رؤیاهای مریم و مسعود
جالب اینجاست که سازمان تا چند هفته به نقد و نظر و تحلیل این اقدام در رسانه های خود پرداخت و آن را یک موفقیت بی نظیر نامید.اما در تازه ترین شیرین کاری، این فرقه با چاپ عکس نیم رخ مسعود رجوی، بدون ذکر نام وی تنها با ذکر یک شعار «آواز کنیدش،در باز کنیدش» سعی در اثبات وجود رشته های باریک حیات در سازمان رو به موت خود را داشته است. در این مورد نیز سازمان با ادعای توزیع گسترده ی پوستر در شهر تهران و حتی در دانشگاههای تهران از آن به عنوان اقدامی مهم توسط هوادارانش یاد کرده است.
آیا خودسوزی ندا حسنی بایستی به فراموشی سپرده شود
اما این انسان بیگناه پس از دستگیری مریم رجوی طعمه آتشی شد که قرار نبود وی را بسوزاند، اما اینچنین شد. در همان ایام مریم رجوی سراسیمه از فرط ترس و استیصال زمانی که توسط پلیس فرانسه دستگیر شده بود خود به زبان آورد که «من عضو سازمان نیستم!!!» بعد هم گفت «من اصلاً عضو شورای ملی مقاومت هم نیستم!!!» و بعد گفت من بعنوان یک ایرانی… و آنقدر عقب نشینی کرد که من خیال کردم وی فردی عادی است!
پرواز بزرگ یا فرار بزرگ
ولی در سال 67 در عملیات فروغ (مرصاد) حتی خودش را آفتابی نکرد و یا در حمله آمریکا به عراق چقدر شعار می داد که «با تمام توان باید رفت و امکان دارد دیگر این فرصت پیش نیاید»، ولی نیروهایش چه غافل بودند که فکر می کردند از خودش بهایی خواهد پرداخت، او از قبل برنامه را خبر داشته و به همین خاطر ابتدا زنش را فراری داد و خودش هم مخفی شد تا اینگونه جوابگوی کسی نباشد. ما آن موقع تازه متوجه شدیم که وقتی می گفت: «باید عاشوراگونه رفت»، در فرهنگ رجوی چه معنی می دهد!!
فروغ جاویدان در نگاه یک عضو سابق
این علملیات تنها و تها برای این بود که رجوی در زمان آتش بس تماماً خود را شکست خورده میدید، در صورتی که اگر صادق بود و همان سرلوحه فدا و صداقت مجاهدین را قبول داشت با قبول شکست، از خود انتقاد کرده و آمدن به عراق را اشتباهی استراتژیک، سیاسی، و ایدئولوژیک میدانست. اما این بزرگ مرد کوچک در یک آن بقول خودش «تمامی سازمان ما را از آبشار نیاگارا پایین ریخت»! یا «همه را یکجا در آتش ریخت» و یا.. بالاخره از داغ شکست خود ما را در آتش ریخت
کمک گرفتن از سیستانی نشانه ای از بحران سیاسی
نوشتن نامه اگر در پی تحلیل واقعی از اوضاع جار ی باشد هر چند نوشدارو پس از مرگ سهراب است نشان از تغییر جهت رجوئ و ناامیدی از توسل به سیاست مداران خارجی برای کمک به خروج اعضای در باتلاق گرفتار شده اشرف هست که می تواند مثبت باشد
نام بردن از ایران نشانه حذف رهبری و خیانت است
دقیقاً یکی از حلقات همان خطی است که در گدشته رهبری آنرا مرز سرخ برای قفل کردن اعضای خود کرده بودند، آقای رجوی مدعی بود که هر عضوی خارج از کادر رهبری فرقه دم از ملیت و ناسیونالیست و مبارزه در راه ایران و مملکت خود بزند نشانه آن است که خود رهبر خود شده و می خواهد مستقلاً مبارزه کند و این روش حذف رهبری به دنبال دارد و هر فرد خود رهبر خود می شود و در نهایت افراد به قطب هایی در مقابل رجوی خواهند شد،
تلویزیون مجاهدین و عملیات فروغ
این برنامه که سه شنبه شب 2 مرداد ماه پخش شد، حاوی سخنرانی مسعود رجوی در سالگرد عملیات فروغ در مرداد سال 1380، پخش اظهارات شماری از اعضای سازمان در خصوص این عملیات و در نهایت فیلم های مستند و بریده جراید در این باره بود. سخنرانی مسعود رجوی حول عظمت عملیات فروغ و همچنین ارتباط دادن این عملیات با پذیرش قطعنامه 598 دور می زد. پخش قسمت هایی از فیلم مربوط به نشست قبل از عملیات که رجوی درباه ضرورت و کسب رضایت افراد تلاش می کند، بخش های دیگر این برنامه را تشکیل می داد.
