
برادر جان محمدعلی از دهه 60 یعنی بیش از چهل سال تاکنون سهم خانواده و بخصوص من خواهرت از دیدارت میشه چند ساعت ملاقات تحت الحفظ ماموران تشکیلاتی که در آن به سر می بری؟
در سال های اولیه دهه 60 وقتی از زندان آزاد شدی فکر می کردیم دیگر آسوده شدی اما آنها به تو امان ندادند و از کانال قاچاق تو را به عراق کشاندند و ما تا حدود 20 سال از زنده بودنت بی اطلاع بودیم تا اینکه آگاه شدیم که در عراق و در همان تشکیلات هستی که به ناخواسته جذب شان شدی و بعد از پشیمانی و رهایی از زندان تو را قاچاق کرده و به عراق بردند.
در بحبوحه جنگ آمریکا و عراق بود که آمدم عراق و مقری که در آن بودی و قصد دیدارت را داشتم و امید داشتم که حرفهایی با هم در میان بگذاریم و دلی سیر در کنار هم راحت باشیم و در مورد آینده ات و تعیین تکلیف وضعیت خود در آن تشکیلات با تو حرف بزنم اما ملاقات و دیدار ما تحت الحفظ بود و نتوانستیم حتی با هم راحت حرف عادی و خانوادگی بزنیم .
از آن تاریخ تاکنون بیست سال دیگر گذشت اما برادر من کماکان در گروگان است و واقعأ ما نمی توانیم خود را قانع کنیم که آنجا بودنت چه دلیلی داره وقتی هیچ امیدی به آینده نداری و خودت خوب می فهمی که هیچ فرجی حاصل نمی شود پس چرا و چرا؟ نمی خواهم از این برایت بگویم که دوران عوض شده و شما در آن کمپ بسته بی اطلاع هستید اما من به عنوان خواهرت از لحاظ عاطفی دوست دارم برادرم را در شرایطی ببینم که ایده آل و آزاد و رها باشد و نه در کمپی بسته و گرفتار .
به امید رهایی ات
خواهرت صغری ماوایی