در حاشیه‌ی پیام ۴ اردیبهشت مسعود رجوی

ریگی به کفش رجوی

شکست‌ها و عقب نشینی‌های رجوی از منظر ناظران بیرونی، امری بدیهی و نتیجه‌ی تفکر و عملکرد وی است. هم سیاسیون می‌دانند که خیلی نباید به ادعاهای مجاهدین وقعی نهاد و حد و اندازه‌ی قابل اعتنایی ندارند و هم رجوی می‌داند دعاوی‌اش، خارج از روابط مجاهدین و نیروهایی که تحت القائات وی هستند پشیزی ارزش ندارد، لذا بیشترین آثار تخریبی شکست‌ها وعقب نشینی‌های مجاهدین مستقیماً بر روی اعضاء و نفرات محصور در روابط فرقه برجای می‌ماند و به این دلیل است که رجوی الزاماً 28 سال است که عمده‌ترین مشغله‌اش تئوریزه کردن شکست‌هایش می‌باشد.

در فقره‌ی اخیر – عقب نشینی خفت بار در برابر دولت عراق – مجاهدین تعدادی از اعضای مورد اعتماد را در داخل ساختمان روابط و امنیت مستقر کرده بودند و تخلیه و تحویل آن ساختمان‌ها را مشروط به گذشتن از روی جنازه‌ی آنان اعلام نمودند، اما پس از فشارهای دولت عراق و نیروهای آمریکایی که این رفتار را جنگولک بازی‌های ماجراجویانه توصیف کرده بودند، دستور رجوی مبنی بر تخلیه و تحویل آنان به عراقی‌ها صادر شد.

به این ترتیب عقب نشینی ذلت باری مثل کنسل شدن عملیات فروغ 2 به هنگام تهاجم آمریکا به عراق و خلع سلاح رقم خورد.

حال نیروها، مأیوس و سرخورده، مسأله دارند از اینکه چرا رهبری آنها جا خالی می‌کند و عقب نشینی به سیره و روش معمولش بدل شده است.

رجوی در پیام 4 اردیبهشت، به دنبال حل این مسأله است. رجوی می‌گوید:

« ساختمان لرد اسلین و ساختمان اصلی مصلحی با کانکسها و تأسیسات ضمیمه، در ورودی اشرف، که مقامات عراق خواهان آن بودند، از سوی مجاهدین به دولت عراق هدیه شد.

به این ترتیب روشن شد که دعوای مجاهدین و ساکنان اشرف بر سر ساختمان نبوده و نیست.

این باطل السحر نقشه‌ها و توطئه‌های رژیم بود که می‌خواست هر طور شده بر سر ساختمان، بین مجاهدین و دولت عراق خون جاری شود.

از 10 برج حفاظتی صرف نظر کرده و به حفاظت نیروهای عراقی بسنده نمودند تا هیچ بهانه و عاملی برای فتنه انگیزی باقی نماند.

از کنترل آب و برق و امداد پزشکی در اشرف استقبال کردیم تا به همه نشان دهیم که ریگی به کفش نداریم.

با نظارت دولت عراق و نظارت ارگان‌های ذیربط عراق مخالفتی نداریم. »

رجوی اعتراف می‌کند که دولت عراق آنچنان قاطع ایستاده بود که اگر ساختمانها را تحویل نمی‌دادند خون جاری می‌شد و این خواست ایران بود و در این راستا حتی به حفاظت و کنترل اشرف توسط نیروهای عراقی که به شدت از جانب آنها احساس ناامنی می‌کنند بسنده کردند تا نشان دهند که ریگی به کفش ندارند!

این البته یک توجیه حقیرانه برای عقب نشینی است و این همه ترس و لرز از ریخته شدن خون افرادی که اصولاً کارکردی جز سپر انسانی برای حفظ تشکیلات و موقعیت تشیکلاتی رجوی ندارند، از وی که عمری است آنها را به بهانه‌های واهی به مسلخ فرستاده، بعید است.

عمق حرف رجوی که سعی کرده در همین پیام نیز تکرار کند این است که می‌خواهد اردوگاه اشرف را به عنوان کانون استراتژیکی نبرد حفظ کند.

