آقای شعبان پور طی ملاقاتی دوستانه با اعضای دفتر انجمن نجات استان مازندران درد دل های زیادی نمود. نامبرده اظهار داشت که پدر پیرم دیگر طاقتش به سرآمده و بی قراری زیادی دارد. او که سالیان است چشم انتظار فرزند اسیرش می باشد، در خفا گریه و زاری می کند و آرزوی ملاقات و دیدار فرزند را دارد. اسارت 20 ساله آقای حسن شعبان پور در فرقه رجوی در اشرف و عدم هرگونه ارتباط و تماسی با او در شرایط حاضر اشرف باعث نگرانی و اندوه شدید پدر پیر و برادرانش شده است.
اسارت 20 ساله آقای حسن شعبان پور در فرقه رجوی در اشرف و عدم هرگونه ارتباط و تماسی با او در شرایط حاضر اشرف باعث نگرانی و اندوه شدید پدر پیر و برادرانش شده است.
عسکر شعبان پور به عنوان یکی از اعضای فعال انجمن نجات در استان مازندران تاکنون تلاشهای زیادی را برای باز پس گیری برادر اسیرش از چنگال رجوی نموده است. او در سال قبل نیز به همراه هیئتی از خانواده ها به درب قرارگاه اشرف مراجعه نموده اند که با دهن کجی مسئولین فرقه از جمله خانم عذرا علوی مواجه شدند و موفق به ملاقات نگردیدند.
آقای شعبان پور طی ملاقاتی دوستانه با اعضای دفتر انجمن نجات استان مازندران درد دل های زیادی نمود. نامبرده اظهار داشت که پدر پیرم دیگر طاقتش به سرآمده و بی قراری زیادی دارد. او که سالیان است چشم انتظار فرزند اسیرش می باشد، در خفا گریه و زاری می کند و آرزوی ملاقات و دیدار فرزند را دارد.
او اظهار می داشت که پدرم در سال 82 به درب قرارگاه اشرف رفته است ولی مسئوولین سازمان به دروغ به او گفتند که «پسرت نمی خواهد تو را ببیند» و مانع ملاقات پسر با پدر شدند و همین امر باعث تشدید ناراحتی پدرم شده است.او میگفت پدرم 24 ساعت پشت سیاج مجاهدین در بیرون اشرف منتظر ماند ولی کسی به او جوابی نداد و بالاخره با چشم گریان به وطن بازگشت.
آقای جواد شعبان پور برادر زاده حسن شعبان پور نیز که در این ملاقات حضور داشت، اظهار کرد وقتی عمویم در جنگ صدام علیه ایران در سال 67 در جبهه اسیر شد من دو ساله بودم، الان 30 سال است چشم انتظار عمویم هستم. مادر بزرگم از غم دوری عمو تاب نیاورد و دق کرد و مرد.
آقای عسکر شعبان پور که خود نگران برادرش در اوضاع فعلی اشرف می باشد اظهار داشت. برادرم در جنگ عراق با ایران در سال 67 در جبهه مهران اسیر شده است ولی با توجه به نامه نگاری و پیگیری های مستمر خانواده ام از مجامع بین المللی و کمیته بین المللی صلیب سرخ و دولت عراق تاکنون نتیجه ای نگرفتیم.
ما از مجامع بین المللی و صلیب می پرسیم چه موانعی وجود دارد که نمی گذارند تا برادرم و افراد همچون او که در اشرف اسیر هستند به آغوش خانواده خود برگردند؟ چرا آنها نمی توانند با خانواده خود تماس تلفنی داشته باشند؟ چرا پدر پیرم نباید از نگرانی و تشویق خارج شود؟
آقای شعبان پور که از صحبت های آقا جواد (برادر زاده اش) متاثر شده بود اظهار داشت:
مادرم از چشم انتظاری و غم بی خبری برادرم دق کرد ولی نمی گذاریم که پدرم هم به چنین سرنوشتی دچار شود و به هر قیمتی برادرمان را از قرارگاه اشرف آزاد می کنیم. خانواده ام حاضر به هر فداکاری می باشد تا برادرمان حسن را از جهنم رجوی رها سازد.
آقای شعبان پور پس از مشاهده فیلمی از صحبت های برادرش که در برنامه تلویزیونی فرقه پخش شده بود و در آن برنامه برادرش گفته بود «عوامل رژیم جمهوری اسلامی تلفن ما را در حین تماس تلفنی با خانواده ام قطع کردند و مانع تماس تلفنی من با خانواده شده اند» این چنین گفت:
تا آنجا که من اطلاع دارم او هرگز تماسی با خانواده نگرفته است و این ها مطالب دیکته شده توسط مسئوولین فرقه است که او از ترس بیان می کند، او که از مشاهده فیلم متعجب شده بود اظهار داشت ما کدام حرف مسئوولین فرقه را باور کنیم، اینکه «برادرم حاضر به ملاقات پدرم در دم در قرارگاه اشرف در عراق نشده و پدرم با چشم گریان و دل شکسته به خانه برگشت» یا این حرف که برادرم خودش با خانواده تماس گرفته ولی دولت ایران مانع شده است؟
در پایان آقای شعبان پور بیان داشت که او و خانواده اش طی نامه های متعددی که برای برخی کشور های اروپایی و دولت عراق و… نوشته اند از آنان خواستند تا هر چه زودتر تکلیف برادر اسیرش را روشن نمایند تا بتواند به دنیای آزاد راه یابد.
برچسب ها
داستان اسارت عباس گفتگوی مسئول انجمن نجات اراک با پدر عباس گل ریزان
پایان تلخ 45 سال بی خبری پیام تسلیت به مناسبت درگذشت مادر چشمانتظار داود حیدریان
امکان ارتباط من و برادرم را فراهم کنید استمداد برادر احمد پایه دار اردکانی از صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل
گفتگوی مسئول انجمن نجات اراک با پدر عباس گل ریزان
گفتگوی کوتاهی داریم با آقای ولی ا… گل ریزان؛ پدر عباس گل ریزان که هم اکنون در کمپ آلبانی مجاهدین خلق و در انزوای کامل به سر می برد. عباس گل ریزان دوران جنگ میان ایران و عراق برای انجام خدمت سربازی به جبهه اعزام می شود. او در حالیکه مشغول دفاع از میهن و […]
پیام تسلیت به مناسبت درگذشت مادر چشمانتظار داود حیدریان
با اندوه فراوان اطلاع یافتیم خانم سیّاره اوجاقی، مادر چشمانتظار داود حیدریان ابهری، پس از ۴۵ سال بیخبری و رنج طاقتفرسا، درگذشت. انتظار او نتیجهی سالها قطع ارتباط اجباری و سیاستهای غیرانسانی سازمان مجاهدین خلق بود؛ سازمانی که با محروم کردن اعضا از ابتداییترین حق انسانی—تماس با خانواده—مادران بسیاری را در مسیر مرگ تلخِ چشمبهراهی […]
استمداد برادر احمد پایه دار اردکانی از صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل سازمان صلیب سرخ جهانی من سعید پایه دار اردکانی برادر احمد پایه دار اردکانی هستم. برادرم احمد در سال 1981 در جبهه نبرد ایران و عراق اسیر شد و تا سال 1988 در اردوگاه های مختلف عراق حضور داشت و در مدت اسارت از طریق نامه با خانواده خویش در […]
