جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
  • دیدار فواد بصری مسئول انجمن نجات اراک با خانواده رضا زنگنه 25 خرداد 1404

    دیدار فواد بصری مسئول انجمن نجات اراک با خانواده رضا زنگنه

    روز سه شنبه 20 خرداد ماه 1404 فواد بصری؛ مسئول انجمن نجات اراک با حسن زنگنه برادر رضا زنگنه از اعضای گرفتار در کمپ آلبانی سازمان مجاهدین خلق دیدار و گفتگو کرد. رضا زنگنه سالها و بلکه دهه هاست که در تشکیلات مجاهدین خلق به سر می برد و بر اساس قوانین ضد انسانی حاکم […]

نامه خانم باقرزاده به فرزندش حسن باقرزاده در آلبانی 06 دی 1396

نامه خانم باقرزاده به فرزندش حسن باقرزاده در آلبانی

سلام! امیدوارم که حالت خوب باشد چندین سال است از شما خبری ندارم و از طرفی دلم برای شما تنگ شده است من مادرم این حق را دارم دلم برای فرزندم تنگ شود هر چند این حق را یک سری آدمها که دلشان از سنگ است سالها از من گرفتند و باعث شده اند چندین […]

نامه ای به پدرم محمد هادی یونسی در آلبانی 15 مرداد 1396

نامه ای به پدرم محمد هادی یونسی در آلبانی

پدر جان سلام! من محسن هستم امیدوارم حال شما خوب باشد این چندمین نامه ایست که برای شما ارسال می کنم که شاید جوابی به من بدهید از زمانی که بچه بودم شما را ندیدم و حتی نمی دانم چه شکلی هستید از کودکی زمانی که خودم را شناختم از فامیل های نزدیک سئوال می […]

نامه ای به شکوه قاسمی در آلبانی! 25 خرداد 1396

نامه ای به شکوه قاسمی در آلبانی!

چرا اجازه می دهی یک سری که از انسانیت بویی نبردند برای شما تصمیم بگیرند لااقل مابقی عمرت را آزاد زندگی کن و از زندگی لذت ببر تا آنجایِی که من خبر دارم خیلی از اعضاء جدا شدند و به دنبال زندگی خودشان رفتند شما هم می توانی.

نامه ای به عباس گل ریزان در آلبانی 07 خرداد 1396

نامه ای به عباس گل ریزان در آلبانی

امیدوارم حالت خوب باشد من و تمامی اهل فامیل نگران حال شما هستیم من از نبود تو و غم و قصه ای که در نبود تو می خورم مریض شده ام و پیر. ولی در رابطه با آزادی تو از فرقه منحوس رجوی کم نگذاشته ام و سعی خودم را می کنم شما را از فرقه رجوی آزاد کنم

نامه ای به برادرم جعفر مملوکی در آلبانی 19 اردیبهشت 1396

نامه ای به برادرم جعفر مملوکی در آلبانی

امیدوارم حال شما خوب باشد من برادرت حسین هستم. سال جدید را به شما تبریک می گویم امیدوارم سال جدید سال خوبی برای شما باشد و خبر به من برسد یک زندگی آزاد برای خودت انتخاب کرده باشی.

نامه ای به برادر عزیزم محمد جعفر نجفی در آلبانی 18 اردیبهشت 1396

نامه ای به برادر عزیزم محمد جعفر نجفی در آلبانی

امیدوارم هر جاهستی، خوب و خوش و خرم باشی.می دونم فاصله بین من و تو زیاد است، مسافت را نمی گویم که مسافت ها را می شود خیلی زود طی کرد، اما این فاصله ها پرشدنی نیستند

