اینجانب خانم نوزاد کهلیک بلاغی چندی پیش نامه ای را برای همسرم قربانعلی مهینی که در قرارگاه اشرف حضور دارد نوشتم تا بتوانم پس از 16 سال خبری از او دریافت کنم ولی پس از گذشت بیش از یک ماه از آن نامه هنوز خبری از ایشان بدستم نرسیده است. می خواهم از مسئولین قرارگاه اشرف بپرسم آیا درخواست من برای یک تماس تلفنی و یا یک نامه از طرف همسرم پس از این مدت طولانی تقاضایی دور از انتظار است و یا یکی از حقوق ساده انسانی است؟
با عرض سلام
اینجانب خانم نوزاد کهلیک بلاغی چندی پیش نامه ای را برای همسرم قربانعلی مهینی که در قرارگاه اشرف حضور دارد نوشتم تا بتوانم پس از 16 سال خبری از او دریافت کنم ولی پس از گذشت بیش از یک ماه از آن نامه هنوز خبری از ایشان بدستم نرسیده است. می خواهم از مسئولین قرارگاه اشرف بپرسم آیا درخواست من برای یک تماس تلفنی و یا یک نامه از طرف همسرم پس از این مدت طولانی تقاضایی دور از انتظار است و یا یکی از حقوق ساده انسانی است؟ آیا چهار پسر من که می خواهند صدای پدرشان را پس از سال ها بشنوند و این صدا تسلی خاطری بر دوری چند ساله شان گردد خواسته ای برخلاف حقوق بشری و انسان دوستانه است؟ چه کسی می تواند این حق انسانی را از همسر و چهار فرزند یک پدری مهربان و وفادار به خانه و خانواده سلب کند؟ آیا نگه داشتن پدر چهار فرزند به اجبار و اجازه ندادن به برقراری ارتباط و تماس تلفنی با خانواده اش و یا نوشتن یک نامه، با اظهارات و سخنان حقوق بشری مسئولین قرارگاه سازگار است؟ من همسرم را دوست دارم و فرزندانم بی صبرانه منتظر یک نامه و یا تماس تلفنی با پدر خود هستند. پدری که در سال های زندگی در کنار همسر و فرزندانش، آنها را همیشه دوست داشته و تمام زندگی اش آنها بوده اند.
در این قسمت می خواهم به همسرم بگویم عزیزم قربانعلی اگر این نامه را می خوانی بدان که در تمام این سالها منتظرت بودم و خواهم ماند و از علاقه من به تو چیزی کم نشده و نخواهد شد. برای ما نامه ای بنویس و یا زنگی بزن تا از نگرانی درآییم.
دوباره می خواهم به مسئولین قرارگاه اشرف بگویم که اگر اجازه تماس با همسرم ندهید چاره ای نخواهم داشت جز اینکه از سازمان های حقوق بشری تقاضای کمک کنم و برای آنها توضیح دهم که همسرم را به اجبار و زور نگه داشته اید و اجازه تماس به وی با ما را نمی دهید و این کار شما برخلاف حقوق بشر می باشد. خانم نوزاد کهلیک بلاغی
09141408820 – رونوشت به کمیته بین المللی صلیب سرخ – دفتر تهران

برچسب ها
منتظر خبر آزادیت هستیم نامه رضا حمزه ای به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی
درگیری با حشمت و رشید؛ آغاز اسارت من خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجم
مرا فریب دادید چند کلامی با مسعود رجوی
نامه رضا حمزه ای به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی
سلام برادر زن عزیزم خوبی عباس سلامتی در چه حالی؟ من شما را همچون برادر خودم می دانم و از خداوند می خواهم همیشه سالم باشی. من و خواهرت فاطمه همیشه به یاد شما هستیم. از رفتنت چندین سال می گذرد و من و خواهرت نگران شما هستیم. کاش می دانستیم در چه وضعیتی هستی. […]
خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجم
رضا گوران در قسمت قبل خاطراتش درباره تعدادی از عملیات های ایذایی و تروریستی سازمان در خاک عراق و در خاک ایران مواردی را بیان کرد از جمله انفجار اتوبوس پیشمرگه ها در منطقه کفری عراق، عملیات بزرگ در خاک ایران و همچنین سه دانش آموزی که برای انجام عملیات به داخل ایران فرستاده شدند. […]
چند کلامی با مسعود رجوی
آقای رجوی می خواهم سخنی را با شما آغاز کنم آنقدر در تشکیلات شما سختی کشیده ام که نمی دانم از کجا شروع کنم. من در زمان جنگ سرباز بودم و در جبهه بدست نیروهای شما اسیر شدم. مرا به اردوگاه خودتان منتقل کردید در اُردوگاه توسط افرادی بنام سید سادات دربندی (عادل) و مجید […]
