حاشیه بر متن پیام های آقای رجوی

به نظر می رسد اطلاعیه های پی در پی رجوی در ماه های اخیر و در مورد اتفاقات داخل ایران پیش از اینکه کارکرد بیرونی و تاثیری در روند اتفاقات داخل ایران داشته باشد، کارکرد درون تشکیلاتی داشته باشد. این را از این جهت می گویم که رجوی و بهتر از او و البته عالمانه تر و تحلیلگرایانه تر از رجوی ادناب ایشان یعنی آقای بیژن نیابتی به عنوان تئوریسین پشت پرده از همان آغازین روزهای سال جاری با مقالات متعدد و از جمله مقاله کلیدی و کاملا راهبردی این جنبش جنبش من نیست عملا و عامدا به بی ارتباطی و بی جایگاهی و بی اعتنایی تحولات داخلی ایران به دوستانِ مجاهد خود و به خصوص شخصی آقای رجوی تاکید کرده است. آقای نیابتی بعد از این نیز طی سلسله مقالاتی اما از آنجا که نمی توانستند بی اعتنایی و گم و گور شدن خود و مجاهدین را در این اتفاقات بپذیرند به زبان زرگرها مدعی این شدند که این راه در نهایت با نفوذ عناصر مجاهدین می تواند پرچم سبز را به پرچم سرخ مورد نظر ایشان تغییر رنگ بدهند و به یک معنی دوران مرده خواری خود را از یک جنبش مدنی در ایران اعلام کردند. آنچه رجوی دنبال کرد اما به یک معنی و به طور موازی ضمن اعلام تمایل به یک فقره موج سواری تازه بر اتفاقات داخل ایران، بیشتر هدف و مقصودشان فرافکنی و پبدا کردن راه حلی برای بحران موجود در عراق و در نهایت بحران مشروعیت سیاسی و استراتژیکی و در عین حال دل گرم کردن آن سه چهار هزار نفری بود که در داخل قرارگاه اشرف مترصد محقق شدن استراتژی کهنه و منسوخ شده تغاری بشکند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان بودند. غافل از اینکه آقای نیابتی بدون اعتنا به این استراتژی خیلی شتابزده بقیه رقبای خارج نشین را به چنین استراتژی متهم کرد و اساسا راه را بر اینگونه فرصت طلبی ها بست. اما بعد متوجه شد اشتباه کرده است و احتمالا می شود این استراتژی کهنه را دوباره وصله پینه کرد. اما سوای ایشان پیام های آقای رجوی و آن رهنمودهای تاکتیکی و مبارزاتی که در نوع خود اتفاقا بوی کهنگی اش بیش از سه دهه است عالم و آدم را فرا گرفته کماکان دستاویزی شد تا ضمن موج سواری تازه به آن اندک نفرات مستاصل داخل اشرف مثل هزار بار گذشته در این سه دهه تفهیم کند که تمام شد، وسایل تان را جمع کنید فردا پس فردا در میدان آزادی جشن داریم و قرار است مریم مهرتابان در جشن پیروزی افاضه بفرمایند. غافل از اینکه در طی این سه دهه آقای رجوی از این وعده و عیدها ده ها بار داده است و هر بار ناچار شده با شرمندگی آسمان و ریسمان کند که نشد و انشاء الله که خواهد شد. اما در این میان آنچه بیشتر حائز اهمیت نشان می دهد لحن و ادبیات کاملا متفاوت آقای رجوی در این پیام ها است. آنگونه که امر را بر اشرف نشینان مشتبه کند که همه چیز بر وفق مراد است و عنقریب از قرارگاه اشرف به جای رفتن به مقبره السلمان یکسره عازم ایران خواهیم شد. این در حالی است که حتی هواداران آقای رجوی در اروپا و آمریکا یعنی جایی که در قُرق مخالفان ایرانی است حتی حق ندارند با عکس سه در چهار آقای رجوی حضور پیدا کنند چه برسد به اینکه بخواهند اعلام موجودیت سیاسی بکنند. این در حالی است که تقریبا تمامی اپوزیسیون خارج نشین چنین جرات و جسارتی به خودشان داده اند که با جریانات داخلی همسویی نشان بدهند. چنین شیوه فرافکنی البته از سوی آقای رجوی تازگی ندارد، اما بیشتر این روش ها در عرصه رسانه ای امکان جولان و مانور دارند. چون در عرصه واقعیت و نه حوزه های مجازی آقای رجوی تا آنجا پیش رفته که هیچ آبرویی برای خود و اندک هواداران اش در اقصا نقاط جهان باقی نگذاشته است. و البته این از نکات تاسف انگیز و تاثرانگیزی است که درک و فهم میزان اش حالا حالاها وقت می خواهد تا بفهمیم چطور رهبری که آرزوی یک لحظه چنینی را در داخل ایران آه می کشید اما به وقت فرارسیدن آن نه جرات حضور دارد و نه جرات ابراز وجود جدی. والا این بیاینه ها و اطلاعیه های آقای رجوی و شورای ملی مقاومت اش را نباید جدی گرفت و بیشتر به یک شوخی می ماند. چون مثل تب تند خیلی زود هم فروکش می کند چنانچه کرده است و حالا آقای رجوی مانده و اینکه با آن افاضات و رهنمودهای تاریخی که به یخ تبدیل شده چه باید بکند. مضاف بر اینکه تاثیر این بیانیه ها در درون و کارکرد آنها در میان هواداران محصور در اشرف نیز تا یکی دو روز دیگر ته می کشد و درب دوباره بر همان پاشنه چند ماه پیش خواهد گردید. دربی که یک لنگه اش به سمت مقبره السلمان باز می شود و لنگه دیگرش در خوش بینانه ترین حالت به روی چند کشوری که در نوار مرزی عراق ممکن است تنها شماری از اعضایی که گرین کارت دارند را به خود بپذیرد و نکته قابل تعمق تر و نهایی اینکه با اعلام برائت و بعضا انزجار کلیه جریانات موسوم به سبز و حامیان آنها از آقای رجوی و سازمان مجاهدین خلق، ایشان یکبار برای همیشه باید قبول کنند نه تنها هیچ جایی در ایران که حتی در میان خارجه نشینان و مخالفان ریز و درشت جمهوری اسلامی هم ندارند. چه می توان کرد، به قول ایرانی ها خودکرده را…!!!!

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا