
فرقه رجوی، از بدو شکلگیری تا به امروز، حیات خود را نه بر پایه حقیقت، بلکه بر ستونهایی از دروغ، فریب و توهم بنا نهاده است. در رأس این ساختار فریبنده، مسعود و مریم رجوی با القای تصورات خیالی و وعدههای توخالی، هزاران نفر را سالها در اسارت ذهنی و فیزیکی نگه داشتهاند. دروغهایی که نهتنها رنگ واقعیت نداشتند، بلکه از بدیهیترین اصول عقلانیت و منطق نیز بیبهره بودند.
1- سرنگونی حکومت ایران در شش ماه
یکی از پرتکرارترین وعدههای مسعود رجوی به اعضای فرقه، سرنگونی قریبالوقوع جمهوری اسلامی در شش ماه آینده بود. این دروغ بارها و بارها تکرار شد، بدون آنکه کمترین نشانهای از تحقق آن دیده شود. هر بار که زمان سررسید وعده میرسید و هیچ تغییری رخ نمیداد، مسعود رجوی با یک توجیه جدید و دروغ تازه، اعضا را در انتظار موج بعدی “قیام” نگه میداشت.
2 – ما آلترناتیو بیبدیل هستیم
یکی دیگر از خیالات پوچ، ادعای بیبدیل بودن فرقه رجوی به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی بود. در حالی که این گروه حتی در میان اپوزیسیون ایران جایگاهی نداشت و ندارد، مسعود و مریم رجوی با بزرگنمایی فعالیتهای پوشالی، سعی داشتند تصویری غیرواقعی از جایگاه خود ارائه دهند. عقل سلیم بهراحتی درک میکرد که یک فرقه منزوی، بیپایگاه مردمی، و با سابقه خیانت و همکاری با دشمنان ملت، هرگز نمیتواند گزینهای برای آینده ایران باشد.
3 – ارتش آزادیبخش ملی کلید پیروزی است
مسعود رجوی، به ویژه در دهههای ۶۰ و ۷۰ خورشیدی، مدام از “ارتش آزادیبخش ملی ایران” سخن میگفت؛ گروهی مسلح در خاک عراق که در عمل به ابزار مزدوری صدام حسین تبدیل شده بود. در حالی که کارشناسان نظامی و حتی اعضای جداشده از فرقه بارها اعلام کردند که این ارتش پوشالی توانایی مقابله با هیچ نیروی نظامی را ندارد، رهبران فرقه با تعصب بر دروغ خود پافشاری میکردند و جان هزاران نفر را در این مسیر به بازی گرفتند.
4 – طلاقهای ایدئولوژیک؛ گامی برای رهایی!
یکی از مضحکترین و ضدانسانیترین دروغهای این فرقه، تحمیل “طلاقهای ایدئولوژیک” و ممنوعیت عشق و خانواده بود. مسعود رجوی، به بهانه رسیدن به آزادی و تمرکز بر مبارزه، اعضا را مجبور کرد از همسران خود جدا شوند و هرگونه ارتباط عاطفی را “ضد انقلابی” اعلام کرد. در حالی که این تصمیم هیچ مبنای عقلی، انسانی یا انقلابی نداشت و تنها به تثبیت قدرت مطلقه رجوی و کنترل ذهنی اعضا منجر شد.
5 – مریم؛ رئیسجمهور دوران گذار!
در اقدامی نمادین و بیاساس، مسعود رجوی مریم قجر عضدانلو را “رئیسجمهور برگزیده دوران گذار» معرفی کرد؛ عنوانی که هیچگاه مبنای قانونی، مردمی یا سیاسی نداشت. این انتصاب مضحک، صرفاً برای حفظ توازن قدرت در رأس فرقه و ایجاد هالهای از تقدس پیرامون مریم رجوی صورت گرفت. حتی در درون سازمان نیز بسیاری از اعضا بهوضوح این انتصاب را تمسخرآمیز و بیمحتوا میدانستند.
جمعبندی: رؤیاهایی که هرگز واقعیت نیافتند
فرقه رجوی، بیش از چهار دهه است که با دروغ و فریب، اعضای خود را در چرخهای بیپایان از انتظار، سراب و ناامیدی نگاه داشته است. دروغهایی که گاه با پوشش ایدئولوژیک، گاه با وعدههای سیاسی و گاه با تحریف حقایق اجتماعی مطرح شدهاند، اما در نهایت، هیچکدام از آنها تاب مقاومت در برابر واقعیت را نداشتند. اکنون، با افشای گسترده این دروغها از سوی اعضای جداشده، روشن شده که پشت ادعاهای فرقه رجوی، نه عقلانیت است و نه آیندهنگری، بلکه تنها تمایل به حفظ قدرت و کنترل است.
سالاری