برادر جان مدتی است که برایت نامه ننوشتم. نمی دانم الان در چه حالی هستی. فقط می دانم که تو در کمپ مجاهدین خلق در کشور آلبانی هستی. نمی دانم از حال و روز ما که در این سالیان چه سختی هایی را از بابت دوری و بی خبری از تو متحمل شدیم خبر داری […]
برادر جان مدتی است که برایت نامه ننوشتم. نمی دانم الان در چه حالی هستی. فقط می دانم که تو در کمپ مجاهدین خلق در کشور آلبانی هستی. نمی دانم از حال و روز ما که در این سالیان چه سختی هایی را از بابت دوری و بی خبری از تو متحمل شدیم خبر داری یا نه؟
مادر که نگو. واقعا تا قبل از اینکه به رحمت خدا برود شبی نبود که به خاطر تو گریه نکند. برادر عزیزم بچه های من الان بزرگ شده اند. وقتی با آنها درباره تو صحبت می کنم خوب گوش می کنند و در آخر می گویند ای کاش الان عموی مان اینجا بود.
حشمت الله عزیزم بیش از این نمی دانم چه برایت بنویسم. اما از تو خواهش دارم هر طور شده تماسی با ما بگیر تا با شنیدن صدایت جان تازه ای بگیریم. امیدوارم هر جا هستی در صحت و سلامت باشی، ولی به فکر دل ما هم باش که دوست داریم صدایت را بشنویم.
راستی شماره تماس من 09374646579 است .
به امید شنیدن صدایت و دیدنت که اوج آرزوست.
برادرت – ذبیح الله

