روش های رذیلانه تشکیلات مجاهدین خلق برای جلوگیری از فرار اعضا

بعد از سال 1373 که رجوی دستور “خروج ممنوع” را صادر کرد تا دهه 80 هیچ عضوی اجازه درخواست جدایی را نداشت و چنانچه درخواست جدایی می داد با او به شدیدترین شکل ممکن برخورد می شد و او را در نشست های جمعی محاکمه می کردند.

از آن روز با گذشت زمان در داخل تشکیلات فشار برای سرکوب اعضا هر روز بالاتر می رفت و از طرف دیگر به روش های مختلف محدودیت های فیزیکی برای قرارگاه های مجاهدین بیشتر و بیشتر می شد. وجود فنس و خاکریز در اطراف مقرها، قرار دادن چندین لایه سیم خاردارهای حلقوی در کنار فنس های قرارگاه اشرف آن هم برخلاف تمام قوانین نظامی در سمت خودی و نه در سمت دشمن تا مانع از دسترسی اعضایی که قصد فرار دارند به فنس قرارگاه بشوند. وجود گشت های مختلف در داخل خیابان های قرارگاه اشرف در تمام ساعات شبانه روز و همچنین گشت های در مدارهای چند کیلومتری در بیرون قرارگاه در زمان روشنایی و همچنین مستقر شدن یگان های مختلف ارتش صدام در اطراف قرارگاه اشرف برای کنترل بیشتر از جمله این موارد بودند. با این وجود فرارهایی صورت می گرفت که تشکیلات تلاش می کرد تا حد امکان کسی متوجه آنها نشود.

بطور کلی به دلیل بسته بودن محیط و محدودیت های تشکیلاتی هر یک از نفرات تشکیلات از بسیاری از اتفاقات درون آن مطلع نیستند. هر کدام از ما فقط بخش هایی و تاکید می کنم فقط بخش هایی از وقایع و حقایق را درباره روش های سرکوب و جنایات رجوی ها آن هم در محدوده یگان و مقری که خودمان بودیم دیدیم یا از آن اطلاع داریم. بنابراین روزی همه حقایق درباره مجاهدن خلق افشا خواهد شد که این تشکیلات جهنمی فرو بپاشد و همه نفرات آن لب به سخن گشوده و حقایق را بازگو کنند تا با کنار هم قرار دادن تکه های مختلف حقیقت در کنار هم، تصویر کاملی از این تشکیلات سیاه و جهنمی نمایان شود. تا آن روز آنچه که افشا می شود مسلماً بخشی از کل یک سیستم سرکوب و جنایت و خیانت است.

با آن که خودم شاهد و یا در معرض بسیاری از روش های سرکوب در تشکیلات مجاهدین خلق بودم اما باز با شنیدن یا خواندن برخی مطالب که توسط دیگر اعضا بیان می شود متوجه می شوم که اصلاً از آن حقایق اطلاع نداشتم در حالی که در همان تشکیلات و حتی در فاصله فیزیکی بسیار کمی از ما اتفاق افتاده بود. برای مثال آن چه که خانم بتول سلطانی درباره جلسات “رقص رهایی” گفتند یکی از آن مواردی است که به جز آن زنان نگون بخت که در معرض این سوء استفاده از سوی رجوی قرار گرفتند کس دیگری از آن موضوع مطلع نبود تا زمان افشای آن توسط خانم سلطانی.

روش رجوی ها برای پیدا کردن افرادی که موفق به فرار از قرارگاه می شدند بسیار رذیلانه بود. من از این روش خبر نداشتم و بعد از سقوط صدام از طریق یکی از افراد از این روش مطلع شدم.

مدتی بعد از اینکه همه نیروهای مجاهدین خلق توسط آمریکایی ها بعد از خلع سلاح و خلع لباس در قرارگاه اشرف محدود شده بودند، حدود یک ساعت بعد از غروب آفتاب، گفته شد که یک نفر فرار کرده و همه باید دنبال او بگردیم. ما را به پارکینگ خودروها بردند اما هرچه منتظر ماندیم اجازه حرکت صادر نشد. بعد از حدود 45 دقیقه انتظار به ما گفتند که برنامه منتفی است. برای ما مشخص نبود که آیا این فرد موفق به فرار شده است یا نه؟ همان شب با یکی از نفرات قدیمی به نام شکرالله ربیعی اهل ماهشهر که تازه به قسمت پشتیبانی مرکزمان آمده بود نگهبان بودیم. شکرالله قبلاً در بخش روابط کار کرده بود. بخش روابط بخشی بود که ارتباط با افسران عراقی مستقر در قرارگاه های مجاهدین را برعهده داشت و سر و کارشان کلاً با عراقی ها بود. شکرالله گفت “ببین سازمان چقدر بدبخت شده است. آمریکایی ها اجازه ندادند که ماشین های سازمان بدنبال فرد متواری بروند. در زمان صدام اگر کسی فرار می کرد قسمت روابط عکس او را سریعاً به استخبارات و مخابرات (سازمان های امنیت ارتش و کشور عراق) و شیوخ منطقه می داد و به آنها می گفتند که این فرد یک تروریست است که از طرف رژیم ایران برای عملیات تروریستی به اینجا آمده است. آنها برای گرفتن این نفر بسیج می شدند و بیشتر مواقع موفق به یافتن فرد متواری می شدند، اما حالا آمریکایی ها حتی اجازه نمی دهند ما ماشین های مان را برای اینکه دنبال فرد متواری بگردیم، از درب قرارگاه خارج کنیم.”

با اینکه خیلی اقدامات پست و ناجوانمردانه از رجوی ها دیده بودم، اما شنیدن این حقه کثیف واقعاً برایم دردآور بود. آنها اعضای فراری سازمان را به عنوان کسی که از ایران برای انجام اقدام تروریستی آمده به عراقی ها معرفی می کردند. فکر نمی کنم مرزی از رذالت باقیمانده باشد که رجوی ها از آن عبور نکرده باشند.

حرف هایی که شکرالله زد مشخص می کرد که او با تشکیلات مشکل دارد چرا که هم از لقب «بدبخت» برای سازمان استفاده کرد تا نشان دهد شرایط آن بر خلاف ادعای رجوی ها و مسئولین تشکیلات چقدر فلاکت بار است و از طرفی اطلاعاتی را بیان می کرد که سری بود و رذالت رجوی ها را برملا می کرد اما او گویا عامدانه داشت دست به افشاگری می زد. سال گذشته دستگاه تبلیغاتی مجاهدین خلق اعلام کرد که شکرالله ربیعی بر اثر بیماری فوت نمود مرگی که بسیار مشکوک بود.

ایرج صالحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا