خانواده ها: همه گرفتاری ما و فرزندان اسیرمان زیر سر رجوی است – قسمت اول
تناقض افراد و اعضا در اشرف دقیقا بعد از سقوط صدام و خلع سلاح سازمان زیاد و علنی شد و غالب نفرات مسئله دار و آماده فرار بودند این موضوع در نشست ها کاملا بیرون زده بود و وقتی مسئولین متوجه شده بودند افراد را در نشست ها محاکمه می کردند و هر بار با گذاشتن نشست های مختلف عملیات جاری و غسل هفتگی و نشست دیگ و… به چک آخرین وضعیت افراد می پرداختند.
مرادی: مجاهدین ورود صلیب سرخ به اردوگاه را ممنوع کرده بودند
وی سرنگونی صدام را موجب ایجاد فضایی آزادتر برای اعضای مخالف با عملکرد رجوی دانست و اذعان کرد: پردههای دیکتاتوری صدام اجازه نمیداد تا ما تصویر درستی از کشور داشته باشیم زیرا به ما القا کرده بودند که در ایران هیچ نوع آزادی وجود ندارد.این عضو سابق فرقه تروریستی مجاهدین، اضافه کرد: با سرنگونی صدام و ملاقات با خانوادههای ما تصویر روشنتری از ایران به ما رسید
چه کسی مسئول مرگ ساکنان لیبرتی است؟
اصرار برای نگه داشتن نیروهایی که 30 سال بدون هیچ دست آوردی به دنبال مطامع رهبری مجاهدین به عراق برده شده و به ورطه خیانت به کشورشان کشانده شده اند، تحت عناوینی چون «تعهد برای مبارزه » و سلب آزادیهای فردی آنان به اسم «وفاداری به تشکیلات» و زیرپانهادن حقوق فردی این اشخاص به بهانه « تحمل شرایط سخت مبارزه » و تشجیع برای پذیرش هرمحدودیت و اقدام غیرانسانی که از جانب رهبری این گروه اعمال شود تحت عنوان «تبعیت ایدئولوژیک»، نمونه محرزی از زندگی اجباری و سلب اختیار و انتخاب این افراد است.
یادداشتهایی از دوران اسارتم در اسارتگاه اشرف – قسمت سوم
در یکی ازاین گزارشها آورده بود که نفرات با بدنسازی ارزشهای جامعه عادی را به فرقه آورده اند. لمپنیسم را برای ما آورده اند. یعنی بازو کلفت میکنند وآنرا به رخ همدیگرمیکشند. و جلوی خواهران شورای رهبری ژست می گیرند.و همه اش درباره خاطرات خود درایران ویا زمانی که در اروپا ورزش میکردند محفل میزنند. بعد از این گزارش بود که سران فرقه تصمیم گرفتند این محل بورژوازی (سالن بدنسازی)!!! را جمع کنند.
سران مجاهدین خلق مسئول فوت آقای بهروز رحیمیان در لیبرتی هستند
درسایت های وابسته به فرقه ستیزه جوی مجاهدین خلق امروز صبح اعلام شد که آقای بهروز رحیمیان از اعضای با سابقه مجاهدین درکمپ لیبرتی درگذشته است.بی شک مسئولیت جان تک تک اعضای تحت اسارت در کمپ موقت ترانزیت برعهده سران و رهبران مجاهدین است که همه روزنه ها و راههای ارتباط آنان را با دنیای پیرامونی و اعضای خانواده هایشان بسته اند و امکان انتخاب آزادانه را از افراد در کمپ لیبرتی سلب نموده اند.
مرگ اعضا در اثر فشار تشکیلاتی فرقه در لیبرتی
امروز خبر مرگ بهروز رحیمیان در سایت های فرقه را خواندم بسیار ناراحت شدم و به رجوی لعنت فرستادم که چگونه باز هم یکی دیگر از اعضای فرقه را به نام کارشکنی دولت عراق به کشتن داده است. مسئولین فرقه به سیاق همیشگی که هیچ اشکالی در کارشان وجود ندارد و همیشه بیرون از سازمان است که مقصر همه کارها می باشد این بار مرگ بهروز را به گردن دولت عراق و آقای کوبلر انداخته و در بوق و کرنا کرده که کارشکنی دولت عراق و مسئولین کمپ لیبرتی باعث مرگ وی شده است.
ریزش بی سابقۀ نیروهای مجاهدین خلق در لیبرتی و جدایی پیاپی از فرقۀ رجوی
موج ریزش و فرار یا بیرون آمدن افراد این سازمان موقع مصاحبۀ انفرادی همچنان ادامه دارد و به طور متوسط روزی یا دو روز یک بار یک نفر از زندان جدید فرقۀ رجوی به نام کمپ لیبرتی فرار کرده و خودش را به نیروهای عراقی معرفی می کند و یا هنگام مصاحبه با سازمان ملل اعلام می کند که حاضر به بازگشت به کمپ نیست و از آنجا بیرون می آید و تحویل دولت عراق می شود تا منتظر تکمیل مصاحبه ها جهت اعزامش به کشور ثالث باشد.
تبریک به همه بچه هایی که در ۳۰ آذر ۸۳ وارد خاک ایران شده اند
ما انتظار داشتیم که در زندان اوین زندگی جدیدی را شروع خواهیم کرد ولی در شهرهای خودمان مثل دیگر مردم وارد زندگی جدید شدیم در اوایل لحظه ها برای ما سخت بود چون در یک محیط کاملاً بسته و پر از استرس بزرگ شده بودیم وهنوز هوای آن محیط در وجودمان بود از حرف زدنمان گرفته تا فکر کردن، اما در هر حال آن شرایط را پشت سر گذاشتیم و دیدیم که کسی با ما کار ندارد و کاری هم نداشتند، فقط نیاز به این بود که ما خودمان را از آن القائات فکری بیرون بیاوریم.
نشست مشترک خانواده با بازگشته ها – قسمت سوم
خانم حیدرزاده گوشه هایی از رذالت مسئولین و فرماندهان فرقه که در ملاقات سال 82 که با پدر و مادر پیرش روا داشتند بعنوان خاطره تلخ برای حاضرین شرح داد:در سال 82 پدر و مادر پیرم در وضعیت بسیار بد و هوای بارانی یک روز در جلوی درب اشرف منتظر ملاقات بودند ولی رجوی ملعون اجازه نداد و شب را با همان وضع در جلوی درب ماندند در روز دوم فقط یک لحظه برادرم را آوردند
خاطرات مادر یکی از اسرای دربند مجاهدین از ۴ سال زندگی در کنار نردههای اشرف
وی با بیان اینکه بعد از گذشت یک هفته از سفرشان به عراق هنوز نتوانسته بودند فرزندانشان را ملاقات کنند، توضیح داد: یک هفته گذشت و خبری از بچه ها نشد، به ما گفتند آمریکایی ها اجازه نمیدهند که بروید آنجا. بعد از20 روز گفتند شما بروید جلوی در و از آنجا داد بزنید و بچه هایتان را صدا کنید خانواده کرمانشاهی ها که قبل از ما به اشرف رفته بودند، گفتند ما قبلا جلوی در رفتیم و این کار را کردیم، اما کسی نیامد.
رجوی ها هرگز خواهان خروج اعضا از عراق نیستند – قسمت سوم
فرماندهان فرقه کماکان برنامه های اجرایی اشرف را در آنجا دنبال می کنند. هر چند که کارهای مختلفی در اشرف انجام می دادیم ولی به دلیل محیط کوچکتر لیبرتی کارهای اجرائی اینجا بیشتر شبیه به بیگاری و کار اجباری است مثلا جابجایی شن با دست و برانکارد در محوطه کانکسها به بهانه جاده سازی و… از جمله کارهایی است که برنامه روزانه افراد را پر می کنند و در ادامه هم با انجام نشست های مسخره و تکراری و مغز شویی فرماندهان فرقه سعی می کنند بقیه ساعات روز افراد را پر کنند تا کسی قدرت فکر کردن نداشته باشد.
این همان هزار دستان رجویها است
روزگاری نه چندان دور بود که رجوی دراین نشست برای نفرات جایزه هزار دستان را داد ومنظور از هزاردستان لقب زن های شواری رهبری بود که درآن مقطع رجوی برای بیشتر کردن هیزم جنگ در ایران درسالهای 1376 به آن نفرات داده بود ونفرات غافل ازاین که درآینده چه سرنوشتی دارند اعلام آمادگی کردند که اکثریت آنها دررده (Mجدید) بودند که امروز دیگر از این نفرات اندک باقی مانده است