برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت هشتم
… زنی که برای دخترش در یک فرقه کاهنی بین المللی نامه نوشته بود، در عوض و در نهایت تعجب، نامه زیر را از غریبهای دریافت نمود: به طور اتفاقی نامه شما به دستم رسید که در حقیقت برای باربارا فرستاده بودید. در این لحظه محل دقیق او را نمیدانم، ولی خیلی زود خواهم فهمید و مطمئن خواهم شد که نامه تان را دریافت نماید… آخرین باری که از وی خبر داشتم، در نپال ـ که کشوری در همسایگی هندوستان است ـ بود. تا به حال، وی قطعا باید به کشور دیگری رفته باشد. شما میتوانید با من در ارتباط باشید، و من پیگیری میکنم تا شما گهگاه از کار او با خبر شوید.
مسئولیت جان انسان های اسیر در قرارگاه اشرف بعهده کیست؟!!
واقعیت این است که مسئولیت مرگ این افراد و آنگونه که سازمان اعلام و مدعی آن است، پیش از هرکس متوجه خود سازمان است. اگر موضوع و صورت مسئله را ورای تنگ نظری های فرقه ای و تشکیلاتی و امنیتی سازمان نگاه و داوری کنیم، هیچ عقل سلیم و انسان نورمالی به صرف شروطی که سازمان مطرح می کند، نمی تواند شاهد مرگ انسان هایی باشد که با کمی عقلانیت و دوراندیشی و حتی لحاظ منافع و سود و زیان های تشکیلاتی و گروهی، می شود از مرگ آنها جلوگیری و ممانعت کرد.
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت هفتم
انواع تاکتیکها برای سعی در پنهان نگاه داشتن فرقه در برابر خویشان و دوستان کنجکاو یا کسانی که خیلی سؤال میکنند، به کار گرفته میشود. برای مثال، اگرخویشاوندان با دفاتر عمومی یا رسانهها تماس بگیرند، عضو خانواده آنان در فرقه اغلب نسبت به هرگونه تماس بعدی با خانواده منع میگردد. معلوم شده است که اعضای جوانتر فرقه برای والدین یا پدر بزرگ و مادر بزرگ خود با عباراتی همچون: «من متأسفم که میشنوم شما باایستگاه رادیو تماس گرفتهاید، ولی چون چنین کاری را انجام دادهاید، دیگر برایتان نامه نخواهـم نوشت»، نامه ارسال کردهاند.
صحنه جدید از مغز شوئی فرقه رجوی
. آیا این گناه است که به خاطر عزیزان خود به هر دری می زنند و آن رهبر منفور فرقه نام اجیر شدگان به آنها گذاشته است و یا در جلو درب اشرف هنگامی که با صدای بلند نام عزیزان خود را صدا می زنند به آن خانواده مظلوم نام زوزه کش می گذارد و بالا ترین ارزش ایدئولوژیکی خود را که به نفرات اسیر القا می کند نرفتن به ملاقات می داند و نام این را هم تراز جدیدی از مرزهای بالا بلند ایدئولوژیکی و سیاسی مجاهدین می نامند وای بر تو که ارزش ایدئولوژی خود را اینطور نمایان می کنید که در دستگاه فرقه گری به ملاقات نرفتن و دوری جستن از خانواده را ارزش می دانید.
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت ششم
در بعد از ظهر 10 اکتبر 1978، مورانتس به خانه و سراغ صندوق پستی اش رفت، و آنگاه به وسیله یک مار پشت الماسی چهار و نیم فوتی (135 سانتی متر) که در آنجا گذاشته شده بود گزیده شد. اسباب صدای زنگ مار زنگی برداشته شده بود تا اخطاری شنیده نشود. طبق گزارشهای رسیده، او همچنان که با آمبولانس به طرف بیمارستان برده میشد، فریاد میزد «سینانون مرا زد!».
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت پنجم
یک حقوقدان کالیفرنیایی مورد هجوم یک مار زنگی قرار گرفت که توسط اعضای گروه سینانون در صندوق پستی او گذاشته شده بود.این فرقه از برنامه بازسازی افراد پس از ترک مواد مخدر و الکل شروع کرده و به یک فرقه چندین میلیون دلاری ارتقاء یافته و به همین ترتیب از یک بنگاه ظاهرا خیریهای به یک مذهب تغییر کرده بود. پل مورانتس، یک وکیل مدافع حقوقی در پاسیفیک پالیسیدز، با فرقه سینانون در سه کیس مدنی، بعلاوه یک کیس کودک دزدی جنگید که سرانجام قاضی حکم نمود مادر بزرگ میتواند سه نوه خود را از فرقه سینانون پس بگیرد.
