نامه سرگشاده به وزیر خارجه ایالات متحده در رابطه با مجاهدین
رهبران این فرقه به ما فشار آورده بودند و القا کرده بودند که اگر از کمپ اشرف برویم نابود می شویم و من هم احساس می کردم اگر کسی از این فرقه بالای سرم نباشد در این دنیای بزرگ من از بین خواهم رفت چون به ما اینگونه القا شده بود و تشکیلات را قبول کرده بودیم اما بعد از مصاحبه آخر متوجه شدم دنیای خارج از اشرف هم وجود دارد و انسانها خودشان سرنوشت خودشان را ورق می زنند و تنها کسان فاسدی که من دیدم رهبران فرقه سازمان مجاهدین است
به فکر اذهان تخریب شده اسیران فرقه رجوی باشید
ملل متحد به یکباره اعلام می کند که با مصاحبه گرفتن تک تک اعضاء فرقه در رابطه با ماندن و بازگشتن احتمالی به کشورشان سئوال کند و البته به قول آنها در خارج از اردوگاه،ولی موردی که در این جا نادیده گرفته می شود این است که اسیران دربند داخل قلعه مخوف اشرف آنچنان از سر کرده فرقه بیم و هراس دارند که بدون اجازه او نمی نوشند ونمی خورند و حتی نمی خوابند، پس چگونه می خواهد در عرض یکساعت و یا بیشتر تصمیم گیری نماید آنهم بعد از 30 سال و یا بیشتر که تحت هر گونه فشار روانی که در دنیا موجود نیست ولی در اشرف پیدا می شود.
مصادیق حلقه های کنترل ذهن یا شستشوی مغزی مجاهدین خلق
سازمان با انجام نشست های عملیات جاری بطور روزانه که درآن نفر می بایست موضوعات رسوخ یافته در فکرش را در دفتری کوچک یادداشت و شب با جمعبندی آنان، تبعات به اصطلاحات ضایعاتی اش را در تشکیلات تحلیل و با شرمندگی در جمع خوانده و علیه خودش بقول مجاهدین تیغ میکشید وخودش را اساسی ذلیل میکرد تا رشد یابد!!!. یا افکار ذهن اش در خصوص فشارهای جنسی و یا همسر و فرزندش اش را عینا مثل مورد قبلی عمل می نمود بطوریکه مردان تشکیلات، همسرانشان را در فاکت های نشست با عنوان عفریته مخاطب قرار می دادند
رویای دیرینه خانم اخیانی فعلیت یافت
درمقطع انقلاب! ایدئولوژیکی درونی فرقه که فهیمه اروانی در سرسپردگی و شیرجه در حوض رقص رهایی گوی سبقت را از دیگرخواهران ازجمله زهره خانم ربود و در مسند مسول اولی نشست تا خصوصا دوره ای که صدیقه حسینی زن بیسواد و ناکار آمد و درعوض مهاجم وفحاش ومطیع اوامررهبرعقیدتی! برای پست مسول اولی ازجانب رجوی انتصاب شد که زهره خانم افزون تر و افسارگسیخته تر از قبل در دستگاه فرقه رجوی درسرکوب نیروهای تحت مسولیت خود خواست که به رجوی اثبات کند که لایق تر از صدیقه بوده و درحق اوکوتاهی شده است
آقای کریم قصیم نمونه ی عینی تفکر فرقه ای – قسمت اول
حضور آقای کریم قصیم به عنوان نماینده مجاهدین خلق و به اصطلاح شورای ملی مقاومت در برنامه های تلویزیونی و تامل در نوع رفتار و برخورد غیر متعارف و پرخاشگرانه ی ایشان در این گفتگوها در حقیقت پی بردن به عمق فاجعه ای است که در مناسبات مجاهدین و لایه های زیرین این گروه خشن و بنیادگرا در جریان است. اینکه آقای کریم قصیم محصول و پرورش یافته ی تشکیلاتی ست که با دنیای مدرن و هنجارهای فکری و رفتاری آن سر ستیز دارد
مصاحبه آقای غلامرضا نوربخش ازاعضای جدا شده فرقه رجوی
غلامرضا نوربخش هستم که درسال79 توسط یکی ازپیکهای فرقه اغفال شدم وبه بهانه گرفتن پناهندگی انگلیس مرا ابتدا به عراق برد ودرهتلی واقع دربغداد با تعدادی ازاعضای این فرقه مواجه شدم.که برایم نوارهای ویدیویی ازارتش به اصطلاح آزدی برایم گذاشتند سپس عکس برادرم راکه درعملیات مرصاد کشته شده بود را نشانم دادند وبا فریب واغفال وسوء استفاده ازاحساس وعواطف برادری، ازمن خواستند که مثلا انتقام خون برادرم رابگیرم
فرقه ی مجاهدین، تکنیک های روند تحمیل روانی و تهدید آزادی
آنچه قابل تأمل است این که چرا علیرغم جدایی مستمر و مداوم عناصر و کادرهای تشکیلاتی مجاهدین طی سال های اخیر که این روزها شدت و شتاب بیشتری گرفته است و در واقع واکنش و عکس العمل روانی و ذهنی نسبت به مناسبات، روابط و شرایط غیر انسانی و ضد دموکراتیک مجاهدین است، رهبران دارو دسته ی رجوی هم چنان سعی دارند با استفاده از تکنیک های تحمیل روانی به شست و شوی مغزی و تهدید آزادی افراد در اسارتگاه اشرف بپردازند؟..
