انجمن نجات اراک

انجمن نجات استان مرکزی

  • برادرم شناختی بر روی فرقه رجوی نداشت، او را فریب دادند

    آقای محمدرضا فروغی برادر مصطفی فروغی (اسیر در فرقه رجوی) در دفتر انجمن نجات استان مرکزی حضور یافت. پس از خوش آمد گویی مسئول انجمن نجات به آقای فروغی در رابطه با  منتقل کردن برادرش و سایر اسیران توسط فرقه رجوی به کمپی در اطراف…

  • مادر حسن باقرزاده

    نامه خانم باقرزاده به فرزندش حسن باقرزاده در آلبانی

    سلام! امیدوارم که حالت خوب باشد چندین سال است از شما خبری ندارم و از طرفی دلم برای شما تنگ شده است من مادرم این حق را دارم دلم برای فرزندم تنگ شود هر چند این حق را یک سری آدمها که دلشان از سنگ…

  • blank

    نامه ای به پدرم محمد هادی یونسی در آلبانی

    پدر جان سلام! من محسن هستم امیدوارم حال شما خوب باشد این چندمین نامه ایست که برای شما ارسال می کنم که شاید جوابی به من بدهید از زمانی که بچه بودم شما را ندیدم و حتی نمی دانم چه شکلی هستید از کودکی زمانی…

  • نامه ای به شکوه قاسمی در آلبانی !

    نامه ای به شکوه قاسمی در آلبانی!

    چرا اجازه می دهی یک سری که از انسانیت بویی نبردند برای شما تصمیم بگیرند لااقل مابقی عمرت را آزاد زندگی کن و از زندگی لذت ببر تا آنجایِی که من خبر دارم خیلی از اعضاء جدا شدند و به دنبال زندگی خودشان رفتند شما…

  • نامه ای به عباس گل ريزان در آلبانی

    نامه ای به عباس گل ریزان در آلبانی

    امیدوارم حالت خوب باشد من و تمامی اهل فامیل نگران حال شما هستیم من از نبود تو و غم و قصه ای که در نبود تو می خورم مریض شده ام و پیر. ولی در رابطه با آزادی تو از فرقه منحوس رجوی کم نگذاشته…

  • نامه ای به برادرم جعفر مملوکی در آلبانی

    نامه ای به برادرم جعفر مملوکی در آلبانی

    امیدوارم حال شما خوب باشد من برادرت حسین هستم. سال جدید را به شما تبریک می گویم امیدوارم سال جدید سال خوبی برای شما باشد و خبر به من برسد یک زندگی آزاد برای خودت انتخاب کرده باشی.

  • نامه ای به برادر عزیزم محمد جعفر نجفی در آلبانی

    نامه ای به برادر عزیزم محمد جعفر نجفی در آلبانی

    امیدوارم هر جاهستی، خوب و خوش و خرم باشی.می دونم فاصله بین من و تو زیاد است، مسافت را نمی گویم که مسافت ها را می شود خیلی زود طی کرد، اما این فاصله ها پرشدنی نیستند

  • نامه ای به برادرم حميد رضا نوری در آلبانی

    نامه ای به برادرم حمید رضا نوری در آلبانی

    چند وقت پیش پدرم برای شما نامه ای نوشت که شاید بعد از چندین سال جوابی به این پیرمرد بدهی و آن را از نگرانی در بیاوری ولی متاسفانه هیچ جوابی به آن ندادی من برادرت مصطفی هستم طاقت نیاوردم و تصمیم گرفتم چند خط…

  • نامه خانم مهين نجفی به برادرش محمد نجفی در آلبانی !

    نامه خانم مهین نجفی به برادرش محمد نجفی در آلبانی!

    چند سال است که از شما خبری نداریم همه نگران حال شما هستند از زمانی که به آلبانی منتقل شده ای دنبال این بودیم که شماره تلفنی از شما بدست آوریم که با شما تماسی داشته باشیم تا به حال متاسفانه موفق نشده ایم نگران…

  • نامه آقای شمس الله نوری به پسرش حميد رضا نوری در آلبانی

    نامه آقای شمس الله نوری به پسرش حمید رضا نوری در آلبانی

    چند سال است که از شما خبر ندارم شماره تماسی هم از شما ندارم که با شما تماس بگیرم من و مادرت هر چند ایام پیری خودمان را طی می کنیم از طرفی نگران حال شما هستیم و مادرت از من می پرسد یعنی روزی…

  • نامه ای به برادرم محمد جعفر نجفی اسير در کمپ ليبرتی

    نامه ای به برادرم محمد جعفر نجفی اسیر در کمپ لیبرتی

    خیلی دلمان می خواهد که شما را در آغوش بگیریم. هر چه فکرش را می کنم به نتیجه ای نمی رسم که شما چه هدفی را دنبال می کنید شما واقعا در کمپ لیبرتی آزادی دارید این چه جور آزادی که شما دارید که نمی…

  • نامه ای به پسرم حميد رضا نوری اسير در زندان ليبرتی

    نامه ای به پسرم حمید رضا نوری اسیر در زندان لیبرتی

    من و مادرت نگران حالت هستیم. نمی دانیم در چه وضعیتی هستی. لااقل یک تماسی با ما بگیر. برادرهایت مجتبی و مصطفی تا به حال چندین بار به عراق سفر کرده اند که شاید بتوانند با شما دیداری داشته باشند ولی هر موقع به ایران…

دکمه بازگشت به بالا