مینا

از مامان مریم برایم می گفت. اما 1 روز تمام برایش اشک ریختم وقتی فهمیدم که او مامان مریمش را هرگز ندیده است و اکنون 10 سال است که برایش اشک می ریزم چرا که او حتی مفهوم مادر را نمی دانست و گمان می برد و به یقینش رسانده بودند که فقط مریم مادرش است! سال های دوستی با او برایم پر از حیرت بود و پر از چیزهایی هرگز نادیده آن روزها در دنیای کودکی ام گمان می بردم او از سیاره ای دیگر می آید.

  • برچسب ها

    سارق روح؛ بازنمایی رسانه‌ای فرقه‌ها و مهندسی ذهن در جامعه معاصر 06 دی 1404
    فرقه مخرب رجوی

    سارق روح؛ بازنمایی رسانه‌ای فرقه‌ها و مهندسی ذهن در جامعه معاصر

    مقدمه در سال‌های اخیر، موضوع فرقه‌ها همچون سازمان تروریستی مجاهدین خلق از جمله جریان‌های مخرب بر ذهن و رفتار افراد با تبلیغات دروغین، نفوذ آرام، پنهان و تدریجی این گروه‌ها در لایه‌های مختلف جامعه، به‌ ویژه در میان جوانان و افراد جویای معنا، خطری است که تنها با برخورد امنیتی قابل مهار نیست، بلکه نیازمند […]

    کتاب مارپیچ خون| غسل هفتگی اعضای مجاهدین خلق 09 آذر 1404
    باید جلوی همه می گفتیم وسوسه رابطه با ...

    کتاب مارپیچ خون| غسل هفتگی اعضای مجاهدین خلق

    کتاب “مارپیچ خون” یکی از مخوف‌ترین ساز و کارهای تشکیلات مجاهدین خلق را افشا می‌کند؛ جلسات اجباری “غسل هفتگی” که اعضا مجبور به اعترافات جنسی در مقابل جمع می‌شدند، ابزاری برای تحقیر و کنترل روانی آن‌ها. کتاب جدیدی با عنوان “مارپیچ خون” پرده از یکی از جنبه‌های تاریک و نامتعارف درونی سازمان مجاهدین خلق به […]

    پول توجیبی رجوی به نیروها 24 آبان 1404
    چرا پول توجیبی داد و چرا قطع کرد؟

    پول توجیبی رجوی به نیروها

    در مقر موزرمی طبق معمول مشغول بیگاری بودم سری به آشپزخانه مقر زدم. تمام نفرات آشپزخانه درگیر آماده سازی شام بودند. از یک نفر سئوال کردم خبری شده در جواب گفت خودمان هم نمی دانیم. از مسئول آشپزخانه سئوال کردم در جواب گفت شب خودت می فهمی. ذهنم درگیر این موضوع شده بود. رفتم سالن […]

    ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.