روند پیچیده ی بهره گیری از عنصر تشکیلاتی در فرقه رجوی
بکارگیری شیوه ی ماکیاولی برای کسب قدرت، مرام و باورمندی رهبران مجاهدین است. این امر مشهود برای اندیشمندان و پژوهشگران به روشنی به اثبات رسیده است که انسان و” حقوق ذاتی و طبیعی اش” در اندامواره ی فکری و ایدئولوِژیک مجاهدین ارزش و اصالت خود را از دست می دهد و “واقعیت ذاتی و ماهوی فرد تشکیلاتی” در قبال شیئیت و سودمندی صرف در راستای اهداف و امیال رهبر عقیدتی مجاهدین از یاد رفته است. فرد تشکیلاتی مبدل به عنصر بی مقدار و بی اراده شده و در واقع او را به بردگی نوین سوق میدهند.
مصاحبه با آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی و محقق در زمینه فرقه مجاهدین
کار سازمان مجاهدین بیشتر شبیه گروههای تروریستی است تا سازمانهای آزادیبخش. بنابراین، کنجکاو شدم که بیشتر در این زمینه تحقیق کنم و بهسراغ افرادی بروم که بر این موضوع اشراف دارند تا بتوانم اطلاعات بیشتر تهیه کنم. چیزهایی که کشف کردم، واقعا حیرتانگیز بود؛ نه به این معنا که چیزی را کشف کرده باشم که دیگران ندیده بودند، بلکه تنها کسانی آن را میبینند که میل به دیدن آن داشته باشند.
نامه خانم عبداللهی به وزیر خارجه آمریکا
نظراتی وجود دارد که برخی جریانات جنگ طلب که صاحب نفوذ در سیاست آمریکا هستند مایلند این سازمان به شکل فعلی حفظ شود و ساختار فرقه ای آن از بین نرود تا شاید عناصر آن روزی مانند گلادیاتورها برای استفاده در برابر جمهوری اسلامی ایران همانطور که صدام حسین این کار را کرد مورد استفاده قرار گیرند. آیا این نظرات درست است؟ اگر نه چگونه باید سیاست دوگانه ایالات متحده را در خصوص این گروه توجیه نمود؟
زنان و دختران؛ قربانیان همیشگی فرقه رجوی
با وجود آنکه مسعود رجوی با تصاحب مریم قجر عضدانلو و با طرح کذایی انقلاب ایدئولوژیک، تلاش کرد از آن به عنوان جایگاه و اعتبار بخشیدن به زنان یاد کند، اما تصاحب یک به یک این زنان توسط مسعود رجوی، چنانکه بتول سلطانی به عنوان یکی از زنان شورای رهبری همین فرقه از آن یاد کرد، جای هیچ تردیدی باقی نگذاشته که زنان در این فرقه بیش از هر موجود دیگری قربانی هوا و هوس رجوی شدهاند و تاکنون ابزار خوشگذرانی و بازیچه بسیاری از سران این فرقه، فرماندهان حزب بعث و مواردی از این دست شدهاند.
دلخوشی ها در درون فرقه رجوی
سازمان افرادی را پرورش داده است که معتاد به داستان گوش کردن هستند و این کار داستان گویی و داستان سرایی را همین رهبری برای آنها انجام میدهد. کسانی که مغزهایشان کوچک شده و قدرت تعقل ندارند و خط و همه چیز آنها را باید یک نفر دیگر مشخص کند. اما آیا در این بین حرف جدیدی هم بوده؟ من که ندیدم! سازمان به اعضا خود بجز انتظار کشیدن چیزی نمی آموزد آنهم به امید این و آن بودن.