جدایی خانوادگی از تشکیلات مجاهدین خلق| نمادی از شکست ایدئولوژیک رجوی

در روزهای اخیر، خبری تکان‌دهنده از آلبانی به گوش رسید: یک خانواده پنج‌نفره به طور کامل از مقر اشرف ۳، پایگاه اصلی مجاهدین خلق (منافقین)، خارج شدند. این یک رویداد تاریخی است که یکی از تابوهای اصلی سازمان را شکسته و نشان‌دهنده عمق بحران درونی این گروه تروریستی است. آنچه این خروج را برجسته می‌کند، […]

در روزهای اخیر، خبری تکان‌دهنده از آلبانی به گوش رسید: یک خانواده پنج‌نفره به طور کامل از مقر اشرف ۳، پایگاه اصلی مجاهدین خلق (منافقین)، خارج شدند. این یک رویداد تاریخی است که یکی از تابوهای اصلی سازمان را شکسته و نشان‌دهنده عمق بحران درونی این گروه تروریستی است. آنچه این خروج را برجسته می‌کند، این است که علی‌رغم تلاش‌های گسترده مسعود رجوی برای نهادینه کردن ترس در اعضا، پیوندهای عاطفی و انسانی خانواده‌ها همچنان پابرجا مانده و هیچ‌گاه مخدوش نشده است.

ترس مقطعی در برابر عواطف پایدار انسانی

مسعود رجوی، رهبر مفقودالاثر مجاهدین خلق، همیشه بر استراتژی ترساندن اعضا برای جلوگیری از جدایی تأکید داشت. او با ایجاد فضایی از وحشت و کنترل ذهنی، سعی کرد اعضا را در چارچوب تشکیلات نگه دارد. این ترس، که اغلب از طریق شستشوی مغزی، انزوا و تهدیدهای فیزیکی و روانی القا می‌شد، برای مدتی کوتاه مؤثر بود. اما جدایی اخیر این خانواده پنج‌نفره نشان می‌دهد که این ترس تنها سطحی و موقتی است. آنچه رجوی نتوانست از بین ببرد، خلق ‌و خوی انسانی و پیوندهای عاطفی اعضا با خانواده‌هایشان بود. این خانواده، با اتحاد کامل خود، ثابت کردند که عشق خانوادگی و حس تعلق به یکدیگر، قوی‌تر از هر ایدئولوژی تحمیلی است. حتی پس از سال‌ها زندگی در کمپ‌های بسته رجوی در عراق و آلبانی، جایی که اعضا از تماس با دنیای بیرون محروم هستند، این پیوندها نه تنها حفظ شده، بلکه به عنوان نیروی محرکه برای فرار عمل کرده است.
این رویداد یادآور این است که انسانیت، حتی در شرایط سخت‌ترین کنترل‌ها، نمی‌تواند کاملاً سرکوب شود. خانواده‌ها در مجاهدین خلق اغلب مجبور به جدایی‌های اجباری می‌شوند، جایی که فرزندان از والدین جدا شده و به کشورهای دیگر فرستاده می‌شوند، یا اعضا از هرگونه ارتباط با بستگان‌شان منع می‌گردند. اما این خانواده پنج‌نفره، با برنامه‌ریزی مشترک برای خروج همزمان، نشان دادند که چنین سیاست‌هایی شکست خورده‌اند. ترس ممکن است اعضا را برای مدتی ساکت نگه دارد، اما نمی‌تواند ریشه‌های عاطفی را قطع کند.

تأکید رجوی بر دل‌کندن از خانواده: یک شکست آشکار

یکی از اصول کلیدی ایدئولوژی رجوی، دل‌کندن از خانواده و اولویت دادن به تشکیلات بود. او اعضا را وادار می‌کرد تا خانواده را به عنوان “دشمن” ببینند و هرگونه ارتباط عاطفی را به عنوان ضعفی ایدئولوژیک تلقی کنند. این سیاست، که بخشی از “انقلاب ایدئولوژیک” رجوی بود، شامل طلاق‌های اجباری، جدایی فرزندان و ممنوعیت تماس با بستگان می‌شد. رجوی باور داشت که با قطع این پیوندها، اعضا کاملاً وفادار به او و سازمان خواهند ماند. اما اتحاد این خانواده در جدایی همزمان، دقیقاً خلاف این را ثابت می‌کند. آن‌ها نه تنها از ترس عبور کردند، بلکه با حفظ وحدت خانوادگی، همه رشته‌های بافته‌شده توسط رجوی را پنبه کردند.
این جدایی خانوادگی، نمادی از ناکارآمدی ایدئولوژی رجوی است. در حالی که او بیش از ترساندن، بر دل‌کندن تأکید داشت، این خانواده نشان دادند که چنین تلاش‌هایی بی‌ثمر بوده. گزارش‌ها از آلبانی حاکی از آن است که این خروج، موجی از نارضایتی در میان سایر اعضا ایجاد کرده و ممکن است الهام‌بخش جدایی‌های بیشتری باشد. در واقع، این رویداد تاریخی، تابوی جدایی خانوادگی را شکسته و نشان می‌دهد که تشکیلات رجوی، علی‌رغم ظاهر قدرتمندش، از درون پوسیده است.

مفقود شدن رجوی و آستانه فروپاشی تشکیلات

با مفقود ماندن مسعود رجوی برای سال‌ها، تشکیلات مجاهدین خلق اکنون بیش از پیش در بحران است. رهبری مریم رجوی نتوانسته خلأ ایجادشده را پر کند، و جدایی‌های پی‌درپی از جمله این خانواده پنج‌نفره نشانه‌ای از ازهم‌پاشیدگی قریب‌الوقوع است. کمپ اشرف ۳ در آلبانی، که قرار بود پناهگاهی امن برای سازمان باشد، اکنون به زندانی تبدیل شده که اعضا یکی پس از دیگری از آن می‌گریزند. گزارش‌های اخیر نشان می‌دهد که ده ها نفر در سال‌های اخیر از این گروهک جدا شده‌اند، و این روند شتاب گرفته است.
این جدایی خانوادگی، بیش از هر چیز، حاکی از آن است که تشکیلات رجوی در آستانه محو شدن قرار دارد. بدون حضور رجوی، ایدئولوژی او هم رنگ باخته و اعضا به تدریج به سمت زندگی عادی و پیوند با خانواده‌هایشان بازمی‌گردند. دولت آلبانی نیز با چالش‌های استراتژیک در برخورد با این گروهک روبرو است و فشارهای بین‌المللی برای حمایت از جداشدگان افزایش یافته.

نتیجه‌گیری: امیدی به آزادی و انسانیت

جدایی این خانواده پنج‌نفره از مجاهدین خلق، نمادی از پیروزی انسانیت بر ایدئولوژی تروریستی است. آن‌ها ثابت کردند که ترس از رجوی مقطعی است، اما عشق خانوادگی ابدی. این رویداد می‌تواند آغازی بر پایان تشکیلات رجوی باشد، جایی که اعضای بیشتری جرأت کنند و از بندهای ذهنی رها شوند. در نهایت، این جدایی‌ها یادآوری می‌کنند که هیچ سازمانی نمی‌تواند برای همیشه انسانیت را سرکوب کند؛ پیوندهای خانوادگی همیشه راهی برای بازگشت پیدا خواهند کرد.

سالاری