شنبه, ۱۵ آذر , ۱۴۰۴
نامه مرتضی بلالی به برادرش رضا بلالی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 25 دی 1402

نامه مرتضی بلالی به برادرش رضا بلالی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

رضا جان سلام اوضاع و احوالت چطور است؟ دلمان هوایت را کرده. هوای آن روزهایی که همگی کنار هم بودیم. نمی داتم تو در تمام این سالها که از ما دور بودی، دلت خواسته که تماسی با خانواده بگیری و احوال ما را جویا بشوی یا نه! حتما تو هم روزهای دلتنگی داشته ای و […]

پیام خواهر مرتضی قدیمی به برادرش اسیرش در کمپ مجاهدین خلق 24 دی 1402

پیام خواهر مرتضی قدیمی به برادرش اسیرش در کمپ مجاهدین خلق

خواهر چشم انتظار مرتضی قدیمی که در شهرستان ابهر از توابع استان زنجان زندگی می کند و به همراه سایر اعضای خانواده سالهاست با به جان خریدن تمامی سختی ها برای آزادی برادرش مرتضی که در اسارت فرقه رجوی گرفتار است، تلاش می کند. ایشان طی پیام کوتاهی خطاب به برادر اسیرش نوشت: برادر عزیزم […]

نامه ابوالفضل اشتری به برادرش حمید اشتری در کمپ آلبانی 23 دی 1402

نامه ابوالفضل اشتری به برادرش حمید اشتری در کمپ آلبانی

حمید برادرم سلام امیدوارم حال شما خوب باشد. چندین سال است که از خانواده دوری و طی این سالها نه تماسی با خانواده ات گرفتی و نه نامه ای برای آنها ارسال کردی و ما خبری از شما نداریم! فقط می دانیم در کشور آلبانی در یک کمپ زندگی می کنی. زمانی که پیش ما […]

نامه صبورا شعبانی به برادر اسیرش محسن شعبانی در اردوگاه اشرف ۳ 20 دی 1402

نامه صبورا شعبانی به برادر اسیرش محسن شعبانی در اردوگاه اشرف ۳

به نام خدایی که یوسف را از چاه و از زندان آزاد کرد و به آغوش یعقوب رساند. محسن شعبانی برادر زیبا روی و زیبا سیرتم، شکر برای زنده بودنت. شکر که هنوز آرزوی آزادی ات جزء آرزوهای ماست، امید به بازگشت بعد از سی و پنج سال در وجودمان زنده است. شکر برای سلامتی […]

نامه مراد حمزه ای به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی 18 دی 1402

نامه مراد حمزه ای به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی

دایی جان سلام، احوال شما چطور است؟ من مراد هستم خواهرزاده شما، احتمالا شما بچگی من را به یاد دارید. من الان دیگر آن بچه ای نیستم که در ذهن شماست. بزرگ شدم و خانواده دارم و مطلع هستم که شما کجا هستی و در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی زندگی می کنی و خبرهای […]

نامه مهدی نجفی به برادرش حسن نجفی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 17 دی 1402

نامه مهدی نجفی به برادرش حسن نجفی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

برادر عزیزم سلام حالت چطور است؟ خیلی وقت است خبری از شما ندارم. گاه به گاه به یاد خاطراتت می افتم. یاد دورانی که با هم بازی می کردیم. گردش و سینما می رفتیم. ای کاش آن روزها هیچ وقت تمام نمی شد. حسن جان چند سال است اطلاعی از تو ندارم. فقط می دانم […]

نامه مجتبی قربانلی به برادرش علی اکبر قربانلی در کمپ مجاهدین خلق 13 دی 1402

نامه مجتبی قربانلی به برادرش علی اکبر قربانلی در کمپ مجاهدین خلق

برادرم علی اکبر سلام مدت زمان زیادی می گذرد که من از تو هیچ خبری ندارم. اصلاً نمی دانم حال و روزت چگونه است و در چه شرایطی به سر می بری. به لحاظ جسمی و روحی در چه وضعیتی هست؟ این همه سختی کشیدی، زندگی در کنار خانواده ات را رها کردی، زندان کشیدی […]

نامه شهین نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی 13 دی 1402

نامه شهین نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی

برادر عزیزم سلام، امیدوارم حالت خوب باشد. برادر دوستی ست که دوستی‌اش پایان ندارد. پیوند میان خواهر و برادر، پیوندی عمیق و ناگسستنی‌ست که با هیچ طوفانی، از بین نخواهد رفت. برادر مهربانم، تو خواهری داری که همیشه و هر لحظه به یادت بوده، هیچ عشقی مثل عشق به برادر وجود ندارد. من دل تنگ […]

نامه به علی قلیزاده در آستانه روز مادر 12 دی 1402

نامه به علی قلیزاده در آستانه روز مادر

سلام به برادر عزیزم. خوبی داداشی جونم؟ برایت از خداوند منان آرزوی صحت و سلامتی دارم. اگر از اوضاع و احوال خانواده ات خواسته باشی، علی جان اینجا همه حالشان خوب است و پدر هم دوران نقاهت خود را می گذراند ولی علی جان اگر واقعیت را در مورد سلامتی پدر بخواهی باید بگویم پدر […]

نامه مرتضی پورحسن کویخی به برادرش اسماعیل پورحسن کویخی در کمپ مجاهدین خلق 11 دی 1402

نامه مرتضی پورحسن کویخی به برادرش اسماعیل پورحسن کویخی در کمپ مجاهدین خلق

اسماعیل جان سلام، امیدوارم در صحت و سلامت باشی تا بتوانی از آن جهنم رجوی رها شوی و به دنیای آزاد برسی . اسماعیل جان احتمالا خبر جدایی علی محمد رحیمی را شنیدی که به انجمن نجات آلبانی پیوست و شک و تردید و دو دلی را کنار گذاشت و از شر رجوی راحت شد. […]

نامه محمد زنگنه به برادرش رضا زنگنه در کمپ آلبانی 10 دی 1402

نامه محمد زنگنه به برادرش رضا زنگنه در کمپ آلبانی

سلام به برادر جانم رضا چشم بهم زدیم روزها و ماه ها و سالها گذشت انگار که همین دیروز با هم بودیم . رضا برادرم حالت چطور است? خوبی سلامتی? خبری از تو نیست. تماسی با من و خانواده بگیر و دل ما را شاد کن . وقتی دلم برای تو تنگ می شود چند […]

نامه علی رضا قلعه ای به دایی اش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 09 دی 1402

نامه علی رضا قلعه ای به دایی اش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

دایی جان سلام احوالتان چطور است؟ خوبی هستید؟ امیدوارم که سلامت باشید. من که نمی دانم شما در چه وضعیتی هستید؟ همه ما نگران شما هستیم. دلمان برای شما تنگ شده است و نمی دانیم از چه طریقی با شما ارتباط برقرار کنیم. لطفا با ما تماس بگیر. مادرم و خاله هایم منتظر تماس شما […]

blank
blank
blank