پنجشنبه, ۲۰ آذر , ۱۴۰۴
آزادی دو اسیر از چنگال فرقه مافیایی رجوی مبارک 13 مهر 1389

آزادی دو اسیر از چنگال فرقه مافیایی رجوی مبارک

به این دوستان که از چنگال فرقه مافیایی ازاد شده اند تبریک میگویم و خواهشی که دارم اینکه الان شما ازاد هستید که راه و روش زندگی خودتان را انتخاب کنید اما یک چیز را فراموش نکنید من و شما هستیم که درهر کجا باشیم میتوانیم واقعیت درونی این فرقه مافیایی و عملکرد ضد بشری سران این فرقه را به گوش ایرانیان و مجامع بین المللی و حقوق بشری برسانیم.

نامه ای به آقای اد ملکرت نماینده سازمان ملل متحد در عراق 13 مهر 1389

نامه ای به آقای اد ملکرت نماینده سازمان ملل متحد در عراق

نزدیک به هشت ماه است که گروهی از خانواده های سالمند در بیرون درب پادگان اشرف به امید دیدار با بستگان خود تجمع کرده اند و خواستار دیدار و ملاقات با عزیزان خود هستند. مسئولین و گردانندگان فرقه رجوی نه تنها درخواست بحق این خانواده ها را نادیده گرفته است بلکه با زور و فشار و با ترساندن اعضای در بند خود از دستگیری و شکنجه توسط پلیس عراق در صورت ملاقات با خانواده ها و استرداد به ایران و یا کشته شدن بدست همین خانواده ها!!، آنها را مجبوربه حضور در برنامه تلویزیونی خود موسوم به سیمای آزادی کرده است که به این پدران ومادران سالخورده فحش و ناسزا بگویند.

گفتگو با آقای نصیر حیدری عضو سابق مجاهدین و ارتش آزادیبخش ـ قسمت نهم 13 مهر 1389

گفتگو با آقای نصیر حیدری عضو سابق مجاهدین و ارتش آزادیبخش ـ قسمت نهم

منظور مهناز و لحن کلامش دقیقا این بود که تقاضای خودسوزی کنید. او غیر مستقیم افراد را تشویق به خودسوزی و عملیات انتحاری برای رهایی مریم کرد. روز بعد مجدداً مهناز گرامی نشست گذاشت و به بچه ها گفت: همه برای شیراک، صدراعظم آلمان و نخست وزیر انگلیس نامه بنویسید و تاکید کنید در صورتی که مریم آزاد نشود اقدام به خودسوزی خواهید کرد. روزهای بعد صحنه های خودسوزی افراد را در اشرف مرتب و مداوم نشان می دادند و بچه ها را تحریک می کردند، آنان احساساتی می شدند و به مسئولین پیشنهاد عزیمت به اروپا جهت خودسوزی می دادند.

تبریک به مناسبت فرار جسورانه حجت رفیعی از تشکیلات مخوف رجوی 11 مهر 1389

تبریک به مناسبت فرار جسورانه حجت رفیعی از تشکیلات مخوف رجوی

انجمن نجات گیلان ضمن تشکر و قدردانی از اطلاع رسانی بنیاد خانواده سحر که در جمع خانواده های چشم انتظار گیلان به پیک شادی معروف گشته، رهایی حجت رفیعی از تشکیلات فریبنده رجوی را به ایشان و به خانواده بزرگوار رفیعی خصوصا به برادرش کوروش رفیعی ازاعضای فعال انجمن نجات گیلان که بارها به منظور رهایی حجت از اسارتگاه اشرف با وجود مشکلات زندگی و با تحمل شداید سفر، خود را به کشورنا امن عراق رسانده بود، تبریک و شادباش می گوید.

دو تن دیگر از”اشرفیان؟!” موفق به فرار شدند 10 مهر 1389

دو تن دیگر از”اشرفیان؟!” موفق به فرار شدند

ساعت 2 بامداد امروز دو تن دیگر از اسرای پادگان فرقه ای اشرف موفق به فرار شده و مستقیما به جمع خانواده های مستقر در مقابل دروازه پادگان پیوستند. آن دو از اینکه خود را آزاد و در جمع خانواده ها می دیدند فوق العاده خوشحال بودند. آنان قبل از هر چیز تأکید کردند که اکثریت افراد داخل پادگان اگر راهی برای فرار پیدا کنند قطعا این کار را خواهند کرد.

خاطرات قادر رحمانی عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین ـ قسمت پنجم 10 مهر 1389

خاطرات قادر رحمانی عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین ـ قسمت پنجم

به دلیل سازماندهی جدید همه شاکی بودند. زیرا مردها را به لحاظ رده تشکیلاتی با سوابق و عملکردهای درخشان پائین کشیدند. انگار کودتایی در شرف وقوع بود. کودتای زنان علیه اکثریت مردان آن هم با رهبری یک مرد به نام مسعود رجوی؟ این از عجایب روزگار ما بود!! هر کدام از نفرات مرد زیر لب چیزی میگفت.

