نامه‌ای به برادر اسیرم علی قلیزاده

علی جانم سلام ماه مرداد باز هم آمد. با همان گرمای سوزان و خاطرات تلخ که هنوز در قلبم سنگینی میکند. بیست‌ و پنجم مرداد روزی که مادر عزیزمان را از ما گرفت و تو همچنان در چنگال فرقهٔ سیاه و منفور رجویها اسیر هستی. علی جانم سال‌هاست که مادر زیر خاک است و تو […]

علی جانم سلام
ماه مرداد باز هم آمد. با همان گرمای سوزان و خاطرات تلخ که هنوز در قلبم سنگینی میکند.
بیست‌ و پنجم مرداد روزی که مادر عزیزمان را از ما گرفت و تو همچنان در چنگال فرقهٔ سیاه و منفور رجویها اسیر هستی.
علی جانم سال‌هاست که مادر زیر خاک است و تو در آن سوی دنیا اسیر در کمپ آلبانی زندانی افکار پوچ مریم و مسعود رجوی هستی.

برادر نازنینم می‌دانم دلتنگی هایت برای مادر، برای خانه و برای پدری که پیر شده و هنوز چشم به راه توست تمام‌ شدنی نیست ولی بدان که این دوری و این غربت انتخاب تو نبوده است.

علی جان رجوی‌ها تو را فریب دادند مثل همهٔ آنهایی که سال‌هاست در دام این فرقهٔ منفور گرفتارند.
علی جان آلبانی دیگر پناهگاه امنی نیست رجوی‌ها دروغگو هستند. آن‌ها نه خانواده‌اند و نه وطن برادر قشنگم. خانواده‌ات اینجاست با آغوشی باز و قلبی پر از امید.

امسال هم مثل هر سال با دسته‌گلی به سر مزار مادر رفتیم فاتحه‌ای خواندیم گلی چیدیم و باز هم جای تو خالی بود و پدر با آن موهای سفید و دست‌های لرزان گفت: علی پسرم کجایی؟

چه بگویم برادر؟ چه پاسخی دارم برای این همه انتظار برای پدر؟

علی جان وقتش رسیده که بیدار شوی . وقتش رسیده که فریاد بزنی بس است.

بس است این زندگی دروغین. بس است این عذاب بی‌پایان برای علی جان.

یادت باشد علی جان رجوی‌ها راه را گم کردند و خائن به وطن هستند اما تو هنوز می‌توانی برگردی. تو حق داری به آغوش خانواده‌ات برگردی.

علی جان این را فراموش نکن ما اینجا کنار مزار مادردست ‌به ‌دعا ایستاده‌ایم. خدا را صدا می‌زنیم که تو را از این تاریکی نجات دهد.

علی جان فقط یک قدم بردار برادر. یک قدم به سمت آزادی . به سمت خانه پدری.

علی جان حتی اگر دنیا فراموشت کند خانواده‌ات فراموشت نمی‌کنند.

منتظرت هستیم. دوستت داریم .

خواهرت زهرا روی ماهت را میبوسم.
۰۹۱۱۲۸۴۲۲۸۲
۰۹۰۳۱۳۲۷۵۲۶