
آخرین سخنرانی مسعود رجوی در سالن اجتماعات اشرف، نقطه پایان حرافی های رهبری خودشیفته بود که همه چیز را با خود به گور برد. آنروز که ما در اشرف بودیم هیچ تصوری از آینده نداشتیم و اخبار و اطلاعات قطره چکانی، هیچ راه برون رفتی را نشان نمی داد، همه سرگردان از وقایع پیش رو و رهبر از همه مضطرب تر و سردرگم تر.
او که در سرفصل ها، ثابت کرده بود هیچ کاره ای نیست، این بار نیز اسب بازنده ای بود که صدام حسین او را کنار گذاشته بود و خودش هم خیلی زود فرار را بر قرار ترجیح داد، مسعود رجوی هم به دنبال ارباب خود، به سوراخ موش خزید. سرعت وقایع بقدری زیاد بود که همه متحیر مانده بودیم و البته ته دل خوشحال بودیم که بزودی همه چیز تعیین تکلیف می شود وما آزاد می شویم. در چشم بهم زدنی نیروهای ائتلاف همه جا را بمباران کردند و ما را که آواره کوه و صحرا بودیم، دست بسته به پادگان اشرف برگردانند و همه را خلع سلاح کردند، ارتش رجوی تمام قد تسلیم نیروهای آمریکایی شد و صاحبخانه ی جدید ما را در آغوش گرفت! در بحبوحه ی فجایع پیش آمده مسعود رجوی گم و گور شده بود و خبر دستگیری مریم رجوی و تمام اعوان و انصارش نیز از پاریس و فرانسه بگوش رسید. تشکیلات فروریخته بود و از دار و درفش وزندان و شکنجه مخالفان و منتقدان نیز خبری نبود.
در اولین فرصت بدست آمده در عراق، نزدیک به 600 نفر از سازمان جداشدیم و به محل نگهداری جداشدگان توسط آمریکا موسوم به تیف، نقل مکان کردیم، عملیات جاری و غسل هفتگی و بیگاری و برده داری و استثمار روزانه و شبانه نیز با غیبت و فرار رهبران، همه فرو ریختند.
از آن روز به بعد، بن بست پشت بن بست و شکست و آوارگی ، ره آورد فرار رهبران سازمان بوده است. امروز هم در آلبانی به دنبال ممنوع الورود شدن مریم رجوی به این کشور، سازمان وضعیت فلاکت باری دارد، 30 خرداد سال قبل هم که نیروهای گسترده ی امنیتی و پلیس وارد اشرف شدند و با نفراتی از سازمان که مقاومت می کردند و راه پلیس را سد کرده بودند، درگیر شدند و بنوعی آبروی نداشته ی سازمان هم از بین رفت و ما امروز بدنی بدون سر از سازمان را می بینیم که خود را به در و دیوار می کوبد.
همه منتظر نتیجه ی این صحنه هستیم که امیدواریم به آزادی تک تک اعضای محبوس سازمان بیانجامد، خانواده های اعضای سازمان هم دنبال روزنه ای برای ملاقات با عزیزان خود هستند.
منطق این وضعیت سازمان، صحنه ای را نشان می دهد که به فروپاشی کامل سازمان خواهد انجامید، دیر و زود دارد، اما بی شک سوخت و سوز نخواهد داشت.
محمدرضا مبین