
سه شنبه 20 خرداد ماه، سی و پنجمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سران مجاهدین خلق در تهران و شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجت الاسلام امیررضا دهقانی برگزار شد. دقیقا بعد از تک تک این 35 جلسه از دادگاه، سازمان و شخص مسعود رجوی با عنوانین مختلف، زبان به عقده گشائی و لجن پراکنی حول مسائل مطروحه در این دادگاه نموده است. اما در تازه ترین موضع گیری ، ادعا کرده است که :
” رژیم از دو سال پیش با راه اندازی دادگاههای نمایشی ، سعی دارد با پروندهسازی حقوقی و بهرهگیری از مزدورانی که عنوان “اعضای سابق” را یدک میکشند، وجهه این سازمان را تخریب کند. این دادگاهها، همزمان با انتشار مستندهای جعلی، تبلیغات دروغین رسانههای حکومتی و خطبههای حکومتی،، فقط نشانه استیصال رژیماند… این دادگاهها دو هدف عمده را دنبال میکنند:
1- شیطانسازی علیه مجاهدین خلق برای کاهش حمایتهای مردمی از این سازمان در داخل کشور.
2- اعمال فشار بر دولتهای خارجی به منظور محدودسازی فعالیتهای مقاومت در خارج از کشور. ”
چندین نکته در این موضع گیری سازمان حائز اهمیت است، اول اینکه تلاش دادگاه ابدا برای کاهش حمایت های مردمی از این سازمان در داخل کشور نیست ، چرا که اساسا حمایتی از این سازمان در داخل کشور وجود ندارد و مردم ایران از رهبری و این سازمان بشدت نفرت دارند. دوم اینکه تا کنون هیچ کشور اروپائی و یا آمریکائی بدلیل روند این دادگاه ، فعالیت های این سازمان را در خاک خود محدود نکرده اند، بلکه در موارد پیش آمده آن دولت ها بدلیل حفظ امنیت داخلی خود و جلوگیری از شیوع تروریسم افسارگسیخته ی این سازمان و حفظ آرامش روانی جامعه ی خود، از تحرکات خشونت طلبانه و رواج تبلیغ سلاح و … از فعالیت های این سازمان جلوگیری نموده اند.
نکته ی سوم و جالب توجه این موضع گیری سخیفانه سازمان مردم فروش و وطن فروش مجاهدین این است که ادعا کرده اند که در این دادگاهها ، “مستند های جعلی” نمایش داده می شوند!
در دنیای مادی ، مستندها با تکیه بر واقعیت و مستندات عینی، سعی در ارائه تصویری اصیل و بیواسطه از زندگی، طبیعت، رویدادها و پدیدههای گوناگون دارند. مستند ، به معنای چیزی است که با دلیل و مدرک همراه است یا بر اساس واقعیت و شواهد ارائه میشود.
دادگاه شکایت 44 نفر از سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن، مستند ترین دادگاه برگزار شده در موضوع مجاهدین خلق است که تا کنون برگزار شده است ، چرا که 44 نفر از بدنه ی این سازمان که سالها در بطن این مناسبات زندان و شکنجه حضور داشتند، جزو مدعیان این دادگاه هستند که عمر و جوانی خود را در بیراهه های این سازمان از دست داده اند، این افراد که نگارنده نیز جزو آنان است، تنها با تاریخ و سوابق این تشکیلات از طریق اسناد و رسانه آشنا نیستند، بلکه روایتی دست اول و بدون واسطه از این ساختار غیردمکراتیک و تمامیت خواه ارائه می دهند که به سادگی امکان آلترناتیو بودن این سازمان را ابطال می کند.
ما دراین دادگاه ، دوران اسارت خود در این سازمان را به تصویر کشاندیم، دادگاهی که در آن یک نفر مدعی است در سازمان زندانی و شکنجه شده است ، حضور دارد، زندان بان و نگهبان این سازمان در آن زندان هم در دادگاه حضور دارد و بر صحت ادعاهای فرد زندانی شده و شکنجه شده ، صحه می گذارد و مهر تائید می زند، چطور می تواند یک مستند متقن و قابل استناد نبوده باشد؟!
این سازمان یا با مفهموم “مستند” آشنا نیست، یا خود را به صفت آن چهارپا و حمار، به کوچه علی چپ زده است و کلمه ی ” مستندات جعلی ” را بر زبان می آورد.
البته از سازمانی که بیش از 70 درصد اعضای خود را در طی پروسه، زندانی و شکنجه کرده است و هرگز هم به این جنایت و واقعیت خود ، معترف نبوده است، انتظاری جز این یاوه گوئی های رذیلانه نیست .
سازمانی که رهبر آن ، از قول محمد حنیف انتصاب خود به رهبری سازمان را جعل کرده است، حیات خود ، تاریخ خود و مناسبات بسته ی خود را همواره جعل کرده است، اصلا بعید نیست که قانون و دادگاه را هم فریب و دروغ بخواند و مستندات آن را با وقاحت و رذالت تمام، جعلی بخواند. البته دور نیست که این سازمان از هم پاشیده خواهد شد، آن روز است که یک سونامی از مستندات و جنایات سالیان آن ، با افشاگریهای بیشمار جداشدگان ، سرتاپای رهبران این سازمان را فرا خواهد گرفت و آن روز ، به تمامی یاوه گوئی های رهبران شیاد و شعبده باز این سازمان ، مهر پایانی خواهد خورد.
محمدرضا مبین