فدا و صداقت در فرقه رجوی
نگاهی به زندگی و دغدغه رهبران مجاهدین به ما بیشتر خواهد گفت که آنها دائماً از نفرات شان صداقت و فداکاری می طلبند و هم اکنون فداشدن را به مثابه باز شدن راه تلقی می کنند. که اگر چنین تزی درست باشد و بر اثر فداشدن کسی راهی باز شود، پرسش اینجاست چرا رهبران این جماعت، خود را فدا نمی کنند تا راه بزرگتری باز شود؟ از رهبران این گروه هر چه دیده شود، صداقت و فداکاری دیده نمی شود و آنها با این دو واژه بیگانه اند و اساساً این شعار را در مورد خود قبول ندارند.
تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت ششم
چند روز در درب ورودی اشرف بودیم یکی از همراهانمان حدوداً پنجاه سال داشت از درد و ناراحتی و از فشاری که به ایشان به دلیل اجازه ندادن به ما برای ملاقات با بچه هایمان وارد آمد دچار سکته ی قلبی شد. من شخصاً ایشان را با ماشین ارتش عراق به بیمارستان رساندم با مشکلات بسیار زیاد و بعد از چند روز حالش خوب شد در هنگام بازگشت به ایران هم ناخوش بود. این صحنه ها واقعاً درد آور است، رقت انگیز است.
خانواده های اسیران اشرف قربانی مطامع رجوی
اخیرا فردی به اسم علی صارمی در زندان اوین اعدام شد. مجاهدین با جار و جنجال اخبار این اعدام را منعکس کردند و تقریبا تمام برنامه های تلویزیون خود را در شبانه روز به اعدام این فرد انعکاس دادند. شاید کسی که نداند فکر می کند که این از سر دلسوزی است و اینکه یکی از افرادش را اعدام کرده اند میخواهد اطلاع رسانی کند! ولی این اشتباه محض است. رجوی ابتدا افراد را به کشتن می دهد بعد روی آنها تبلیغات میکند. یعنی کشته شدن افراد با هدف تبلیغات کردن است.
برگزیده ای از کتاب فرقه ها در میان ما – قسمت چهارم
هنگامی که والدین یا دوستان یک فرد نسبت به موضوع معینی در خصوص نحوه زندگی در گروه مربوطه سؤال میکنند، عموما یک عضو فرقه بهاین شکل پاسخ میدهد که: «من نمیتوانم بهاین سؤال پاسخ بدهم. هر کس لازم است خودش بداند».اعضا نه تنها نحوه واکنش نشان دادن را آموزش میگیرند، بلکه اغلب از آنها انتظار میرود که ـ به صورت شفاهی و یا کتبی ـ برخوردهای خود با بیرونیها را به طور کامل گزارش نمایند
گفتگو با آقای جابر مجدمیان عضو جدا شده ی مجاهدین – قسمت اول
آقای جابر مجدمیان از اعضای با سابقه ی فرقه ی مجاهدین است که در سال 84 پس از رهایی از حصارهای فیزیکی و ذهنی دارودسته ی رجوی به میهن عزیزمان ایران بازگشت. تنفس در مناسبات مبتنی بر ساختار فرقه گرایانه ی فرقه ی رجوی و مشاهده و تجربه ی روندی که جز تباهی و تلاشی ماهیت آدمی را در دنیای تاریک و سیاه مجاهدین به ارمغان نمی آورد تاثیر مخرب و ویرانگری بر ذهن و روان آقای مجدمیان در اشرف بر جای نهاد تا اینکه ایشان برای رهایی از وضعیت بغرنج و آزاردهنده ی مناسبات فرقه ای تقاضای خروج می کند.
درک نادرست رهبر عقیدتی مجاهدین از ضرورت تئوری بقاء
آنچه که به طور مشخص در گفتار و لحن کلام مسعود رجوی آشکار است علیرغم همه ی قدرت نمایی و بهره گیری از ترویج پندار اسطوره اندیشی، حالت تدافعی وی در سخنرانی های خسته کننده و کلیشه ای ست. بویژه وقتی در چهره ی تک تک افراد و مستمعین که در حال گوش دادن اجباری به سخنان تکراری رهبر عقیدتی مجاهدین هستند دقت کنیم، نهایت یاس و درماندگی را می توان بوضوح در آنان مشاهده کرد.