وادادگی و تسلیم یا پیروزی خیالی

در انتهای سال 81 رجوی نشستی در اشرف برگزار کرد مبنی بر اینکه نیروهای آمریکایی به عراق حمله نخواهند کرد و کلی اراجیف سر هم نمود و به نیروهای سازمان دستور داد در صورت حمله به قرارگاه های اشرف و بقیه به منزله حرکت به سمت مرز و پیشروی به سوی تهران است اما با شروع حمله آمریکا به عراق و بمباران پایگاه های سازمان خبری از دستور پیشروی نبود تا اینکه خبر آویزان کردن پرچم سفید به منزله تسلیم شدن در مقابل آمریکا شد. همه دچار تناقض در این زمینه شدند و اینکه چرا رجوی دستور پیشروی نداد. اکنون قصد داریم به مسئله تسلیم شدن و تحویل دادن سلاح های ارتش کاغذی رجوی بپردازیم.

همه نیروها به پایگاه های خود بازگشته بودند. ما وقتی به قرارگاه علوی برگشتیم ساختمانی نبود که مورد حمله قرار نگرفته باشد و همه خراب شده بودند ولی حداقل دلمان به این خوش بود که سلاح و ادوات نظامی ما حداقل آسیب را دیده است و می توان آنها را بازسازی کرد این توهمی بود که ما نیروهای سازمان فکر می کردیم.

نزدیک به پایان فروردین بود که نیروهای آمریکایی دستور دادند رجوی باید کلیه ادوات نظامی ارتشش را تحویل نیروهای نظامی آمریکایی بدهد البته برای این کار رجوی که زبان زور را بهتر می فهمد قبول کرد که تسلیم شده و بعداً سلاح های خود را تحویل داده و همه در یک قرارگاه بنام اشرف باقی بمانند یعنی تمام بساطی که رجوی طی سالیان به اسم قرارگاه های مختلف از صدام گرفته بود را تخلیه کند.

در نهایت روز تحویل سلاح و ادوات نظامی فرا رسید. آن روز من به خاطر کاری که در قرارگاه داشتم برای تحویل دادن سلاح انفرادی نرفتم ولی بقیه نیروها برای تحویل دادن تانک و سایر ادوات نظامی در محلی در بیرون قرارگاه مشخص کرده بودند رفتند. در این برنامه صدیقه حسینی فرمانده قرارگاه علوی نیز حضور داشت وقتی نیروها برگشتند شاهد بودم همه از تحویل دادن سلاح خوشحال بودند برایم جای تعجب داشت مگر می شود مجاهد از تحویل دادن سلاح خوشحال شود؟ با تعدادی از بچه های هم محفل در مورد برگزاری تحویل سلاح حرف زدم آنها عنوان می کردند راحت شدیم هر روز باید تانک و توپ و سایر ادوات نظامی را تمیز می کردیم و هیچ خبری از عملیات نبود حداقل دیگر خیالمان راحت شد و دیگر خبری از سرنگونی با ارتش نیست.

اگر اکنون سازمان سعی دارد این سرفصل را پیروزی بنامد دروغی بیش نیست چون همیشه رجوی در حرفهایش مطرح می کرد مگر می شود مجاهد را از سلاحش دور کرد ولی شاهد بودیم رجوی برای ادامه حیات نکبت بارش مجبور شد در مقابل نیروهای آمریکایی سر خم کند.

من در قرارگاه علوی شاهد بودم وقتی نیروهای آمریکایی وارد می شدند مسئولین سازمان سعی می کردند به آنها بگویند پایگاههای سازمان که مورد حمله قرار گرفته کار نیروهای انگلیسی بوده چون آنان با دولت ایران همکاری نمودند تا مجاهدین را از بین ببرند اما این دروغی بیش نبود. در این ملاقاتها شاهد خوش خدمتی های فراوان به نیروهای نظامی آمریکا بودم تا خودشان را همسو با آنان نشان دهند. ولی دروغ هایشان بعد از مدتی از فیلم هایی که خودشان در تلویزیون پخش نمودند مشخص شد. در یکی از این فیلم ها نشان می دهد هواپیماهای آمریکایی در حال بمباران قرارگاه هستند. البته در این جریان هم قرارگاههای سازمان مورد بمباران قرار گرفت و هم تعدادی از اعضای و مسئولین سازمان کشته شدند اما رجوی خیلی راحت از کنار خونهایی که ریخته شده بود گذشت.

رجوی با وجود تسلیم شدن باز در ساز پیروزی دمید و به روی نامبارک خودش نیاورد که چرا دستور پیشروی نداده است و اکنون هم بعد از سالها از آن زمان باز دم از پیروزی می زند. البته برای رهبران سازمانی که ابتدا جان خودشان را از مهلکه در بردند جای تعجب ندارد. زن سوم رجوی به فرانسه گریخت و خودش در سوراخی فرو رفته و جرات نشان دادن خودش را هم ندارد.

باید گفت که فروردین سال 82 سال فروپاشی ارتش کاغذی رجوی بود با آن همه هارت و پورت کردن مانند یخ آب شد و از بین رفت. حال هر چقدر رجوی و دستگاه تبلیغاتی وی دم از پیروزی و جان سالم در بردن از عراق می زنند ولی باید قبول کنند اشرف که مایه شرف هر مجاهد بود دربش چگونه گل گرفته شد و اکنون بعنوان یک سازمان اطلاعاتی و جاسوسی در حال خدمت رسانی به آمریکا و اسرائیل می باشد این است نتیجه عدم درک درست از شرایط موجود.

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا