مجاهدین در اوج حقارت و خودباختگی

اگر نگاهی به وضعیت کنونی فرقه تروریستی مجاهدین خلق بیندازیم به راحتی خواهیم فهمید که این فرقه در اوج تزلزل، از هم پاشیده گی فکری و استراتژیکی و در منتها الیه خط خودباخته گی و خود فروشی دست و پای بی فایده میزند.

فراموش نکرده ایم که همیشه سرکرده فرقه تروریستی مجاهدین خلق ایران یعنی آقای مسعود رجوی، همواره خویشتن را پیشتاز ترقی خواهی،تجدد، نماد اسلام مدرن و بردبار و دشمن امپریالیزم و هموارکننده راه رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی و مبارز تسلیم ناپذیر در برابر اسلام ارتجاعی میداند. اما ببینیم که در عمل این فرد پر مدعا و حراف چگونه عمل میکند؟!

قضاوت کنید که آیا در عمل و رفتار، این فرد و اعضای فرقه اش به این شعارها پایبندند؟! آیا اینها فقط شعارهائی عوام فریبانه و گول زننده هستند که این فرقه مدعی آنست یا اینکه تحت هر شرایطی فرقه مجاهدین بر اصولشان پایبندند؟

فراموش نکنیم که آقای مسعود رجوی همواره مدعیست که پایبندی به اصول بیشتر از منافع برای او اهمیت دارد! آیا این یک واقعیت است یا یک حرف پوچ و بی معنا؟

به یاد داریم که در آغازین سالهای انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران، آقای رجوی مدعی پیشتاز مبارزه با امپریالیزم آمریکا بود. وی حجت، برهان و اثبات کننده این مدعایش را کشتن مستشاران آمریکائی در دهه پنجاه خورشیدی به دست مجاهدین خلق میدانست.

آقای رجوی، فرقه مجاهدین خلق را تشکیلاتی سازش ناپذیر در برابر متحجرین اسلامی میدانست که نماد آنرا روحانیون و آیت الله های حاکم بر ایران معرفی میکرد. البته مدت زمانی کوتاه قبل از برداشتن علم این مدعا، نیروهای همین فرقه بودند که محافظین همین آیت الله ها بوده و خود را مرید وپیرو آنان معرفی میکردند. همین آقای مسعود خان بارها و بارها از آیت الله خمینی به عنوان امام خمینی یاد میکرد و در اطلاعیه های منتشر شده این فرقه در این ایام همیشه خمینی، امام خمینی و رهبر معرفی میگردید!

سالها گذشت….. فرقه به دامان ناپاک و جنایت کار دشمن هر ایران و ایرانی یعنی صدام پناه برد. رجوی پسر خوانده صدام شد و پدر و پسر خوانده ایرانی ها را به خاک و خون کشیدند،آبادانیهای ایران را به سوی خرابی و نابودی سوق دادند و….. پدر کبیر رجوی یعنی آقای صدام حسین دیکتاتور نیز به سرنوشتی که حقش بود دچار گردید.

دیر زمانی نگذشت که دشمن تاریخی و ایدئولوژیکی فرقه مجاهدین تبدیل به ولی نعمت آنان گردید. شعار مبارزه با امپریالیزم جهانخوار فراموش گردید. تمام اسناد ضد آمریکائی شامل موضع گیری های فرقه علیه آمریکا، سرود نبرد با آمریکا و…. نابود گردید.

فرقه تروریستی مجاهدین خلق تبدیل به تشکیلات جاسوسی آمریکا شد. تشکیلات ضد ایرانی فرقه تمامی تلاش خویش را کرد و میکند که امپریالیزم جهانخوار بمب بر سر مردم ایران بریزد.

رجوی ناراحت است و از عصبانیت و خشم در خود میپیچد که چرا جنگنده بمب افکنها و موشک های آمریکائی ایران را با خاک یکسان نمیکنند و چرا ارتش آمریکا ایرانی های بیگناه را به خاک و خون نمیکشد؟!

مسعود خان چشمت کور، این است آزادی و رهائی مردم ایران؟!!!

اما این روزها حال و روز رجوی و رجوی پرستان خیلی خرابتر از این حرفهاست. مرگ به دروازه های مرکز جنایت و تجمعشان یعنی اردوگاه کار اجباری اشرف رسیده و هر لحظه باید انتظار داشت که دودمان فرقه تروریستی مجاهدین خلق را در هم پیچد.

رجوی دست پاچه و هراسان مانده که چه کند؟! مثل….. ی در گل گیر کرده!

از اینرو ذبونانه به دست و پای امپریالیزم جهانخوار افتاده که او و دار و دسته اش را از مرک نجات دهد.

فریاد و آه و ناله سر میدهند که آمریکائی ها مسئول حفاظت از ما بوده و نباید ما را به حال خویش رها نمایند.

چه شد مبارزه با نماد نظام بوژوازی و جنایتکار جهان یعنی آمریکا؟!!!

اوضاع از این هم خراب تر است. این رزوها پادوها و جیره خواران فرقه به دست و پای متحجر ترین افراد روی زمین افتاده اند که این افراد فتوای مذهبی دهند و مقلدانشان را به حفظ فرقه تروریستی مجاهدین خلق مؤظف نمایند.

شما که مدعی مبارزه با تحجر گرائی مذهبی هستید، پس چرا دست به دامان متحجرین شده اید؟!

آیا فردی متحجرتر از شیخ الازهر محمد السید طنطاوی، در دنیای اسلام وجود دارد؟

آقای مسعود خان فراموش کرده ای که همین شیوخ در منازعات بین ایران و غرب همیشه از برادران ایرانی شان چه در خفا و چه علناٌ پشتیبانی کرده اند؟

چه شده که حالا بر حمایت متحجرین قرن معاصر از فرقه مجاهدین سرفرازید و به آن میبالید؟! هر چند که طرز فکر، مرام و رفتار شما صدها بار متحجر تر و عقب افتاده تر از شیخ الازهر و امثالهم میباشد.

آیا این حال و روزتان، چیزی جز بیان کننده اوج حقارت و خودفروشی شما و عمالتان میباشد؟

آنقدر هم جسارت و شهامت در شما وجود ندارد که شکست مطلق خویشتن را بپذیرد و به اشتباهات خویش اعتراف کرده و از پیشگاه خلق ایران عذرخواهی نمائید.

باش تا ببینیم آیا این راه به جائی جز ناکجاباد ختم خواهد شد؟

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا