پسرم همچنان در حسرت شنیدن صدای تو مانده ایم

mailدوزخی که فرقه ی تروریستی رجوی برای گرفتاری انسانها ایجاد کرده است چون نمایشی تراژیک بشمار میاید. امروزه این موقعیت اسفبار پدید آمده به وسیله ی فرقه های سیاسی و تروریستی چون مجاهدین و القاعده در واقع انسانیت را در هم شکسته اند. بی شک در عصر تحولات دموکراتیک و زمانه ای که از آن به انفجار اطلاعات و فروپاشی مرزهای محدود کننده، یاد می شود حقیقت زبان به سخن خواهد گشود و بیان واقعیت دیگر نومیدانه، نا آگاهانه و کورکورانه نیست.

دومین نامه ی پدر و مادر آقای کاووسی خطاب به فرزند عزیزشان اسماعیل اشاره صریحی ست به زشتی ذهن رهبران مجاهدین. آنجا که می نویسند: " صد افسوس که رهبران مجاهدین از احساسات پدرانه و مادرانه بویی نبرده اند… ما در همین نامه به رهبران مجاهدین اعلام می کنیم که آنها به چه حقی به خواسته آشکار و مشروع ما که شنیدن صدای فرزندمان پس از سالها دوری و فراق است، بیشرمانه پاسخی ندادند و سکوت کردند. آیا این است رسم جوانمردی و عیاری؟… شما چرا از ده دقیقه ارتباط و تماس تلفنی فرزندمان با ما پدر و مادر پیر و چشم انتظار می هراسید؟ "

پدر و مادرآقای کاووسی در نامه ی خویش به صراحت از شیوه های سرکوبنده و آزار دهنده ی رهبران فاشیست مجاهدین یاد می کنند. زیرا سردمداران مجاهدین در واکنش به خواسته ی مشروع آنها مبنی بر اجازه دادن به فرزند دلبندشان جهت تماس تلفنی با آنها نه تنها اهمیتی نمی دهند که از روش های ماکیاولی و پروپاگاندای احمقانه استفاده می کنند تا خواسته ی مشروع و طبیعی پدر و مادری چشم انتظار و بیمار را کمرنگ جلوه دهند. هم اکنون آقای چنگیز کاووسی پدر آقای اسماعیل کاووسی در بستر بیماری بسر می برد و وضعیت جسمی و روحی مساعدی ندارد. الزامات منطقی انسان بودن و زیست در دنیای مدرن ایجاب می کند که بیش از این رهبران بیرحم فرقه ی مجاهدین مانع تماس آقای اسماعیل کاووسی با پدر بیمار و چشم انتظارش نشوند.

آرش رضایی

مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

17/2/1387

نامه ی پدر و مادر آقای کاووسی خطاب به فرزند عزیزشان اسماعیل:

به نام خدای مهربان

پسر عزیزمان اسماعیل جان

نامه ای را خطاب به شما در مورخه ششم آبان ماه سال هشتاد و شش نوشتیم و از انجمن نجات آذربایجانغربی تقاضا کردیم تا در صورت امکان نامه را در سایت انجمن منتشر کنند شاید بدین طریق پیام و دغدغه خود را به شما برسانیم. در نامه مذکور از رهبران مجاهدین خواستیم اگر ریگی به کفش ندارند به شما اجازه دهند پس از سالیان دراز با ما مدت ده دقیقه تماس تلفنی بگیری و ما صدای شما فرزند دلبند و عزیزمان را بشنویم.اما صد افسوس که رهبران مجاهدین از احساسات پدرانه و مادرانه بویی نبرده اند. زیرا اگر آنها درک و فهمی داشتند بایستی از نامه ای که ما نوشته بودیم و در معرض دید همگان قرار گرفته بود به خود آمده و از اینکه در طی این همه سال اجازه نداده اند تا پدر و مادر چشم انتظار و پیر تو حتی صدای ترا بشنوند و یا لحظاتی تو را در آغوش بکشند، شرم کنند و در رفتار بیرحمانه شان تامل کنند و بیش از این ما را چشم انتظار نگه ندارند. پسر عزیزم ما از آبان ماه تا امروز که نامه را می نویسیم شبانه روز در انتظار تلفن تو گوش به زنگ بودیم اما همچنان در حسرت شنیدن صدای تو پسر عزیزمان مانده ایم و جز اشک ریختن و اندوه دوری تو و پریشانی خاطر کاری از دستمان ساخته نیست.

اسماعیل جان

ما می دانیم تو کمترین گناهی نداری و رهبران مجاهدین تو و امثال تو را در تنگنا و زندان قرارگاه اشرف نگاه داشته اند و بیرحمانه سعی دارند مانع کوچکترین ارتباط شما با پدر و مادر پیرت شوند. واقعاً چرا باید عده ای که دم از حقوق انسانها می زنند چنین بیرحمانه احساسات پاک خانوادگی و عواطف مادر و فرزندی یا پدر و فرزندی را به هیچ بگیرند و جز به منافع گروه خود به چیز دیگری فکر نکنند.

کجاست جوانمردی و عیاری؟

ما در همین نامه به رهبران مجاهدین اعلام می کنیم که آنها به چه حقی به خواسته آشکار و مشروع ما که شنیدن صدای فرزندمان پس از سالها دوری و فراق است، بیشرمانه پاسخی ندادند و سکوت کردند.

آیا این است رسم جوانمردی و عیاری؟

آیا شما رهبران مجاهدین با چنین روش ها و شیوه هایی می خواهید از حقوق ما خلق ایران دفاع کنید؟

شما چرا از ده دقیقه ارتباط و تماس تلفنی فرزندمان با ما پدر و مادر پیر و چشم انتظار می هراسید؟

این سوالی است که دیگر پاسخش برای همه ما پدر و مادرهائی که فرزندانمان در قرارگاه اشرف زندانی شماها هستند، روشن است؟

اما باز برای دومین بار از رهبران مجاهدین می خواهیم به خود آیید و اجازه دهید پسرمان اسماعیل پس از بیست سال با ما پدر و مادر چشم انتظار و حسرت به دل تماس بگیرد و شما اگر همچنان بخواهید همچون سالیان گذشته به خواسته ما تن ندهید اطمینان یابید در عذاب ابدی خداوندی گرفتار خواهید شد.

اسماعیل جان

ما از خداوند متعال عاجزانه می خواهیم که هر چه زودتر به آغوش خانواده ات باز گردی.

قربانت پدر و مادرت

چنگیز کاوسی نیا، ربابه حسنی فرخی

رونوشت به:

1- کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر تهران

2- خانم کلنل تورلاک مقام محترم حقوقی و قضائی کمپ آمریکا

3- نهاد حقوق بشر عراق

4- دیده بان حقوق بشر دفتر نیویورک، واشنگتن و لندن

5- عفو بین الملل دفتر نیویورک، واشنگتن و لندن

6- انجمن نجات دفتر آذربایجان غربی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا