
رهبر اصلی سازمان مجاهدین خلق، مسعود رجوی بود. او جزو مؤسسین این سازمان از دهه چهل (دهه 1960 میلادی) تا زمان ناپدید شدنش در سال ۲۰۰۳ بود. رجوی نقش کلیدی در شکلگیری و هدایت سازمان در مسیر مبارزه ی باصطلاح سیاسی و نظامی علیه نظامهای حاکم در ایران ایفا کرد. وی باور داشت که باید از راههای مبارزه مسلحانه و سیاسی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی اقدام کند و این رویکرد در طول سالها، تاثیرات زیادی بر فعالیتهای سازمان داشته است. اما سیاسیون معتقد هستند که سازمان مجاهدین در تصمیم گیری برای مبارزه ی مسلحانه ، عجولانه عمل کرد و در 30 خرداد 1360 یک خودکشی سیاسی انجام داد.
در کنار مسعود رجوی، همسر او، مریم رجوی، بعد از ناپدید شدن و یا مرگ او به عنوان رهبر جایگزین شد و نقش مهمی در هدایت سازمان به عهده گرفت.
مطابق منابع موجود، مسعود رجوی در سال 2003 پس از سقوط صدام حسین و آغاز بحران عراق، ناپدید شد یا از دید عموم خارج گردید. او در این مدت در مخفیگاههایی در عراق یا کشورهای همسایه بوده است و اطلاعات دقیقی درباره زمان دقیق غیبت یا ناپدید شدن او در دست نیست. پس از آن، او دیگر ظاهر نشده است، هرچند برخی منابع خبرهای متفاوتی درباره نحوه و زمان دقیق مرگ او منتشر کردهاند.
در مورد مرگ مسعود رجوی، هیچ منبع رسمی و تایید شدهای وجود ندارد که بتواند روایتی قطعی و دقیق ارائه دهد. بر اساس اطلاعات موجود، مسعود رجوی در سال 2003 پس از سقوط صدام حسین، در عراق ناپدید شد و بعدها شایعاتی درباره مرگ او منتشر شد.
اما آنچه که مسلم است، سر سازمان مجاهدین از بدنه در سال 2003 جدا شده است و عملا نیروهای سازمان بدون رهبری حیاتی ، نصفه و نیمه داشته اند.
جدایی بین مسعود رجوی و نیروهایش پیامدهای مختلفی داشته و دارد که برخی از این پیامدها عبارتند از:
1. تضعیف سازمان: جدا شدن سر از بدنه ی سازمان منجر به کاهش قدرت و تاثیرگذاری این سازمان شده است، زیرا بخش مهمی از نیروی سازمان جدا شدند.
2. بروز ناآرامی و تنشهای داخلی: انسجام داخلی سازمان از بین رفت و ترک بخش عمده ای از اعضای سازمان، منجر به اختلافات و ناآرامیهای داخلی شد و جو سابق هرگز دیگر حکمفرما نشد.
3. تاثیر رسانهای و روانی: این جدائی سر از بدنه در سازمان ، پیامهایی منفی برای هواداران این گروه داشت و نیز در افکار عمومی تاثیرگذار بود.
4. تغییر در استراتژیها و فعالیتها: جدا شدن سر از بدنه ی سازمان، خطوط کلی سازمان را تغییر داد و اعتبار این گروه در سطح بین المللی کاهش چشمگیری یافت و فعالیت های سازمان روندی نزولی یافت.
اگرچه مسعود رجوی در سال 2003 ناپدید شد، اما تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق هنوز در این گروه باقی ماندهاند. دلایل این امر میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. رویکردهای ایدئولوژیک: بسیاری از اعضا دراثر مغزشوئی های متمادی معتقدند که هدفهای سازمان و آیندهنگری در مسیرشان ارزش ادامه دادن دارد، حتی بعد از مرگ رهبرشان.
2. احساس وفاداری و اعتقاد به هدفها: بعضی اعضا احساس میکنند که ادامه مسیر و فعالیتهای سازمان برای رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی اهمیت دارد.
3. محدودیتها و شرایط سازمانی: در اکثر موارد، اعضای سازمان در پی فشارهای داخلی، تهدیدهای امنیتی یا محدودیتهای بینالمللی، در سازمان باقی مانده اند و نتوانستند یا نخواستند سازمان را ترک کنند.
4. نگرانیهای شخصی و آینده: سران سازمان همواره تلاش کردند دنیای بیرون را سیاه و تاریک جلوه دهند، ترس از تبعات منفی یا آینده نا معلوم هم میتواند دلیل ماندن برخی اعضا باشد.
جدا شدن از سازمان مجاهدین خلق برای بسیاری از اعضا ممکن است چالشبرانگیز باشد. سازمانهای طبیعی و ساختارهای انضباطی و کنترل در برخی موارد میتوانند اعضا را درگیر نگه دارند. افراد جدا شده نیز ممکن است با فشارهای روانی، اجتماعی یا تهدیدهای احتمالی روبرو شوند.
با این حال، افرادی که تصمیم به ترک گرفتهاند، اغلب طی فرآیندی خاص، با کمکهای فردی و حقوقی، موفق به جدا شدن شده اند. میزان سختی یا آسانی این فرآیند به شرایط فرد و حمایتهایی که دریافت میکند، بستگی دارد.
در کل، هرچند ممکن است سخت باشد، اما جدا شدن از این سازمان امکانپذیر است و بسیاری از جداشدگان توانستهاند زندگی جدید و موفقی شروع کنند.
سازمان مجاهدین خلق در طول سالها تغییرات زیادی را تجربه کرده است و وضعیت کنونی آن در بن بستی سیاسی اجتماعی قرار گرفته است. تعدادی از اعضای سابق و تحلیلگران معتقدند که این سازمان در مسیر کاهش تأثیر و قدرت قرار گرفته است و به پایان راه رسیده است.
با در نظر گرفتن اوضاع جدید خاورمیانه می توان به جرات گفت که سازمان مجاهدین خلق در ایستگاه آخر خود به سر می برد و با کوچکترین قطع حمایت از طرف دولتین آمریکا یا اسرائیل، موجودیت این سازمان با چالشی بسیار جدی روبرو خواهد شد.
محمدرضا مبین