باز هم مرگی دیگر از دل تشکیلاتی که سالهاست با جان و عمر انسانها تغذیه میشود. اینبار علی اصغر بهروزیان … چند روز پیش خبر مرگ محمدعلی شیخی؛ ربات باسمه شورای دست ساز رجوی منتشر شد و امروز، خبر مرگ علیاصغر بهروزیان. مرگهایی که یکییکی میآیند، بیسروصدا، بیپاسخگویی، و بدون آن که کسی بپرسد چرا […]
باز هم مرگی دیگر از دل تشکیلاتی که سالهاست با جان و عمر انسانها تغذیه میشود. اینبار علی اصغر بهروزیان …
چند روز پیش خبر مرگ محمدعلی شیخی؛ ربات باسمه شورای دست ساز رجوی منتشر شد و امروز، خبر مرگ علیاصغر بهروزیان. مرگهایی که یکییکی میآیند، بیسروصدا، بیپاسخگویی، و بدون آن که کسی بپرسد چرا این همه «یاران وفادار» چنین خاموش و در غربت از دنیا میروند!.
علیاصغر بهروزیان یکی از همان قربانیان خاموش مریم رجوی بود. جوانی که در ۱۹ سالگی، نه با انتخابی آزادانه، بلکه توسط عناصر قاچاقچی تشکیلات تروریستی رجوی از ایران خارج شد و به هندوستان برده شد. مسیری که از همان ابتدا بوی فریب میداد. در هندوستان، او در دام یکی از شاخههای تشکیلاتی این فرقه، موسوم به “انجمن دانشجویان” افتاد؛ تشکیلاتی که مأموریتش چیزی جز شکار ذهنها و اسیر کردن نسل جوان نبود.
از همانجا، آرامآرام تفکرات رجوی خائنانه جای زندگی را گرفت. آزادی، آینده، خانواده و انتخاب شخصی، همه قربانی “خط تشکیلات” شدند. سپس نوبت اعزام به کانادا رسید؛ نه برای زندگی بهتر، بلکه برای ادامه بهرهکشی در شکلی مدرنتر. در کانادا، تشکیلات رجوی شیره جانش را کشید؛ سالها کار، فعالیت، مقالهنویسی، حضور در آکسیونها و فشار روانی بیوقفه، بیآنکه امنیت، آرامش یا حداقل حمایت انسانیای در کار باشد.
او فرسوده شد، تحلیل رفت و رمقی برایش نماند. و سرانجام، در دوم دیماه، خبر مرگش اعلام شد؛ آن هم نه در سایت رسمی تشکیلات، بلکه در سایت “همبستگی”. بله، این است منطق “جامعه بیطبقه توحیدی” رجوی؛ جایی که حتی مردهها هم طبقهبندی میشوند. بعضی آنقدر بیاهمیتاند که مرگشان هم ارزش درج در تریبون رسمی را ندارد.
تشکیلاتی که مدعی آزادی و کرامت انسان است، حتی پس از مرگ اعضایش نیز با آنها صادق نیست. انسانها تا زمانی که زندهاند، مصرف میشوند و وقتی میمیرند، اگر لازم باشد، به ابزار تبلیغاتی تبدیل میشوند؛ و اگر نه، در حاشیه دفن میشوند، بینام و بی نشان.
واقعیت این است که تشکیلات رجوی یکی از استثمارگرترین جریانها در نوع خود است؛ جریانی که نه فقط کار و توان، بلکه عمر، عاطفه، سلامت روان و حتی مرگ انسانها را هم مصادره میکند. اردوگاه رجوی، چه در اشرف و لیبرتی، چه در اروپا و کانادا، و آلبانی یک نام ثابت دارد: فرسایش تدریجی انسان و مرگ محتوم.
و این مرگها ادامه خواهند داشت، تا زمانی که کسی جرأت کند پرده را کنار بزند و بپرسد:
چرا این همه مرگ؟
چرا این همه غربت؟
و چرا رهبری تشکیلات، همیشه زنده میماند، اما اعضا یکییکی میمیرند؟
عیسی آزاده

































