
فرقه رجوی سالهاست که بر مبنای شخصیتسازی افراطی از مسعود رجوی و القای یک رهبری مطلق و بیبدیل به حیات خود ادامه داده است. با این حال، از سالها پیش، وضعیت جسمانی، زنده یا مرده بودن، و حتی مکان حضور این چهره منفور محوری در ابهام کامل قرار گرفته است. پنهانکاری پیرامون وضعیت واقعی رجوی نه یک تصادف، بلکه ترفندی حسابشده برای حفظ انسجام درونی و جلوگیری از فروپاشی روانی و سازمانی در میان اعضا و هواداران محسوب میشود.
۱. اسطوره سازی، شالوده بقای فرقه
فرقهها، به ویژه فرقه رجوی، بقای خود را نه بر مبنای منطق و مشروعیت اجتماعی، بلکه بر پایهی اسطوره سازی از چهرههای رهبری بنا نهادهاند. مسعود رجوی سالها به عنوان رهبر مطلق فرقه، “امید آینده ایران برای اعضاء و هواداران فرقه” و فرمانده بیبدیل دل سپردگان به فرقه به تصویر کشیده شد. این تصویرسازی چنان پررنگ بود که اعضای فرقه، کوچکترین تردید در توانایی یا حضور وی را مساوی با خیانت به آرمان تلقی میکردند.
۲. حذف رجوی از صحنه؛ آغاز دوران ابهام
با گذشت زمان و به ویژه پس از سقوط صدام حسین، پشتیبان اصلی رجوی، حضور علنی او به کلی قطع شد. هیچ تصویر تازه، ویدیو یا سند معتبری از زندگی یا فعالیتهای او منتشر نشده و تنها چیزی که گهگاه شنیده میشود، صدای خسته و ناتوانی است که ادعا میشود متعلق به اوست. این صداها نیز نشان از کهولت سن، بیماری، و حتی تحلیل روانی دارند.
۳. اطلاعات درز کرده: نقص عضو، بیماری، ناتوانی
بر اساس اطلاعات موجود، مسعود رجوی در وضعیت جسمانی مناسبی قرار ندارد. گزارشهایی دربارهی نقص عضو، تحلیل رفتن جسم، و شرایط ناپایدار روحی منتشر شده است. با توجه به اینکه فرقه رجوی در تلاش است تصویری قهرمانانه از رجوی حفظ کند، آشکارسازی این واقعیتها به معنی پایان تمامیت فرقه خواهد بود.
۴. پنهانکاری عامدانه؛ تاکتیک حفظ اقتدار پوشالی
پنهان کردن زنده یا مرده بودن رجوی نه از روی ترس، بلکه از روی محاسبه صورت میگیرد. مریم رجوی و مسئولان فعلی مجاهدین میدانند که اگر چهرهی امروز مسعود رجوی، با نشانههای آشکار پیری، بیماری و ناتوانی منتشر شود، اعضای قدیمی دچار فروپاشی ذهنی خواهند شد و بسیاری از هواداران دلسرد خواهند شد. از این رو، او را در هالهای از رمز و راز نگه میدارند تا همچنان بتوانند از نام او بهرهبرداری کنند و فرقه را در جایگاه جعلی “اپوزیسیون فعال” معرفی نمایند.
۵. پایان رجوی؛ پایان توهم جمعی
ظهور مسعود رجوی با وضعیت واقعی و نامطلوب جسمیاش میتواند نقطه پایان توهمی باشد که سالهاست بهعنوان “آرمان مقاومت” به اعضا فروخته شده. از بین رفتن این توهم، به سرعت منجر به ریزش نیرو، آشفتگی ایدئولوژیک و فروپاشی انسجام تشکیلاتی خواهد شد.
نتیجهگیری
ابهام در وضعیت مسعود رجوی نه یک واقعیت ناشناخته، بلکه یک ابزار برای کنترل ذهنی اعضا و حفظ ساختار فرقهای است. اگر چهرهی حقیقی و حال زار او آشکار شود، دیگر چیزی از آن تصویر قهرمانانه باقی نخواهد ماند و فرقه رجوی برای همیشه با بحران هویتی روبرو خواهد شد. مریم رجوی نیز با علم به این مسئله، از مسعود رجوی تنها بهعنوان “اسم رمز” رهبری استفاده میکند، بیآنکه حقیقت را بپذیرد یا اجازه دهد اعضا آن را ببینند.
سالاری