خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین ـ قسمت یازده

بند ف (مبارزه با فردیت) سال 73
بعد از شکنجه های قرون وسطایی اعضای با سابقه مجاهدین در دوران چک امنیتی مسئولین سازمان برنامه پیچیده ای را برای نفرات تدارک دیدند. نشست هایی به بهانه ی مبارزه با فردیت (بند ف) برگزار شد. البته چهار سال بود که با این شیوه های شست و شوی مغزی و با حرفهای صد من یک غاز بسر می کردیم ولی عمد و اشتیاق عجیبی در وجودم مرا وادار میکند تا در رابطه با این موضوع مشاهداتم را بنویسم.
فرماندهان فاشیست سازمان این بار ادعا کردند: خواهر مریم در خارج است او برای فرزندان خود در اشرف بحث جدید و بند جدیدی از انقلاب را کشف کرده و به اعضای سازمان در عراق فرستاده است!! (نوار در فرانسه پر شده است) سکانس اول: مقر مریم در فرانسه
مریم: معضل تشکیلاتی ما الان چیزی نیست به غیر از فردیت و باید با آن مبارزه کنیم؟!! هر کس یک (ف) دارد. مثال میزنم مسئول فرد به او می گوید برو فلان کار را بکن او تمایل ندارد یا سر کار تناقض دارد این چیزی نیست به غیر از فردیت آیا کسی فاکتی از خود سراغ دارد.
چند نفر چاپلوس (از پیش تعیین شده برای خیمه شب بازی): بله خواهر من هر چیزی که مسئولم می گوید ناراحت میشوم فردیت ام عمل می کند وقتی با خودم فکر می کنم بالاخره تشکیلات را انتخاب کرده ام باید به مسئولم جواب مثبت بدهم با فردیت که کار پیش نمی رود.
مریم رجوی: ادامه بحث را در مقرهایتان ادامه دهید زود باشید خیلی کار داریم زود از این بحث بیرون بیائید و مثل بحث های دیگر کش ندهید! سکانس دوم: داخل مقر
یکی از فرماندهان: خوب بچه ها خواهر (مریم رجوی) بحثی فرستاده است تا تناقض های خود را حل کنیم!! حالا چه کسی می خواهد صحبت کند؟ پس از شور و همهمه ی بسیار چند نفر آن هم به شکلی کاملاً ریاکارانه دست بلند میکنند. نوبت کاسه لیس های رهبر عقیدتی است گویا تا حال به کارکردهای (ف) اهمیت نمی دادند برای حل تناقض شان از خود انتقاد می کنند؟
در این شرایط مسئولینی که قبلا پیش رهبر عقیدتی کاملا توجیه شده بودند فضائی پدید آوردند که یکدفعه متوجه شدیم همان مبارزان و قهرمانان و گوهران بی بدیل زمان تبدیل شدند به افرادی بی شرف، بی ناموس، بی همه چیز، آشغال و هزار و یک فحاشی دیگر که نصیب شان شد. اینها همان اعضای سازمان هستند که به خاطر حرف مریم در نشست متقاعد شده اند صادقانه یا فریبکارانه اعتراف کنند و حال میبایست به بدترین شکل تحقیر و له شوند. این الگوی رفتاری مسعود رجوی است کسی که ادعا میکند در راه اخلاق و ایمان دینی گام بر میدارد و راه پیامبران را ادامه میدهد؟! آیا مسعود رجوی دیوانه نیست؟ یک دیوانه تمام عیار؟
نشست ها ادامه داشت. هر روز که می گذشت فحاشی و دشنام دادن افراد به یکدیگر بدتر می شد گویا قرار نبود وضعیت کمی بهتر گردد. با مشاهده چنین صحنه های عجیبی که در هیچ کجای دنیا اتفاق نمی افتد گیج و مات بودم هیچ آدم عاقل یا رهبر عقیدتی که از سلامت روانی برخوردار باشد به نیروهایش رهنمود نمی دهد که مدت یک الی دو ماه برای خودسازی و حل تناقض این چنین بیشرمانه همدیگر را به باد فحش و ناسزا بگیرند؟ ولی چرا ممکن است چنین وضعیتی پیش بیاید وقتی که رهبر عقیدتی چون مسعود رجوی سادیسم محض داشته باشد و پیش هیچ روانشناس و روانکاوی بیماریش قابل علاج نباشد.
در آن لحظات دردناک به خودم می گفتم این آدم سادیسمی (مسعود رجوی) عمد دارد تا چنین نشست های چندش آور ترتیب دهد نیروهایش را تحقیر کند قدرت تفکر آنها را متلاشی سازد تا آنها به جای اینکه نسبت به خط مشی به "بن بست رسیده ی " سازمان مسئله دار شوند به جنگ ناخواسته ای با همرزمان خود کشیده شوند و این چنین بذر تفرقه، تشتت و بدبینی را میان نیروهای سازمان پدید آورد تا زمینه ی هر گونه اعتراض دسته جمعی را در اشرف و سایر مقرها از بین ببرد.
کسی که خودش را رهبر نوین انقلاب می نامد و می خواهد قدرتش را بر چند هزار نفر در اشرف اعمال کند پس زیر چتر صدام جنایتکار چهار هزار نفر را در یک سالن جمع میکند به آنها امر و نهی کرده و با ترتیب دادن نشست های چندش آوری چون بند (ف) به کثیف ترین شیوه های غیر انسانی و غیر اخلاقی متوسل میشود. پس ناخواسته رهبر عقیدتی به مقصود خود رسیده است؟!! ادامه دارد…
تنظیم از آرش رضایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا