پیام علینقی مهرورز به برادر اسیرش محسن مهرورز گرفتار در مجاهدین خلق
سلام محسن جان خوبی الحمدالله. به جد نمی فهمم برادر تحصیل کرده و دنیا دیده ام چرا و چگونه عقل و کرامت خودش را دست عده ای جاه طلب داده است که حتی اجازه نداشته باشد قبل و بعد درگذشت مادرش تماسی با خانواده داشته باشد. محسن جان ما که خبری از تو نداریم و […]
نامه عسگر نجف زاده به برادر اسیرش قاسم نجف زاده
قاسم جان سلامت میکنم و خیلی دوستت دارم و به یادت هستم. روز و روزگارمان خوب است و در سلامت هستیم. الحمدلله قاسم جان. من در کار طلا فروشی در رشت هستم و شکر خدا زندگی می چرخد. چقدر دوست دارم بعد از سالها دوری و بیخبری، با جدایی از رجویها پر بکشی و بیایی […]
پیام علی اصغر آهنگر طبقی به پدرش عبدالحسین آهنگر طبقی
عبدالحسین آهنگر طبقی از جمله اعضای گرفتار در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق است و اکنون در کمپ آلبانی گروه به سر می برد. او حدود چهار دهه است که در مناسبات سازمان مجاهدین خلق به سر می برد و تماسی با خانواده ندارد. دختر و پسر عبدالحسین آهنگر که در طول زندگی از موهبت داشتن […]
نامه سمانه نوری به حمید رضا نوری: پدر جان به آغوش خانواده برگرد
پدر جان سلام، امیدوارم حالت خوب باشد. من برایت نامه می نویسم چون شما را دوست دارم. اما چه کنم که نمی توانم شما را از نزدیک ببینم. پدر جان سالهای زیادی در کنار من نبودی اما همچنان پدرم هستی و احترام شما را دارم. گاهی دلم می گیرد و دلتنگتان می شوم. به شما […]
نامه کبری علیخواه به برادر اسیرش حسین علیخواه در کمپ مجاهدین خلق
حسین آقا سلام. امیدوارم سلامت و تندرست باشید و نیم نگاهی هم به خانواده داشته باشید. حسین جان شرایطم طوری است که خیلی دلتنگتم و آرزوی در آغوش کشیدنت را دارم. بابا و مامان که تنهایمان گذاشتند و متاسفانه همسرم را نیز که مریض احوال بود از دست دادم و لذا فقط تو را چشم […]
نامه عبدالرضا قلعه ای به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
عباس جان سلام . حالت چطور است برادر. شاید من و تو برادر تنی نباشیم اما به واقع به عنوان برادر همسرم با برادر خودم هیچ فرقی برایم نداری. هم خواهرت و هم من هر دو خیلی دلتنگت می شویم. خیلی زیاد. دوست دارم هر چه زودتر از نزدیک ملاقاتت کنم. وقتی همه اعضای خانواده […]
پیام سید محمد یعقوبی برای خواهرش هاجر یعقوبی در کمپ آلبانی
سلام هاجر جان حال و احوالت چطور است؟ خیلی سال است که ارتباطی با هم نداشته ایم. مجاهدین ما را از وجود هم محروم کرده اند. خواهرم واقعاً بعد از این همه سال به چه چیزی رسیده ای؟ آیا می توانی به سرنگونی که رهبر شما وعده داده دست پیدا کنی؟ باور کن در ایران […]
نامه سید حسن میرموسوی به فرزند اسیرش سید مرتضی میرموسوی در کمپ آلبانی
سلام مرتضی جان خوبی سالهاست از تو بیخبرم آیا زنده و سلامت هستی!؟ چرا از آن لعنتی ها که تو را به گروگان گرفتند فاصله نمیگیری؟! تو که سرباز وطن بودی. می دانم که در زمان اسارت و در اردوگاه رژیم بعث با مغزشویی های عوامل مجاهیدن خلق گرفتار رجوی ها شدی. این زوج سنگ […]
نامه پرویز لقمانی به برادرش جمشید لقمانی اسیر در فرقه مجاهدین
جمشید جان با قلبی آکنده از نگرانی ولی امیدوار به تو سلام میکنم و آرزوی سلامتی و دیدار تو را دارم. جمشید جان چندی پیش خبرت را از یک جداشده گرفتم که گفت حالت خوب است و به اتفاق دوست گیلانی خود بنام هادی آلفته در سالن غذاخوری مقر مانز در آلبانی کار میکنی و […]
نامه احمد نظیفی به برادرش محمد مهدی نظیفی در کمپ مجاهدین خلق
سلام محمد مهدی جان ما همه خوب و سلامت هستیم ولی از صحت و سلامتی شما بیخبر هستیم. مهرماه پارسال دیداری با آقای پوراحمد در پارک دانشجوی رشت داشتم که کلی خوشحال شدم و حتی از روحیات شخصی ات برایم تعریف کرد که چقدر شوخ طبع هستی. برادر خوبم الان به مرز ۸۰ سالگی رسیدی […]
نامه فریبرز آلفته به برادرش هادی آلفته در کمپ مجاهدین خلق
سلام هادی جان داداشی گلم. انشالله که خوب و سلامت باشی. فریبرز هستم و خیلی بزرگ شدم و موفق در زندگی هادی جان. هادی جان ۳۷ سال اسارت و دوری و بیخبری از خانواده و زادگاه و کشور مدت زمان زیادی است که تغییر و تحولاتش را در چند سطر نمیشود بیان کرد و باید […]
پیام کریم فنودی به خواهرش زهرا فنودی در کمپ مجاهدین خلق
سلام خواهر عزیزم، قبل از هر چیز سال نو را به تو تبریک میگویم. در این سالهای دوری و فراق همیشه به یادت بودم. پدر و مادر و خواهران مان هم لحظه ای از یاد تو غافل نبوده اند. آرزوی همگی ما سلامتی توست و امیدواریم که امسال سال رهایی تو باشد. خواهر عزیزم خودت […]