مصاحبه یودیت نورینگ نویسنده و گزارشگر روزنامه” تراو” با چند عضو جدا شده از مجاهدین 08 مهر 1389

مصاحبه یودیت نورینگ نویسنده و گزارشگر روزنامه” تراو” با چند عضو جدا شده از مجاهدین

خانم یورینگ نویسنده و گزارشگر روزنامه تراو که کتاب” شهدای گمراه” خود را به بررسی چگونگی روند رباط سازی مجاهدین خلق اختصاص داده است در این مجموعه جدید مصاحبه ها به نکات مهمی در درون مناسبات و آمال و آرزوهای اعضاء اسیر می پردازد. قابل ذکر است که با توجه به استقرار خانواده های مجاهدین در پشت درهای اشرف راه برای ارتباط مستقیم با بستگان و فامیل اعضای اسیر و نظارت سازمان های پناهندگی و حقوق بشری برای جابجائی آنان به محلی امن و مطمئن فراهم گردیده است

اصلاحیه مصاحبه مرتضی بدن آرا مرز دشتی 29 شهریور 1389

اصلاحیه مصاحبه مرتضی بدن آرا مرز دشتی

اصلاحیه مطلبی که با عنوان”گفتگو با آقایان دشتی و عینکیان بعد از فرار از پادگان اشرف” در مورخه ی 28/6/89 در سایت نجات به نقل از سایت سحر درج گردیده است. آقای مرتضی بدن آرا مرز دشتی معروف به مرتضی بدن آرا به هنگام فوت پدر گرامیشان در ایران حضور داشته اند و مادر محترمشان هنوز در قید حیات بوده و به زندگی خود در کنار فرزندانشان ادامه می دهند.

اعلام جدایی آقای روح الله تاجبخش از فرقه مجاهدین 28 شهریور 1389

اعلام جدایی آقای روح الله تاجبخش از فرقه مجاهدین

اینجانب روح الله تاجبخش از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، جدایی خود از فرقه رجوی را در همبستگی با خانواده های دردمندی که هشت ماه است روز به روز، ساعت به ساعت و لحظه به لحظه بی صبرانه انتظار دیدار فرزندان اسیرشان را در مقابل درب قلعه اشرف در عراق را می کشند، رسما اعلام می کنم. شرح درد و رنج خودم در سال های سیاهی که در قلعه های سازمان کشیدم، خود حکایت طولانی دیگری است که در ادامه نوشته هایم به آن می پردازم تا شاید به سهم خودم و هر اندازه کوچک، تلاشی در افشا کردن گوشه دیگری از ماهیت ضد انسانی این فرقه کرده باشم.

گوشه ای از کج روی های مجاهدین در کتاب” پیکر زخمی” 24 شهریور 1389

گوشه ای از کج روی های مجاهدین در کتاب” پیکر زخمی”

کتاب” پیکر زخمی” به قلم سرکار خانم بتول ملکی منتشر شده است. نویسنده در این کتاب ضمن معرفی خود، گوشه ای از کج روی های مجاهدین خلق را که قبلا به ندرت به صورت نوشته بیان شده، در قالب خاطرات خود به رشته تحریر درآورده است. کج روی هایی مثل ازدواج های تشکیلاتی و غیر عقلانی و یا رفتارهای مجاهدین با جداشدگان از این سازمان و حبس آنها در زندان های مختلف از جمله زندان دبس و سپس انتقال به تبعیدگاه رمادی در عراق توضیح داده شده است.

رهایی علیرضا عینکیان از پادگان فرقه ای اشرف 24 شهریور 1389

رهایی علیرضا عینکیان از پادگان فرقه ای اشرف

آقای علیرضا عینکیان فرزند صالح متولد 1341 در مراغه که حدود 25 سال در نزد فرقه رجوی در عراق بوده است توانست حدود ساعت 1 بامداد 16 شهریور 1389 از درب شرقی پادگان فرقه ای اشرف گریخته و خود را به نیروهای عراقی معرفی کند. او بلافاصله از نیروهای عراقی خواسته بود تا وی را به نزد خانواده های مستقر در مقابل دروازه اصلی (غربی) پادگان اشرف ببرند ولی آنان از انجام این کار امتناع ورزیدند و صرفا خبر این فرار را صبح روز بعد به خانواده ها دادند.

سقوط از چاله عراق به چاه اشرف 22 شهریور 1389

سقوط از چاله عراق به چاه اشرف

در اشرف مطلقا نمی توانی بپرسی که رجوی کجاست؟ چون به معنای دقیق کلمه به لحاظ ذهنی، روحی و روانی تو را به چهارمیخ می کشند. «برادر نیست؟» منظورت چیست؟ آیا منظورت مسعود رجوی است؟ برای چه این سئوال را می کنی؟ مطلقا نمی توانی چنین سوالی بپرسی.من با اکبر محبی که بهترین دوست من در این سال ها بوده است و در سال ۱۳۵۹ با هم به اسارت درآمدیم و تا به حال با هم بوده ایم و واقعا بهترین رفیق من است حتی در خلوت جرئت نکرده ام این سئوال را با او هم در میان بگذارم.

blank
blank
blank