پیام تسلیت انجمن نجات به مناسبت فوت مادر سعید باوی
با نهایت تاسف و تالم باخبر شدیم که درتاریخ 18/6/93 خانم رفیعه باوی مادر سعید باوی از اسیران دربند فرقه ضدانسانی رجوی پس ازسالها درد و رنج ناشی از فراق فرزند اسیرش دار فانی را وداع و به رحمت ایزدی پیوست. به همین مناسبت ما اعضای انجمن نجات شاخه خوزستان درگذشت غم انگیز این مادر دلسوخته را به خانواده محترم باوی تسلیت گفته وبرای بازماندگان ایشان ازدرگاه خداوند بزرگ صبرجمیل و برای آن مادر دلسوخته اجر جزیل وشادی روحش را خواستاریم.
رجوی عمروجوانی برادرم را مفت گرفت
عضوجدید رها شده ازتشکیلات مافیایی رجوی درادامه گفتند:”من شکی ندارم که باهمت تحسین برانگیز شما وسایرخانواده های اعضای گرفتاردرفرقه رجوی برادرشما وسایراسرا انگیزه دوچندان برای گسستن ازجهنم رجوی را خواهند داشت وامیدوارم به زودی زود دوستان سابقم ازجمله داود بتوانند با تامل بیشتربرای همیشه خود را ازچنگال رجوی رهانیده وبه دنیای آزاد وکانون پرمهرخانواده که این روزها خودم دارم پس از27 اسارت شیرینی آنرا تجربه میکنم ؛ بازگردند.”
رجوی می خواهد فاجعه دهم شهریورماه ۱۳۹۲ تکرار شود
حال نگرانیم اینست که امثال برادرم بسا برای رجوی بی اهمیت هستند ودرشرایطی که رجوی احساس نیازبکند حتما به بهانه هایی آنان را قربانی خودش خواهد کرد وبه کشتن خواهد داد. شخصا سرموضعگیری مریم رجوی خیلی حساس شدم واحساس میکنم که برخلاف قبل که داعش را عشایرانقلابی قلمداد میکرد الان دارد علیه آنان شدیدا موضعگیری میکند تا آنان را تحریک وجری کند که به لیبرتی حمله کنند واعضای لیبرتی را کشتارکند وبعد همین مریم رجوی خوش گذران با به نمایش گذاشتن عکسهایشان درانظارجهانی مظلوم نمایی کند و بدنبال کسب وکار و تجارت خودش باشد
استمداد شماری ازخانواده های چشم انتظار گیلک برای رهایی عزیزانشان از تشکیلات مافیایی رجوی
ما شماری ازخانواده های چشم انتظارگیلک که هریک عضوی ازخود دراسارتگاه فرقه رجوی داریم بخصوص با توجه به بحران عراق وشروع فعالیتهای تروریستی داعش نگران سلامت عزیزانمان درکمپ لیبرتی هستیم ودراین خصوص ازسازمان ملل ونماینده آن خانم ناوی پیلای درامورعراق خواستارانجام یک عمل خیرخواهانه و انساندوستانه جهت خروج اضطراری عزیزانمان ازعراق به دنیای آزاد هستیم.
گفتگو با خانم بهشتی، فرقه رجوی با خانواده شما چه کرد؟
در طول این سالیان بزرگترین غمهای دنیا را تجربه کردم. روزها برایم سخت و سخت تر می شد. در این چند سال انتظاری چه دردهایی را که تحمل نکردم، چقدر نذر و نیاز که نکردم. هر سال ماه اسفند به امید اینکه برادرانم به خانه برمی گردند خانه تکانی می کردم، هفت سین آماده می کردم، اما جز عکس آنها چیزی نبود. دلم خیلی می گرفت، دلتنگشان می شدم، اما جز عکس آنها چیزی نبود.
