
روز شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴ با خانواده دردمند و چشم انتظار سرباز وظیفه دهه شصت هوشنگ پور ابراهیم ملاقات داشتم که از ملاقات های نادر و متفاوتی بود که در دو دهه گذشته در انجمن نجات گیلان با آن مواجه شده بودم.
در ملاقات مزبور دو خواهر و یک برادر از یک خانواده رنجدیده از ظلم رجوی حضور داشته و شکایت داشتند که ۳۷ سال پیش برادرشان در حین خدمت سربازی در منطقه بانه به اسارت گشت های گروه رجوی در آمدند که تاکنون هیچگونه خبری از بود و نبود ایشان نداشته و نداریم.

خانم صغری پورابراهیم از خواهران دردمند هوشنگ با بغض و آه و اندوه گفت:
” در سالیان گذشته در خصوص اطلاع از وضعیت برادرم خیلی تلاش کردیم ولی به در بسته خوردیم تا اینکه آقای پوراحمد رد شما را در فضای مجازی یافتیم و امکانش فراهم شد که به دیدار شما بیائیم شاید که به کمک خدا و شما راهی باز شود تا از وضعیت برادرمان باخبر شویم. مادر من خیلی پیر و ناتوان و چشم براه است و چون نمی توانست خدمت برسند با در دست داشتن قاب عکس دلبندش عکس گرفت تا به شما نشان بدهیم…”(توام با گریه )

آقا ایرج از برادران هوشنگ در ادامه درد دل خواهرش گفت:
” والله چه بگم در عصر ارتباطات و تکنولوژی برتر نشود از برادر در حین خدمت سربازی خود با خبر شد و فقط سال ۱۳۷۰ از آزاده ها شنیدیم که هوشنگ به اسارت رجویها در آمد و ناپدید شد! بههرحال منطق و انسانیت حکم میکرد که گروه رجوی از کم و کیف وضعیت برادرم به خانواده اش اطلاع رسانی میکرد و ما را از نگرانی کشنده تعیین تکلیف میکرد.”
در خاتمه جلسه صمیمانه به آنان قول مساعد داده شد که با درج گزارش دیدار و شماره تماس خانواده در سایت نجات و فضای مجازی بتوان ردی از هوشنگ پور ابراهیم به دست آورد.
صغری پور ابراهیم
علی پوراحمد