نامه ناهید مرادپور برای برادرش یحیی مراد پور در کمپ آلبانی
برادرم یحیی جان سلام امیدوارم در صحت و سلامت باشی یحیی جان از زمانی که چند سال پیش بالاخره متوجه شدم زنده هستی بارها به بهانه های مختلف برایت نامه نوشتم. وقتی فهمیدم گرفتار مجاهدین شده ای تلاش کردم تا هر طور شده تو را نجات بدهم تا یک بار دیگر در رهایی و در […]
درد دل تاج الدوله حیدریان با پسرش مهدی حمیدفر در کمپ آلبانی
پسرم مهدی سلام پسر عزیزم من لحظات و روزهای آخر عمرم را می گذرانم. چرا تو حتی تلفنی به من نمی زنی عزیز مادر؟! اغلب بچه های کرمانشاهی گرفتار در آن کمپ خراب شده مجاهدین خود را نجات داده اند و دل پدر و مادرشان را شاد کردند و من مدام حسرت می خورم که […]
نامه مهین حبیبی به دخترش پروانه ربیعی در کمپ آلبانی
دخترم پروانه سلام . امیدوارم حالت خوب باشد. اگر احوال مادرت را بخواهی، حال خوبی ندارم. از دوری تو و حسرت دیدارت به این روز افتاده ام. هر شب دعا می کنم خداوند صدای مرا بشنود و جگرگوشه ام را به من برگرداند. دخترم پروانه تا در قید حیات هستم دلم می خواهد تو را […]
نامه خانواده علی اشرف ملکی اسیر در کمپ اشرف ۳
برادر جان علی اشرف سلام امیدواریم حالت خوب باشد. چند روزی از عید فطر می گذرد و ما خواهرانت در طول این ماه برایت دعا و آرزوی سلامتی و رهایی از آن وضعیتی که گرفتار شدی، داشتیم. علی اشرف جان این چندمین نامه و درد دل ما خواهرانت برایت است. ولی شاید تور امنیتی و […]
نامه حسن زنگنه به برادرش رضا زنگنه در کمپ آلبانی مجاهدین
رضا جان سلام، امیدوارم خوب و سالم باشی. امیدوارم هر چه زودتر تو را ببینم. نمی دانی چقدر دلم برایت تنگ شده است. زمانی که در عراق بودی سر از پا نمی شناختم و چند بار به عراق سفر کردم به امید اینکه تو را ببینم ولی موفق نشدم. هر بار به عراق سفر می […]
چند کلامی با نازنین برادرم فرهاد حسن پور اسیر در کمپ آلبانی رجوی
فرهاد جان عرض سلام و ارادت و با یک دنیا آرزوی بغل کردن و در آغوش گرفتنت. بعد از ملاقات با آقای پوراحمد در پائیز 1402 و گرفتن چند عکس یادگاری و درج گزارش و پیام ویدئویی در سایت نجات انتظار داشتم برای دلگرمی ما هم که شده با ما تماسی داشته باشی و عکس […]
نامه عباس پورجاویدی به برادرش محمد رضا پورجاویدی در کمپ آلبانی
محمد رضا جان سلام. حالت چطور است؟ سالهاست که همدیگر را ندیده ایم. این سومین نامه ای است که برایت ارسال می کنم. نمی دانم می توانی نامه های مرا بخوانی یا خیر؟ کم و بیش از شرایط بسته ی درون کمپی که در آن زندگی می کنی خبر دارم. اما خب دسترسی دیگری که […]
درخواست خانواده یوسفعلی اکبری چیانه از مقامات دولت آلبانی
دولت محترم آلبانی با سلام و احترام همچنانکه مستحضرید،اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در کشور شما اسکان داده شده اند. من اعضای خانواده ی یکی از عضوها بنام یوسف اکبری می باشم. با توجه به اینکه سازمان موصوف به هیچ وجه اجازه ملاقات و تماس اعضای خود با خانواده هایشان را نمی دهد این موضوع […]
نامه حسین حسن زاده به برادرش ایرج حسن زاده در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی
ایرج جان سلام برادر عزیزم حالت چطور است؟ زندگی را چگونه می گذرانی؟ سالهاست که در حسرت دیدارت هستیم. تو کوچکترین عضو خانواده هستی و عزیز همه ما. می دانی که پدرو مادرمان در حسرت دیدار تو و چشم به راهت از دنیا رفتند. نمی دانم تا چه زمانی عمرم به دنیا باشد اما بدان […]
نامه علی نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی
محمد جعفر جان سلام احوالت چطور است؟ امیدوارم که سلامت باشی. هر موقع یادی از تو می کنم تصمیم می گیرم نامه ای برایت ارسال کنم و به نوعی درد دل کنم. نمی دانم از کجا شروع کنم؟! از نبودن چندین ساله ات در کنار ما؟ تماس نگرفتنت با پدر و مادرت که کلی حق […]
نامه امیر محمد زارعی به عمویش یدالله زارعی در اردوگاه آلبانی مجاهدین خلق
من امیر محمد زارعی برادر زاده یدالله زارعی از اسیران اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی هستم. ما سالهاست که چشم به راه عموی عزیزمان هستیم. من واقعاً نمی دانم که این رهبران سازمان مجاهدین خلق چطور می توانند این قدر بی رحمانه افراد را از خانواده هایشان جدا کنند. چطور می توانند اعضای خانواده را […]
نامه محمد طاهر محمدزاده به برادر اسیرش سید ولی محمدزاده
با درگذشت مادر به سوگ نشسته ایم سید ولی جان ایام عید مادر در بیمارستان بستری بود و بشدت در انتظار تماس و دیدار تو. نه اینکه دلم می خواست سال نو را به تو تبریک و شادباش نگویم ولی دل و دماغش را نداشتم چون حال و روزگار مادر در بیمارستان وخیم بود و […]