
اگر بخواهیم صادق باشیم، حملات به اصطلاح پیشگیرانه اسرائیل به ایران نشان میدهد که بنیامین نتانیاهو، فراتر از “دکترین آغاز” دولتش رفته است. بنابر داد سخنانی که نتانیاهو در حین بمب انداختن بر سر شهروندان ایرانی، خطاب به ملت ایران سر میدهد، او خواهان تغییر حکومت ایران است و ادعا میکند که در کنار ملت ایران ایستاده است!
چنان که انتظار میرفت، سران مجاهدین خلق به عنوان یکی از گروههای اپوزیسیون مسرور از این خیالپردازیها هستند. مسعود رجوی رهبر ناپدید شده این فرقه هر روز در پیامی تازه شوق خود از حملات اسرائیل علیه هموطنانش را به گونهای ابراز میکند. اما اینکه در این معادله آیا واقعا مجاهدین خلق جایگاهی دارند، مسئله ای است که یک روزنامه نگار هندی در نشریه اوراسیا تایمز به آن پرداخته است.
پراکاش ناندا که به نظر میرسد شناخت مناسبی از جامعه ایران و شرایط اپوزیسیون های ایرانی دارد نخست این سوال را مطرح میکند: “آیا ایرانیها به درخواست نتانیاهو پاسخ خواهند داد؟” و خود چنین پاسخ میدهد: “با توجه به سابقه تلاشهای ناموفق اخیر برای تغییر رژیم در تهران، پاسخ به این سوال بسیار دشوار است.”
نویسنده این مطلب با برشمردن و بررسی اپوزیسیونهای موجود در این شرایط، به وضعیت تشکیلات مجاهدین خلق نیز میپردازد و تحلیلی نسبتا جامع درباره این گروه ارئه میدهد:
این سازمان در دهه ۱۹۶۰ به عنوان یک گروه شبهنظامی دانشجویی اسلامگرا-مارکسیست آغاز به کار کرد و نقش تعیینکنندهای در کمک به سرنگونی شاه در طول انقلاب ۱۹۷۹ ایران ایفا کرد.
مبارزان مجاهدین خلق که ضد سرمایهداری، ضد امپریالیست و ضد آمریکایی بودند، در دهه ۱۹۷۰ در نبردهای خیابانی اغلب انتحاری، دهها نفر از پلیس شاه را کشته بودند. این گروه هتلها، خطوط هوایی و شرکتهای نفتی متعلق به ایالات متحده را هدف قرار داد و مسئول مرگ شش آمریکایی در ایران بود.
یکی از معروفترین سرودهای آنها این بود: “مرگ بر آمریکا با خون و آتش بر لبان هر مسلمان، فریاد مردم ایران است. باشد که آمریکا نابود شود.” چنین حملاتی راه را برای بازگشت آیتالله روحالله خمینیِ تبعیدی هموار کرد، اما او به سرعت مجاهدین خلق را به عنوان تهدیدی جدی برای طرح خود برای تبدیل ایران به یک جمهوری اسلامی تحت کنترل روحانیون، شناخت.
چریکهای طبقه متوسطِ مسلح، اگرچه در بین دانشجویان و روشنفکران مذهبی محبوب بودند، اما ثابت کردند که حریف تشکیلات آیت الله خمینی نیستند.
حکومت نوپای ایران از سرویسهای امنیتی، دادگاهها و رسانهها برای خفه کردن حمایت سیاسی مجاهدین خلق و سپس سرکوب کامل آن استفاده کرد. پس از آنکه مجاهدین خلق با حملات انتحاری و کشتن بیش از ۷۰ نفر از رهبران ارشد جمهوری اسلامی – از جمله رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه ایران – در بمبگذاریهای جسورانه، مقابله کردند، آیت الله خمینی دستور مجازات اعضا و هواداران مجاهدین خلق را صادر کرد. بازماندگان از کشور گریختند.
به مدت تقریباً دو دهه، مجاهدین خلق تحت رهبری مسعود رجوی، رهبر خشمگین خود، حملاتی را علیه اهداف غیرنظامی و نظامی در آن سوی مرز ایران انجام دادند و به صدام در سرکوب دشمنان داخلی خود کمک کردند. اما پس از جانبداری از صدام، که شهرهای ایران را بیهدف بمباران میکرد و به سادگی در جنگی که جان یک میلیون نفر را گرفت، از سلاحهای شیمیایی استفاده میکرد، مجاهدین خلق تقریباً تمام حمایتی را که در داخل ایران به دست آورده بود، از دست داد.
پس از حمله ایالات متحده به عراق، مجاهدین خلق یک کمپین لابیگری گسترده برای لغو نامگذاری خود به عنوان یک سازمان تروریستی آغاز کردند، علیرغم گزارشهایی که مبنی بر دست داشتن این گروه در ترور دانشمندان هستهای ایران در سال ۲۰۱۲وجود داشت.
در سال ۲۰۰۹، بریتانیا مجاهدین خلق را از فهرست گروههای تروریستی خارج کرد. دولت اوباما در سال ۲۰۱۲ این گروه را از فهرست تروریستی ایالات متحده خارج کرد و بعداً به مذاکره برای جابجایی آنها به آلبانی کمک کرد.
با این حال، در آلبانی، مجاهدین خلق برای حفظ اعضای خود که شروع به جدا شدن کردهاند، در تلاش است. هیچ تحلیلگر استراتژیکی فکر نمیکند که مجاهدین خلق ظرفیت یا حمایتی در داخل ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی داشته باشد.
پراکاش ناندا پس از بررسی پهلوی و جنبش سبز به عنوان دو گزینه دیگر برای جایگزینی جمهوری اسلامی، به این نتیجه میرسد که بنظر نمیرسد که هیچ کدام از این سه گروه قدرت و طرفداران کافی برای سرنگون کردن حکومت را داشته باشند.
به باور این روزنامه نگار، برای اینکه این اتفاق بیفتد، اسرائیل باید در موقعیتی باشد که بتواند جنگ علیه ایران را قاطعانه و بدون هیچ گونه مصالحهای پیروز شود، چیزی که در غیاب حمایت و تأیید آمریکا نمیتوان از آن مطمئن بود.
همچنین، او اذعان میکند که ارتش ایران هنوز به اندازه کافی قدرتمند است تا اسرائیل را عقب براند، همانطور که از طریق ضدحملات موشکی آن به شهرهای اسرائیل در ۱۴ ژوئن که از گنبدهای آهنین قدرتمند آن عبور کرد، دیده شد. به علاوه به باور او این احتمال نیز وجود دارد که حملات اسرائیل، همه ایرانیان را علیه این دولت متحد کند.
اگر تحلیل های بالا را درست فرض کنیم و احتمال آخر به وقوع بپیوندد، در این صورت مجاهدین خلق تنها گروهی هستند که با هیچ ایرانی دیگری از هر تفکر دیگری متحد نمیشوند. آنها کماکان در جبهه اسرائیل باقی میمانند.
مزدا پارسی