یعنی به اشرف نه به عنوان نماد یک استراتژی ورشکسته، بلکه هنوز به مثابه کانون استراتژیکی به آن نگاه می‌کند و بنابراین همانگونه که خود می‌گوید برای حفظ آن همه کار خواهد کرد و از این نظر بررسی ابعاد این نگرش اهمیت می‌یابد:

1- شکی نیست که رجوی تخلیه و تحویل اردوگاه و جابجایی نیروهای ساکن در اردوگاه اشرف را یک شکست غیرقابل جبران می‌داند.

2- بی تردید نقطه‌ی ثقل و صحنه‌ی اصلی نبرد رجوی، عرصه‌ی رقابت و جنگ با سایر مدعیان آلترناتیوی است و سالها است که کمیت نیروهای مستقر در اردوگاه اشرف و اساساً وجود آنرا به عنوان برگ برنده در رقابت با آنان معرفی کرده است، لذا به زعم وی نه تنها از دست دادن چنین امتیازی وی را در پیش چشم بیگانگان بی اعتبارتر از موقعیت کنونی می‌کند، بلکه در اتمسفر اپوزیسیون نیز به باند بی خاصیت خارجه نشینی تبدیل می‌شود که هیچ مزیت و امتیازی بر سایرین ندارد و یقه درانی‌های کنونی برای قرار داشتن در صحنه‌ی نبرد رویارو با حکومت ایران از دستش گرفته می‌شود.

3- از همه مهمتر رجوی با تمام وجود می‌داند که از دست رفتن اشرف، ‌به منزله‌ی از دست دادن تمامی این نیروها – تأکید می‌کنیم تمامی نیروهای مستقر در اردوگاه اشرف – است، بنابراین در قضیه‌ی اشرف، چه همه را یکجا به قتل برساند و چه جابجایی و تخلیه را بپذیرد، برای وی برابر و البته علی السویه است، چرا که اگر نیروها بنا است عضو تشکیلات نباشند، ‌بهتر است مرده باشند تا وی نان ِ خون آنها را بخورد.

از این رو حفظ اشرف برایش اهمیت داشته و طرح و برنامه‌اش را بر اساس آن پی ریزی کرده است، که خوشبختانه همین طرح و برنامه، چه به مرحله ی اجرا برسد و چه در حد تخیلات و آرزوهای رجوی باقی بماند، یک شکست عمیق است و به منزله‌ی آن است که دار و ندار این گروه همین اردوگاه و ساکنان گروگان گرفته شده در آن است که در عراق و به وسیله‌ی صدام موجودیت یافتند و اکنون در عراق و با پایان یافتن صدام باید بدرود حیات بگویند.

رجوی در مطلع پیام 4 اردیبهشت، با اشاره به اتمام مصاحبه‌ی دولت عراق با نیروهای اشرف و ادعای اینکه آنان خواستار ماندن در اشرف شده‌اند، می‌گوید:

« می‌خواهیم برگها و ادعاهای رژیم را یکی پس از دیگری پس بزنیم و آخوندها را مات و مبهوت بکنیم. »

اینجا است که رجوی تجاهل کرده،عمداً از یاد برده است که مهمترین ادعا نه از جانب حکومت ایران، بلکه از جانب دولت عراق و جدا شدگان قدیمی و جدید و سایر نیروهای اپوزیسیون این است که اردوگاه اشرف اسارتگاهی است که وی با استفاده از اختناقی که در این اردوگاه حاکم ساخته، به مغزشویی نیروها مبادرت کرده است، اختیار و اراده را از آنها سلب کرده و آنان را در راستای مطامعش کنترل می‌کند. ادعای اصلی این است که اگر حصار اختناق و سانسور تشکیلاتی که اکنون حاکم بر این اردوگاه است برداشته شود و نیروها در محیط آزاد قرار بگیرند و از چارچوب کنترل تشکیلاتی خارج شوند، هیچیک، مطلقاً هیچیک دیگر حاضر به ادامه‌ی همراهی با این تشیکلات نیستند.

حال اگر رجوی بنا است ادعاها را پس بزند، ‌تنها راه رسیدن به آرزویش برای مات و مبهوت کردن همه آن است که اجازه دهد آنان پایشان به فضای آزاد برسد و از منطقه‌ی تحت اشغال وی خارج شوند!

در غیر این صورت هر چه هست شکست و ذلت رجوی و اثبات ادعاهای سایرین است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا