
مجاهدین خلق جریان سمی و مسمومی است که به دلیل افول ایدئولوژی ارتجاعی مسعود رجوی هم اکنون در بن بست تاریخی در گوشه ای از دهکده مانز کشور آلبانی در کمپ بسته اشرف 3 با نیرو های محدود و مستاصل و با انبوهی ابهام و سئوال هر روز بیش از پیش در مسیر افول پیش می رود.
سران مفلوک سازمان که کیلومترها دور از مرزهای ایران، در انزوایی تاریخی فرو رفته اند، راهی ندارند جز این که گاه به گاه با انتشار پسماندهای گندیده خود در فضای مجازی، هیزم بر آتش جنگ بیافزایند و یا بهتر بگوییم با تبلیغات منفی در این زمینه و با کوبیدن بر طبل جنگ و تحریم های ظالمانه بر علیه مردم ایران، اذهان عمومی ملت را مخدوش کنند.
مریم رجوی در اوج درماندگی تنها راه برون رفت از منجلاب ایدئولوژیکی درونی مجاهدین را در این می بیند که دمش را با دم امریکا و اسرائیل گره بزند تا شاید راه نجاتی دریابد.
مریم رجوی هنوز متوجه نشده که مزدوری، برای او و شوهر مفقود و گروه بی سامان شان ارمغانی به همراه نخواهد آورد.
باید گفت خانم رجوی! مگر مزدوری بی حد و حصر و همکاری بی شائبه تان برای صدام حسین شمار ا به کجا کشاند جز حضیض ذلت. مگر جز این بود که نفرت و کینه مردم ایران را برای خود تا به آخر خریدید. چهره مخدوش شده تان بیش از این مخدوش نمی شود.
تا کی می خواهید به دشمنی با ملت قهرمان ایران ادامه بدهید؟! تا کی می خواهید همه را از اعضای خود گرفته تا مردم ایران و .. ، فدای قدرت طلبی های خودتان بکنید؟!
این که سعی کنید جوان ایرانی را دلسرد و دلزده و مستأصل کنید، این که سعی کنید بر آتش جنگ بیافزایید و اینکه تلاش کنید روزانه تحریم های بیشتری بر علیه مردم ایران تصویب و اجرایی شود جز این که بر تابوت تان میخ می زنید ره آورد دیگری برایتان ندارد.
مجاهدین خلق طبق معمول دچار اشتباه محاسبه سیاسی همانند همکاری با صدام حسین شدند و به گونه ای شتاب زده و با خام اندیشی و البته با کینه توزی نسبت به مردم ایران در مخمصه ای سخت و نا فرجام گرفتار و دچار بحران مرگ فکری شدند که حتی توان تشخیص راه درست از غلط را ندارند. وقتی کامنت های ذیل پست مجاهدین در شبکه های اجتماعی که توسط مردم عادی جامعه بر علیه این فرقه نوشته شده بود را مرور می کردم به این واقعیت پی بردم که نه تنها بحران مرگ فکری بلکه با بحران مرگ فیزیکی چرثومه ای بنام سازمان مجاهدین خلق را شاهد هستیم.
صمد اسکندری