از مامان مریم برایم می گفت. اما 1 روز تمام برایش اشک ریختم وقتی فهمیدم که او مامان مریمش را هرگز ندیده است و اکنون 10 سال است که برایش اشک می ریزم چرا که او حتی مفهوم مادر را نمی دانست و گمان می برد و به یقینش رسانده بودند که فقط مریم مادرش است! سال های دوستی با او برایم پر از حیرت بود و پر از چیزهایی هرگز نادیده آن روزها در دنیای کودکی ام گمان می بردم او از سیاره ای دیگر می آید.
برچسب ها
باید جلوی همه می گفتیم وسوسه رابطه با ... کتاب مارپیچ خون| غسل هفتگی اعضای مجاهدین خلق
چرا پول توجیبی داد و چرا قطع کرد؟ پول توجیبی رجوی به نیروها
نشست های شستشوی مغزی در تشکیلات رجوی تخریب روحی – روانی اعضا در مناسبات مجاهدین
کتاب مارپیچ خون| غسل هفتگی اعضای مجاهدین خلق
کتاب “مارپیچ خون” یکی از مخوفترین ساز و کارهای تشکیلات مجاهدین خلق را افشا میکند؛ جلسات اجباری “غسل هفتگی” که اعضا مجبور به اعترافات جنسی در مقابل جمع میشدند، ابزاری برای تحقیر و کنترل روانی آنها. کتاب جدیدی با عنوان “مارپیچ خون” پرده از یکی از جنبههای تاریک و نامتعارف درونی سازمان مجاهدین خلق به […]
پول توجیبی رجوی به نیروها
در مقر موزرمی طبق معمول مشغول بیگاری بودم سری به آشپزخانه مقر زدم. تمام نفرات آشپزخانه درگیر آماده سازی شام بودند. از یک نفر سئوال کردم خبری شده در جواب گفت خودمان هم نمی دانیم. از مسئول آشپزخانه سئوال کردم در جواب گفت شب خودت می فهمی. ذهنم درگیر این موضوع شده بود. رفتم سالن […]
تخریب روحی – روانی اعضا در مناسبات مجاهدین
بی تردید در خصوص نشست هایی تحت عنوان “عملیات جاری” و نشست های ” غسل ” که در تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق وجود دارد مطالبی شنیده اید، جهت اطلاعتان بگویم که هر کس در تشکیلات رجوی موظف است که برای شب خود تکلیفی را آماده کرده و برای خواندن در جمع ببرد و این خود […]