مریم رجوی صدای کیست
در اسلام دمکراتیک رجوی عشق زن ومرد محکوم است و<<منبع فساد ونریت حیوانی>>. از اتفاق دقیقا در نقطه ای که مجاهدین برای خود نقطه قوت در مقابل ایدئولژی خمینی قائل هستند میلنگند مانند تمامی اسلامیون. چرا که آنها نیز در مقابل مسائل جنسی وزن پاشنه آشیل خود را رو میکنند وزن را باید بپوشانند حتی نباید دست بدهند ویک رفتار نرمال انسانی نباید داشت.
نامه ای از ابراهیم خدابنده
این مقاله اشاره به یک مرد 48 ساله ایرانی- فرانسوی به نام رافائل- کریم جوانی دارد که حدود 20 سال است در تبعید در فرانسه بسر میبرد. بر اساس این مقاله این مرد عضو سابق سازمان مجاهدین خلق تحت رهبری مسعود و مریم رجوی که قصد دارد رژیم ایران را سرنگون کند می باشد. این مرد کتابی به نام”الله و من” نوشته است
نامه بهار ایرانی به مسعود بنی صدر و پاسخ آن
بزرگتر که شدم این حرمت را بیشتر برای کسانی قائل شدم که در گود جامعه بیشتر چرخیده اند و تاب خورده اند و یاد گرفته اند و اندوخته اند و بیشتر فروتن و متواضع و افتاده و فهیم شده اند. ارزش و احترام و حرمت شما برای من از این منظر حائز اهمیت است. بابت آن همه رنج و شکنجی که برای یافتن حقیقت تحمل کرده اید. و امیدوارم کماکان افق های تازه پاداش جسارت شما در این راه باشد
جلوداری ارتش آزادیبخش تا فرار به کنار رودخانه سن
لوی فشار نیروها را گرفتند و دیگر کسی نمی توانست سوالی بکند واگر تناقضی هم داشت باید می گفت، ولی جوابی نمی گرفت و اینگونه مطرح می کردند که شما کار را به مسئولان واگذار کنید. بعداً صدای خودسوزیها در اروپا در آمد و مسئولان سازمان توجیه می کردند که به این وسیله دولت فرانسه مجبور می شود مریم را آزاد کند. بعداً وصیت نامه نفرات که در خودسوزیها کشته شده بودند، خوانده می شد تا جو و فضای نیروها را به آن سمت بکشانند. ولی سودی نداشت و همه ناراحت ومسئله دار، اینکه آخر کار چه خواهد شد.
۳۰ خرداد استراتژی شکست خورده
مگر خود و صدام را ضد امپریالیست نمیدانستی؟ پس چی شد که یک شبه همه چیز فرو ریخت و حتی نیروهایت هم حق سوال کردن نداشتند که چرا اینگونه شده و اکنون یکی در فرانسه منتظر محاکمه و دیگری هم ناپدید شده و باز از آمریکا! طلب کمک میکنی؟!