ملاقات با خانواده اربابی در دفتر انجمن نجات گلستان
آقای ناصر رحیم اربابی که برادر احمد می باشد که برای بازگشت برادرش تلاش مضاعفی داشته و با حضور مرتب خود در دفتر انجمن نجات پیگیر امور برادرش می باشد، درباره برادرش می گوید که او آدم بسیار ساده ای بود و سران فرقه رجوی با مغزشویی بالایی که داشته و دارند توانستند او را اغفال نمایند وگرنه احمد کسی نبود که از حال و روز مادرش بی خبر باشد چه برسد به اینکه از فوت او نیز اطلاعی ندارد و این باز بر می گردد به افکار غلطی که سران فرقه رجوی در ذهن او وارد کرده اند و افکار او را بدجوری به اعمال جنایتکارانه خودشان معطوف کرده اند.
حضور خانواده نیکزاد رودسری در انجمن نجات گیلان
این اواخریک دهه پیشتر که صدام سرنگون شد وشماری ازاعضای ناراضی از رجوی کنده شدند و به ایران بازگشتند ما توانستیم خوشبختانه با انجمن نجات آشنا شویم وبا این واسطه برایش نامه بنویسیم که بارها درسایت نجات هم اطلاع رسانی شده است وایضا توانستیم همچنانکه اشاره کردم چندباربه عراق مسافرت بکنیم ولیکن هربارازمجاهدین فحش می خوردیم وبا چشمانی اشکباربه ایران برمیگشتیم. پدرومادرمان که طاقت دوری اسماعیل را نداشتند وعمرخود را به شما دادند.
پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده برهانی
درگذشت پدری مهربان و دلسوز و چشم انتظار جناب حاج سید ابوالقاسم برهانی را ابتدا به خانواده محترمشان و همچنین به خانواده انجمن نجات تسلیت عرض می کنم. برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت، برای سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانیم.
حسرت ۳۰ سال دیدار با پدرم در دلم مانده است
او گفت من هدفم این نیست که وی حتما به ایران بر گردد بلکه امکانی فراهم شود تا از جهنم رجوی خود را خلاص کند و به خارج انتقال یابد که در این شرایط حداقل می توانم با پدرم تماس تلفنی داشته باشم. تمام آرزویم دیدار با وی است و حسرت 30 سال دیدار با پدرم در دلم مانده است حتی اگر برای دیدن وی خانه ام را بفروشم این کار را خواهم کرد.
تنها آرزویم در آغوش کشیدن جگر گوشه ام امین است
مادر امین اسدان ازاین دیدارآنقدرهیجان زده شد که درهمان بدو ملاقات با چشمانی اشکبارگفت” خوش آمدی فرزندم. مبارک باشد. مبارک خانواده ات باشد. توبوی جگرگوشه ام امین را برایم آوردی…” همسرم پس ازمسافرت ناموفق به اشرف که برای دیدارامین رفته بودیم عمرش را به شما داد و درحسرت دیدن امین ازمیان ما رفت. حال من ماندم فقط با یک آرزوکه بتوانم قبل ازمرگم جگرگوشه ام را درآغوش بگیرم.
رضا رجب زاده در جمع خانواده های چشم انتظارگیلک – قسمت سوم
خانواده های محترم حاضردرجلسه که هریک سالیان هست که با انجمن نجات وآقای پوراحمد ارتباط فعال وتنگاتنک وصمیمی ودوستانه دارند وفعالیتهای مشترکی درراستای رهایی عزیزانشان ازتشکیلات مافیایی رجوی را رقم زدند دیگرطاقت نیاوردند و با هجمه عمومی اعلام کردند که قبل ازهمه ما ازشخص شما وسایراعضای انجمن ازبابت زحماتی که برای رهایی عزیزانمان متحمل ومتقبل میشوید تشکروقدردانی میکنیم
رضا رجب زاده درجمع خانواده های چشم انتظارگیلک – قسمت دوم
به دستورمسولین فرقه مجبورشدیم با ترکیب چند بنگال سالن های جلسه ونشست عملیات جاری درست کنیم وخلاصه هم وقت مان را پرمیکردند وهم اینکه به مقاصد شوم خود می رسیدند. هرچند درآن مدت شماری ازلیبرتی فرارکردند ولی این عمل براحتی امکان پذیرنبود وریسک داشت. درادامه طوری شده بود که نمی توانستیم دونفره صحبت بکنیم ویا تک نفرتردد داشته باشیم وهمان چارچوب های بسته وکنترل شده اشرف داشت درلیبرتی اعمال میشد که چنین هم شد.