اعلام رسمی جدائی اقای محمود سپاهی از فرقه رجوی
من در سال 2000 به قصد رفتن امریکا از کشور امارات با طرح و برنامه مجاهدین وارد عراق شدم ودرچند روزاول فهمیدم که مجاهدین به من دروغ گفته اند و من را برای ماندن در اشرف به عراق آورده اند من در همان اوائل به آنها گفتم که میخواهم به امارات برگردم ولی شرایطی را بر من اعمال کردند که راضی به ماندن در اشرف شدم.
گفتگو با آقای جابر مجدمیان عضو جدا شده ی مجاهدین – قسمت چهارم
سیامک مرا به محل خروجی برد و اجازه نداد وسایل شخصی خودم را از آسایشگاه قرارگاه بردارم. دقایقی بعد عادل مرا تحویل گرفت (عادل مسئول خروجی بود. خروجی در اسکان قدیم قرار دارد) مسئولین قرارگاه برای اینکه در مدت اقامتم در خروجی مرا تحت فشار روانی قرارداده و به نوعی بر عزم و اراده ام برای خروج از قرارگاه اشرف خللی وارد کنند فردی به نام شعبان (فرمانده یکی از یگان ها درFM 6 و اهل رشت) را به محل اقامتم در خروجی منتقل کردند.
خاطرات الهه قوام پور – قسمت چهارم
هر روز به من زنگ میزنند و مزاحمت ایجاد میکنند و من گفتم سازمان است که میخواهد شما با انها همکاری کنی او هم گفت اصلا میدونی چی میگی؟ و گوشی را قطع کرد من از اتاق بیرون امدم و یک احساس تحقیر و نیرنگ را از طرف این جریان احساس کردم. قبل از تماس برای مسئول ارتباطات توضیح دادم که نتیجه همان خواهد شد که اتفاق افتاد ولی گوش شنوایی نبود که بشنود و درک کند در هر صورت نفرت و بی اعتمادی شدیدی به این جریان از اینجا در درونم شکل گرفت.
گریختن کریم غلامی از جهنم رجوی جای تحسین دارد
فرقه با سهیم کردن نفرات در جنایات آنها را در راهی قرار می دهد که بی بازگشت باشند. وحتی به نحوی پایان حیات فرقه را پایان زندگی خود بدانند و این کار از پایه ای ترین کار یعنی گزارش کردن دیگران (جاسوسی) و کارهایشان برای فرمانده شروع می شود و به میزانی که نفر از خود استعداد نشان دهد جلو خواهد رفت و حتی به شغل زندانبانی و شکنجه گری هم ارتقاء می یابد.
اعلام جدائی رسمی اقای سعید ناصری از فرقه رجوی
من این شرایط را دیدم هر چند که ناراضی بودم ولی مجبور بودم که در اشرف بمانم و تمام سختی ها را تحمل بکنم تا اینکه ببینم چی میشود در نهایت با گذشت چهارده پانزده سال اینجوری سپری شد و این جوانی بنده بود که مثل باد و برق رفت تا اینکه بعد از سرنگونی دولت صدام حسین فرصتی پیش امد که از اشرف فرار بکنم و خودم را نزد نیروهای عراقی برسانم و زندگی جدیدی را اغاز بکنم
اعلام جدائی رسمی اقای همایون کهزادی از فرقه رجوی
مجاهدین نمیگذارند کسی از سازمان خارج شود چه با زور چه با جداکردن از مناسبات اما بعد از سرنگونی دولت صدام دولت جدید عراق یکسری مصاحبه گذاشت ومن هم از فرصت استفاده کردم و به نماینده دولت عراق گفتم که خواهان خروج از سازمان هستم و توانستم جان سالم به در بردم والان میخواهم بگویم که فریبی که ما ها خوردیم کسی دیگر نخورد زیرا با تبلیغاتی که همه اش دروغ است هر کسی را فریب میدهند.
خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین ـ قسمت یازده
مسئولینی که قبلا پیش رهبر عقیدتی کاملا توجیه شده بودند فضائی پدید آوردند که یکدفعه متوجه شدیم همان مبارزان و قهرمانان و گوهران بی بدیل زمان تبدیل شدند به افرادی بی شرف، بی ناموس، بی همه چیز، آشغال و هزار و یک فحاشی دیگر که نصیب شان شد. اینها همان اعضای سازمان هستند که به خاطر حرف مریم در نشست متقاعد شده اند صادقانه یا فریبکارانه اعتراف کنند و حال میبایست به بدترین شکل تحقیر و له شوند.
میزگرد بررسی نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی – قسمت سی و یک
در حالی که بقیه ی خانم های هم سن و سال او را برای علف کنی و کارهای اجرایی و کارگری میفرستادند. ولی دختر مریم انگار خونش از دیگران رنگین تر بود در کلاس های کامپیوتر مشغول آموزش بود و سایر امکانات و امتیازاتی که برای وی در نظر گرفته بودند. در هر حال او جدا از بقیه بود رسیدگی و مراقبت ویژه داشت. حتی کادوهایی که فرماندهان به او میدادند با کادوهای دیگران فرق داشت ارزشمندتر و گرانقیمت تر بود.
اعلام جدایی رسمی آقای کریم غلامی از فرقه مجاهدین – قسمت سوم
ازشون میخوام بیان بیرون فقط یک اراده کوچک یک تصمیم یک لحظه آقا این همشون میدونند که این راه غلطه اونجا غلطه سازمان حرفاش غلطه ولی یک اراده کوچک بکنند میان بیرون و گذشته از این میخوام باز ابراز همدردی بکنم نسبت به خانواده ها و هموطنان عزیزی که توی ضلع شمالی شرقی و غربی که شما گفتید که اونجا تحصن و میخوان عزیزانشان را ببینند باهاشون ابراز همدردی میکنم بهشون قوت قلب میدم ازشون میخوام که پایداریشون رو حفظ کنند
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت دوازدهم
تملق گویی و چاپلوسی یکی از ویژگیهای خاص در دستگاه تشکیلات مجاهدین است. تملق گویی از رجوی و پس از آن از مسئولین بالای آن بخصوص زنان سطح بالا یا بقول خودشان”شورای رهبری”. البته این نکته جدیدی نیست این رسم همه دیکتاتورهای تاریخ بوده و هست. رسمی که همیشه می بایست از دیکتاتور بزرگ تملقگویی و چاپلوسی کرد تا خود را به بالا کشید و به او نزدیک کرد.
گفتگوی اعضای جدا شده مجاهدین در باره ی ترفندهای سران مجاهدین ـ قسمت نهم
مرضیه قرصی: رهبران سازمان از خروج بچه ها از اشرف می ترسند سعی دارند نفرات را نیز از خروج از اشرف بترسانند. محیط خارج از اشرف را برای آنها ترسناک و دردناک به تصویر می کشند. مسئولین سازمان اگر به حقوق بشر احترام بگذارند باید در اشرف را باز کنند تا هر کس مایل است خارج شود اما محال است سازمان به این کار تن در دهد چون حیات و وجود سازمان بستگی به حضور نفرات در اشرف دارد بدون نفرات حاضر در اشرف سازمان متلاشی می شود در واقع سازمان نان نفرات را در اشرف میخورد.
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت یازدهم
رجوی دستور داد که تمام پرونده های افراد و پروسه زندگیشان یکبار دیگر مرور شود. و کمیته ای تشکیل شد که کارشان مطالعه و مرور پرونده نفرات تشکیلات بود در پروسه هرکس یک نقطه ابهام داشت و اینکه از فلان سال تا فلان سال کجا بوده سریع او را دستگیر می کردند و به زندان می بردند. حدود چهارصد الی پانصد نفر در این جریان دستگیر شدند و برخی از آنها شکنجه های فراوانی تحمل کردند