چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
جبارجان همه این سالهای دوری من شاهد اشکهای بابا و مامان بودم 05 مهر 1399

جبارجان همه این سالهای دوری من شاهد اشکهای بابا و مامان بودم

سلام داداشی عزیزم. خوبی قربونت برم. منم خواهرت رقیه… فکر نکنم یادت بیاد چونکه خیلی کوچیک بودم تو ناپدید شدی عزیزم! جبار جان ما الان سالیان سال است که چشم به راهت هستیم تا برگردی به آغوش خانواده… شما برای خدمت به وطن و کشورت راهی جنگ با صدامیان شدی و به اسارت درآمدی که […]

باور اینکه نباشى کار آسانى که نیست 31 شهریور 1399

باور اینکه نباشى کار آسانى که نیست

سلام به خواهر عزیزم، به مریم جان عزیزم، خواهر خوبم که متاسفانه و ناگزیر مدتهاست از تو دورم و فقط یاد وخاطره اى در وجودم و در ذهنم از تو عزیز مهربان باقى مانده. گرچه یادگارت مهدى عزیزم؛ همون مهدى کوچولوى دوست داشتنی، خوشبختانه حالا داماد عزیز خودمه و همچون پسرى مهربون همیشه در کنارمه […]

محمد جان تا دنیا دنیا است قدردان تو هستم و شاکر خدا 29 شهریور 1399

محمد جان تا دنیا دنیا است قدردان تو هستم و شاکر خدا

محمد جان منم آمنه خواهر کوچیکت. خوبی عزیزم؟ امروز از بهترین و شیرین ترین و شادمان ترین روزهای زندگیم بوده عزیزتر از جانم . سلام داداش عزیزم. داداش من امروز بعد از34 سال صورت زیبای تو رو دیدم . از خوشحالی فقط اشک شوق ریختم. تمام بدنم میلرزه. عکس تو رو برای تمام فامیل فرستادم. […]

پیام تصویری مهندس احمد دهقان برای برادرش محمود 27 شهریور 1399

پیام تصویری مهندس احمد دهقان برای برادرش محمود

محمود دهقان از اسرای گرفتار در فرقه بدنام رجوی است که هم اینک در اسارتگاه تحت کنترل مافیای رجوی در زندان مانز آلبانی موسوم به اشرف 3 است. سابق بر ایام پدرومادر مرحوم بدنبال فرزند اسیرشان سختیهای زیادی را متحمل شدند و سرانجام بی آنکه در هنگامه وداع به جانب دیارباقی صدای جگرگوشه شان را […]

برای خواهرم لیلا که ۲۴ سال است ندیدمش 26 شهریور 1399

برای خواهرم لیلا که ۲۴ سال است ندیدمش

لیلا نرگسی از دخترانی می باشد که متاسفانه 24 سال پیش بخاطر عشق به پسری بنام حنیف گرفتار سازمان ضد مردمی مجاهدین شد و از آن تاریخ تاکنون نتوانسته با خانواده اش ارتباط برقرار نماید و از طرفی در داخل فرقه رجوی نیز نتوانست به عشق دیرین خود برسد و دلیل آن نیز آشکارست. ازدواج […]

تقدیم به روزبه عزیزم گمشده مادر 25 شهریور 1399

تقدیم به روزبه عزیزم گمشده مادر

دلنوشته خانم گیتی زردشتیان در دوری از فرزند اسیرش روزبه عطایی

خاطره ام با مجید 25 شهریور 1399

خاطره ام با مجید

بنا به درخواست خانواده ی آقای مجید اشک خونی، خواهر مجید جان ، خاطره ای را برایش نقل می کند به این امید که مجید با شنیدن صدای خواهر و خاطره اش از او، یادی از خانواده اش کرده و این خانواده را که 30 سال است چشم براه است ، از نگرانی در بیاورد. […]

نگرانی خانواده از سلامتی علی قلیزاده 25 شهریور 1399

نگرانی خانواده از سلامتی علی قلیزاده

علی جان لطفا هرچه زودتر با ما تماس بگیر، نگران سلامتی تو هستیم. سلام برادرم علی جان منم زهرا، خوبی عزیزم ؟ ازخداوند متعال سلامتی و رهایی از چنگال فرقه منفور رجوی را برایت آرزومندم. داداشی جان باخبر شدم دو نفر دیگر از افراد گرفتار در فرقه رجوی بنامهای شهین قاسمی و مسعود نصیری بر […]

اسمت را بر روی کتیبه ای از جنس عاطفه حک می کنم 24 شهریور 1399

اسمت را بر روی کتیبه ای از جنس عاطفه حک می کنم

محمد علی مالکی در جنگ ایران وعراق اسیر فرقه رجوی شده است. خواهر زاده ایشان ابوالفضل علمدار در این پیام تصویری از مسئولین دولت آلبانی درخواست ملاقات دارد . برای دانلود فیلم اینجا را کلیک کنید.   همچنین برادر زاده ایشان زینب مالکی با عموی خود سخن می گوید و از او می خواهد که […]

درد دل های مهرویه هاشمی با فرزندش اردشیر صحت 24 شهریور 1399

درد دل های مهرویه هاشمی با فرزندش اردشیر صحت

سلام اردشیر، تو را از تلویزیون [در یک نشست] دیدم، اما نشناختم. من ۳۲ سال است که تنهایم. من مادر داغ های بسیاری کشیده ام [داغ برادرت] ولی تو بیشتر از من پیر شده ای. اکنون زمانی است که همه در دست خود گوشی موبایل دارند و با هر که بخواهند ارتباط می گیرند، اگر […]

محمدمهدی جان چطور بعد از ۳۹ سال نمی توانی یک تماس تلفنی بگیری؟! 24 شهریور 1399

محمدمهدی جان چطور بعد از ۳۹ سال نمی توانی یک تماس تلفنی بگیری؟!

با سلام خدمت برادر خوبم محمد مهدی ثابت رستمی . در یکی از غروب روزهای ماه محرم خیلی دلم گرفته بود و دلم حال و هوای تو را کرده بود . دوباره برای زنده کردن خاطرات به سراغ آلبوم عکس های سربازیت رفتم و با دیدن عکس ها دوباره گریستم و با آنها حرف زدم […]

خانم زیبا کاکاوند با خواهرش فروزنده (ژیلا) از خاطرات گذشته سخن می گوید 23 شهریور 1399

خانم زیبا کاکاوند با خواهرش فروزنده (ژیلا) از خاطرات گذشته سخن می گوید

خانم زیبا کاکاوند با زبان تصویر با خواهرش فروزنده کاکاوند( ژیلا ) از خاطرات گذشته و محله های قدیمی سخن میگوید . سلام خواهر خوبم با تمام سختی ها و مشکلات ، تمام لحظات زندگی ام را با خاطرات تو سپری میکنم و نمیدانی چقدر دلتنگتم . روزهای فراق و دوری بسختی میگذرند اما من […]

blank
blank
blank