
سلام و عرض ادب واحترام خدمت داداش محمدم
امیدوارم که حال شما عزیز راه دورم خوب باشد. داداشی نمیدونی این روزا چقدر دلم هواتو کرده. نه تنها من بلکه تمام خانواده، برادران و خواهران. مخصوصا مادر چشم انتظارت خیلی بیقرارت شده، خیلی پیر شده داداش جان. یعنی هرروز اسم تو رو به زبون میاره، هرروز با عکست که بالای طاقچه خونست باهات حرف میزنه. داداش جون نمیدونی چقدر منتظر برگشتنت هستیم. دلمون برات خیلی تنگ شده. برای اومدنت داریم روز شماری میکنی.
داداش جان منظور از نوشتن این نامه اینکه اولا واقعا مشتاق دیدارت هستیم و دوم اینکه بهت بگم چندین نفر از دوستانت که در آلبانی هستن و دارن آزادانه زندگی میکنند و تشکیل خانواده دادن.
از شما عزیز هم میخوام که بفکر خودت باشی تا باقی عمرت را بیرون از اردوگاه زندگی کنی. همینکه از اردوگاه بیرون بیای برای ما کافیست وخوشحال میشویم و اینکه حال دلت خوب باشد.
ما هیچ اصراری نداریم که حتما برگردی ایران، فقط برو به جمع دوستانت درآلبانی و یا هر کشور دیگری برای خودت زندگی کن. ماهم خیالمان راحت میشود. دوستانت در آلبانی جلوی صلیب سرخ تحصن کردن و قول داده اند که نامه های خانواده ها رو به دست شما عزیزان برسانند و من هم امیدوارم که این نامه به دستت برسد و بدانی که چقدر دلتنگت هستیم. داداش محمد تو رو خدا از اونجا بیا بیرون ما منتظرت هستیم.
داداشی جون خواهش می کنم حداقل برای دلخوشی مادر در این روزهای پایانی عمری سرتاسر چشم انتظاری یک تماس با ما بگیرتا مادر حداقل صدایت را بشنود تو اینقدر بی وفا نبودی.
داداشی من اینجا چقدر کم دارمت بهترین برادر دنیا…
حمیده آغاسی