نامه ای به برادرم حمید رضا نوری در آلبانی 20 فروردین 1396

نامه ای به برادرم حمید رضا نوری در آلبانی

چند وقت پیش پدرم برای شما نامه ای نوشت که شاید بعد از چندین سال جوابی به این پیرمرد بدهی و آن را از نگرانی در بیاوری ولی متاسفانه هیچ جوابی به آن ندادی من برادرت مصطفی هستم طاقت نیاوردم و تصمیم گرفتم چند خط نامه برای شما بنویسم و ارسال کنم. چندین سال است که از شما خبری نداریم پدر و مادرمان پیر شده اند و آرزوی دیدن شما را دارند

نامه خانم مهین نجفی به برادرش محمد نجفی در آلبانی! 20 فروردین 1396

نامه خانم مهین نجفی به برادرش محمد نجفی در آلبانی!

چند سال است که از شما خبری نداریم همه نگران حال شما هستند از زمانی که به آلبانی منتقل شده ای دنبال این بودیم که شماره تلفنی از شما بدست آوریم که با شما تماسی داشته باشیم تا به حال متاسفانه موفق نشده ایم نگران شما هستیم بخصوص مادر که از نبود شما قصه می خورد! خیلی دوست دارد یک بار هم که شده شما را ببیند

نامه آقای شمس الله نوری به پسرش حمید رضا نوری در آلبانی 25 دی 1395

نامه آقای شمس الله نوری به پسرش حمید رضا نوری در آلبانی

چند سال است که از شما خبر ندارم شماره تماسی هم از شما ندارم که با شما تماس بگیرم من و مادرت هر چند ایام پیری خودمان را طی می کنیم از طرفی نگران حال شما هستیم و مادرت از من می پرسد یعنی روزی می شود که ما بتوانیم حمید را ببینیم مدتی است که به آلبانی رفته ای حالا دیگر چرا با ما تماس نمی گیری ناسلامتی ما پدر و مادر تو هستیم من و مادرت روز شماری می کنیم که شما به آغوش گرم ما برگردی

نامه ای به برادرم محمد جعفر نجفی اسیر در کمپ لیبرتی 01 خرداد 1395

نامه ای به برادرم محمد جعفر نجفی اسیر در کمپ لیبرتی

خیلی دلمان می خواهد که شما را در آغوش بگیریم. هر چه فکرش را می کنم به نتیجه ای نمی رسم که شما چه هدفی را دنبال می کنید شما واقعا در کمپ لیبرتی آزادی دارید این چه جور آزادی که شما دارید که نمی توانید برای آینده خود تصمیم بگیرید شما از ابتدایی ترین آزادی در فرقه بر خوردار نیستید

نامه ای به پسرم حمید رضا نوری اسیر در زندان لیبرتی 12 اردیبهشت 1395

نامه ای به پسرم حمید رضا نوری اسیر در زندان لیبرتی

من و مادرت نگران حالت هستیم. نمی دانیم در چه وضعیتی هستی. لااقل یک تماسی با ما بگیر. برادرهایت مجتبی و مصطفی تا به حال چندین بار به عراق سفر کرده اند که شاید بتوانند با شما دیداری داشته باشند ولی هر موقع به ایران برگشتند با دست خالی برگشتند خدا از رجوی و سرانش نگذرد که چگونه ما پدر و مادرها را در حسرت دیدن فرزندانمان گذاشته اند

جوابیه حسین رضایی به برادر اسیرش در فرقه رجوی 15 بهمن 1394

جوابیه حسین رضایی به برادر اسیرش در فرقه رجوی

واقعا برایت متاسفم که می گویی که پدرم بخاطر دروغهایی که اطلاعات به او داده بودند که من مرده ام باعث مرگش شد. جای تاسف دارد که هنوز با خودتان رو راست نیستید فقط به شما توصیه می کنم هر موقع وقت کردی در تنهایی خودت خلوت کن که کجا هستی و چندین سال در اسارت به چه هدفی رسیدی. خواهش دارم دیگه نام مرحوم پدرم را با این الفاظ و کلمات خراب نکن.

blank
blank
blank