منتظر برگشت شما به ایران عزیز خود هستیم

برادران عزیزم،مهربان و کیومرث عزیز حالتان چطور است؟با دوری و غربت چه میکنید؟ما که دلمان خیلی برایتان تنگ شده است و روز و شب انتظار دیدن شما را میکشیم که بزودی برآورده شود خبر مسرت بخش سلامتی شما را وقتی شنیدیم بی نهایت خوشحال شدیم و با دلی پر امید امیدواریم هر چه سریعتر همدیگر را در میهن خودمان در آغوش گرفته و زیارت کنیم و جشن شادی برپا کنیم.کیومرث و مهربان عزیز شما از لحاظ برگشت به وطن خودتان هیچگونه مشکلی نخواهید داشت و مورد عفو قرار گرفته ایدو ما در اینجا منتظر برگشت شما به ایران عزیز خود هستیم تا بتوانید در کشور خودتان زندگی خود را ادامه دهید.

mailاز: شادمان بالائی اهل استان گیلان

به: مهربان و کیومرث بالائی

خدمت برادران عزیزم آقای مهربان و کیومرث سلام عرض می نمایم، پس از عرض سلام امیدوارم که خوش و خرم وسلامت باشید و اگر خواسته باشید از حال برادران و خواهرانتان و دیگر اقوام باخبر باشید الحمدالله همه در سلامتی کامل هستند و ملالی در بین نیست جز دوری شما عزیزان و آن هم امیدواریم با رسیدن این نامه محبت آمیز بدست شما برطرف گردد. برادران عزیزم،مهربان و کیومرث عزیز حالتان چطور است؟با دوری و غربت چه میکنید؟ما که دلمان خیلی برایتان تنگ شده است و روز و شب انتظار دیدن شما را میکشیم که بزودی برآورده شود خبر مسرت بخش سلامتی شما را وقتی شنیدیم بی نهایت خوشحال شدیم و با دلی پر امید امیدواریم هر چه سریعتر همدیگر را در میهن خودمان در آغوش گرفته و زیارت کنیم و جشن شادی برپا کنیم.کیومرث و مهربان عزیز شما از لحاظ برگشت به وطن خودتان هیچگونه مشکلی نخواهید داشت و مورد عفو قرار گرفته ایدو ما در اینجا منتظر برگشت شما به ایران عزیز خود هستیم تا بتوانید در کشور خودتان زندگی خود را ادامه دهید.قدم شما روی چشمان ما جا داردو جای شما در اینجا خیلی خالی است و ما در اینجا تعدادی از رفقای شما را ملاقات کردیم که سالها در کنار هم بوده اید و الان آنها به آغوش خانواده خودشان باز گشته اند و هیچگونه مشکلی برایشان ایجاد نشده است و خیلی خوب دارند به زندگی خود ادامه می دهند،پس بیایید شما هم با برگشت به میهن عزیز خویش محفل سرد ما را با وجود گرمتان زندگی ببخشید و ما را خوشحال نمایید در ضمن میخواهم از خانواده برایتان بنویسم. از خواهران و برادران همه صحیح و سالم در کنار خانواده های خود به زندگی مشغولندو بچه ها همگی ازدواج کرده اند و دارای فرزندانی میباشند و من شادمان صاحب زن و دو فرزند دختر به نامهای فاطمه 9ساله و زهرا 3 ساله میباشم،علی هم دارای سه فرزند پسر به نامهای افشین،سعید و سامین است که افشین و سعید ازدواج کرده اند و هر یک دارای یک فرزند پسر هستند و سامین پسر کوچک علی ازدواج نکرده و منتظر شماست که در جشن عروسیش شرکت نمایید و فرامرز فرزندانش به نامهای فرزانه،پروانه،فردینو هادی و مهدی و حامد و دخترش سمیه میباشد و خواهرزاده ها و اقوام دیگر که اسامی همه را برایتان ننوشته ام چون زیاد هستند و در فرصت بعدی برایتان خواهم نوشت،همگی دلشان برای شما تنگ شده است و خواهان دیدار شما هستند.پس برادران عزیزم بیائید تصمیم عاقلانه خود را عملی سازید و تمام ما اقوام و دوستان و برادران و خواهران را با بازگشت خود به میهن خویش سرافراز نمایید.در ضمن ما تمام خانه و زندگی پدری را بخاطر شما نگه داشته ایم تا شما برگردید تا با هم از آن بهره مند شویم در ضمن چکوچه پشت نمی دانی چقدر زیبا ست و تمام درختان به شکوفه نشسته اند.مهربان عزیز پسرت یحیی(مهران)بزرگ شده است و دیپلم گرفته و به خدمت سربازی رفته است، نمی خواهی از نزدیک او را ببینی بسیار انتظار دیدار شما را می کشد و شبیه خودت میباشد،حداقل بخاطر فرزندت به کشور خودت بازگرد. دیگر سرمبارک شما را درد نمی آورم و برادران عزیزم را به خداوند متعال می سپارم و آرزوی سربلندی و موفقیت و دیدار شما را در میهن خودمان داریم.

"آنانکه همیشه و در همه حال به یاد شما هستند؛خانواده شما بالائی"

برچسب ها

نامه رضا حمزه ای به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی 03 دی 1404
منتظر خبر آزادیت هستیم

نامه رضا حمزه ای به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی

سلام برادر زن عزیزم خوبی عباس سلامتی در چه حالی؟ من شما را همچون برادر خودم می دانم و از خداوند می خواهم همیشه سالم باشی. من و خواهرت فاطمه همیشه به یاد شما هستیم. از رفتنت چندین سال می گذرد و من و خواهرت نگران شما هستیم. کاش می دانستیم در چه وضعیتی هستی. […]

خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجم 03 دی 1404
درگیری با حشمت و رشید؛ آغاز اسارت من

خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجم

رضا گوران در قسمت قبل خاطراتش درباره تعدادی از عملیات های ایذایی و تروریستی سازمان در خاک عراق و در خاک ایران مواردی را بیان کرد از جمله انفجار اتوبوس پیشمرگه ها در منطقه کفری عراق، عملیات بزرگ در خاک ایران و همچنین سه دانش آموزی که برای انجام عملیات به داخل ایران فرستاده شدند. […]

چند کلامی با مسعود رجوی 03 دی 1404
مرا فریب دادید

چند کلامی با مسعود رجوی

آقای رجوی می خواهم سخنی را با شما آغاز کنم آنقدر در تشکیلات شما سختی کشیده ام که نمی دانم از کجا شروع کنم. من در زمان جنگ سرباز بودم و در جبهه بدست نیروهای شما اسیر شدم. مرا به اردوگاه خودتان منتقل کردید در اُردوگاه توسط افرادی بنام سید سادات دربندی (عادل) و مجید […]

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.