
مایکل روبین روزنامه نگار آمریکایی منتقد جمهوری اسلامی و در عین حال مخالف سرسخت مجاهدین خلق، حملات اسرائیل به ایران و نقشه تغییر حکومت در ایران را موجب نابودی مجاهدین خلق میداند. تحلیل او در مقاله اخیرش در میدل ایست فورم Middle East Forum ، اگر چه خالی از اشکال نیست، اما نگاه او به ماهیت مجاهدین خلق و نقدش بر عملکرد این گروه خیانتکار و خشونت طلب که امروز آبرو و اعتباری در ایران ندارد، جالب توجه است:
مجاهدین خلق ادعا میکردند که محبوبترین جنبش ایران هستند و میگفتند که آنها حقیقتا یک گروه واقعی هستند، اما آنها زنگ خطر هستند.
تصور کنید که دههها درباره تغییر رژیم صحبت کنید، کنفرانسهای مجللی برگزار کنید که میلیونها دلار هزینه داشته باشند، به سیاستمداران بازنشسته، وزرای کابینه و وزرا از سراسر ایالات متحده و جهان غرب حقالزحمههای پنج و شاید حتی شش رقمی بپردازید، در حالی که ادعا میکنید یک رهبر هفتاد ساله محجبه که هرگز در انتخابات پیروز نشده و همواره با کمتر از ۱ درصد حمایت در نظرسنجیها حضور داشته، رهبر محبوب آینده ایران خواهد بود. سپس اسرائیل برای پایان دادن به جمهوری اسلامی به ایران حمله کند و بزرگترین بحران حکومت را در چهل و شش سال گذشته به آن تحمیل کند و… نه واکنشی و نه صحبتی. اظهارات ظاهری که کار چندانی نمیکنند و مطمئناً مجاهدین خواستار تغییر معنادار نیستند. این توصیف مجاهدین خلق ایران است.
شاید مجاهدین خلق یا پوشش سیاسی آن، شورای ملی مقاومت ایران، ناراحت باشند. گذشته از همه اینها، علیرغم لفاظیهای مخالفتشان، مجاهدین خلق نمیتوانند تاریخ خود را پاک کنند. رهبری آنها قبل از انقلاب اسلامی آیتالله روحالله خمینی را در آغوش گرفت و با او همکاری نزدیکی داشت تا اینکه آیتالله خمینی در تلاش برای کنار گذاشتن آنها در کنار سایر متحدانش، همزمان با تثبیت کنترل، سعی کرد آنها را کنار بگذارد. مجاهدین خلق سپس به تبعید گریختند و خدمات خود را به صدام حسین عراق ارائه دادند، هم برای حمله به ایران و هم برای کمک به گارد جمهوری صدام در سرکوب کردهای عراق به او خدمت کردند. به همین دلیل است که قاطبه ایرانیان از این گروه متنفرند.
مجاهدین خلق همیشه مشکلساز بودهاند. این گروه مانند یک فرقه عمل میکند. برای مدرسه نرفتن فرزندانش به شدت بد نام است، چرا که در مدرسه ممکن است با سایر دانشآموزان جوامع خارجی قاطی شوند. فرمهای مالیاتی گروههای نیابتی آمریکایی آنها چندان منطقی نیست. با توجه به نحوه کانالیزه کردن کمکهای مالی مجاهدین خلق برای سیاستمداران آمریکایی، این موضوع مشکلساز است. این گروه هر وقت که مقامات آمریکایی را برای حمایت از خود ترغیب نمیکند، در حال شستشوی مغزی اعضای خود با تفکرات ضد آمریکایی است.
با این حال، مدتهاست که اصرار دارد محبوبترین جنبش ایران است. این گروه مکررا از این ادعا به عنوان وسیلهای برای مقابله یا بدنام کردن سایر گروههای مخالف استفاده میکند. 15 سال پیش که صحبت از برگزاری رفراندوم برای مردم ایران بود که تصمیم بگیرند حکومت فعلی را میخواهند یا خیر، به نظر میرسید که سران مجاهدین خلق بیشتر از آنکه به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی باشند، درگیر پسر شاه سابق هستند.
به طور سنتی، مجاهدین خلق ادعا کردهاند که آنقدر عمیق در رژیم نفوذ کردهاند که میتوانند اطلاعاتی را افشا کنند که هیچ گروه دیگری نمیتواند. اساساً، مجاهدین خلق میگفتند که آنها اصل ماجرا هستند و سایر مخالفان و مخالفان جمهوری اسلامی بیشتر حرف میزنند تا عمل.
نمایندگان مجاهدین خلق اغلب اسناد جعلی را در واشنگتن میفروختند؛ من و همکارانم به عنوان مسئول میز پنتاگون، چندین مورد را رهگیری کردیم. هدف مجاهدین خلق واضح به نظر میرسید: در حالی که آنها ادعای مخالفت میکردند، امیدوار بودند که تندروهای دولت بوش که به دنبال تغییر رژیم در ایران بودند، به آنها حمله کنند و بعداً با افشای این کلاهبرداری، بیاعتبار شوند.
این بدان معنا نیست که مجاهدین خلق اخبار را فاش نمیکنند. آنها اولین گروهی بودند که در سال ۲۰۰۲ تأسیسات غنیسازی نطنز را که در آن زمان مخفی بود، علناً افشا کردند و از آن زمان سایتهای مختلف دیگری را اعلام کردهاند. به ویژه اکنون، چنین اعلامیههایی به احتمال زیاد مکانیسمی برای سرویسهای اطلاعاتی خارجی – به احتمال زیاد اسرائیل ویا عربستان سعودی – به نظر میرسد تا یافتهها را بدون اثر انگشت خود منتشر کنند.
با ضربهای که اکنون به حکومت ایران خورده است، مجاهدین خلق نیز رو به افول هستند. این گروه نه به این دلیل که با جمهوری اسلامی مخالف بودند، بلکه به این دلیل که مجاهدین خلق میخواستند در جمهوری اسلامی قدرتی داشته باشند، با آیتالله خمینی و آیتالله خامنهای مخالفت کردند. همانطور که ایرانیان صدای خود را به گوش دیگران میرسانند، مجاهدین خلق میدانند که در حال نابودی هستند. آنها به عنوان کلاهبردار افشا خواهند شد و کسانی که از آنها حمایت میکنند، به درستی قضاوتشان زیر سوال خواهد رفت، دقیقاً مانند بسیاری از دانشگاهیان آمریکایی که زمانی خمرهای سرخ در کامبوج را به عنوان مترقی میپذیرفتند، پدیدهای که محقق گونتر لوی مستند کرده است.
با فروپاشی جمهوری اسلامی، مجاهدین خلق نیز به سه دلیل محو خواهند شد. اول، رژیم دیگر به این گروه به عنوان ابزار خود نیازی نخواهد داشت. دوم، سازمانهای اطلاعاتی خارجی ازدعوا در سایه دست کشیدهاند و اکنون در حال ضربه خوردن هستند.
یک بار دیگر، مجاهدین خلق نقش خود را از دست داده است. سرانجام، مردم ایران سخن خواهند گفت و این آمیزهی جهشیافتهی اسلامگرایی و مارکسیسم را کنار خواهند گذاشت.