
ژیلای عزیزم ، دختر نجیب مظلوم و غریبم
سلامی به بلندای عمرم و از عمق دلتنگی وجودم، ای گمشده من کجایی؟ کجایی تا شرح دهم دلتنگی هایم را. و برایت بگویم از حسرت های به دل مانده ام و از ناگفته های درونم که همواره در طول روز برایت و در غیابت زمزمه می کنم.
دختر عزیزتر از جانم چرا هیچ تماسی نمیگیری تا صدای شفاف قشنگت را بشنوم؟ چرا نمی آیی تا در واپسین روزهای عمرم مرحم دل تنگم باشی؟
صبرم به آخر رسیده و توانم به انتها ، ونه دیگر رمقی برای حتی ابراز دلتنگی از تو برایم مانده ، الهی که فدایت شوم خواهش میکنم بهم زنگی بزن تا جان دوباره ای بگیرم.
مادر همیشه چشم در انتظارت
