درگذشت مادر فرزدان پورعابد از اعضای گرفتار در کمپ آلبانی مجاهدین حضور مسئول انجمن نجات گیلان در مراسم چهلم مادر فرزان پورعابد
نامه به زهرا حسینی عضو اسیر فرقه بدنام رجوی
زهرا جان ایران خیلی زیباست هیچ جایی وطن آدم نمیشه. هرچقدر هم روزگار سخت باشه در کنار خانواده تحمل راحت تره. مگه ما چقدر توی این دنیا زنده ایم که اینهمه از هم دور باشیم. چه فایده ای داره. زهرا جان تو نوه دار شدی اما خودت خبر نداری یعنی رجویهای وطن فروش این اجازه را به تو نمیدن که با تنها فرزندت تماس داشته باشی.
نامه دل انگیز به علی قلیزاده عضو اسیر رجوی در آلبانی
دایی گلم شناختی؟ آفرین.این من هستم که توبغل تون هستم. میدونستم ما رو فراموش نکردی. آره منم صفورا همان دختر کوچولویی که عروس دایی صدایش می کردی حالا ازآن روزها خیلی گذشته. عروس دایی صفورا دخترخواهرت بتول بزرگ شده ازدواج کرده وحالا مادر دو فرزندهستم جایت روز عروسی من خیلی خالی بود. ای کاش بودی و منو در لباس سفید عروسی می دیدی.
نامه به جهانگیر جمالی عضو اسیر رجوی در آلبانی
عموجان بخداقسم میخورم که تمام خانوادههای جمالی بجز دوری شما هیچ مشکلی ندارند تورا به خدا دیگر بس است وبرادرانت و خواهرانت ازچشم انتظاری پیر شدند وهیچ دلخوشی نداریم وشب وروز چشم به راه توهستیم.
زنجیر اسارت کاملا پوسیده ؛ فقط اراده میخواهد که پاره شود
سلامى به وسعت 32سال انتظار را تقدیم حضورت میکنم تاعمق دلتنگى من وخانواده ات براى دیدنت معلوم باشد. هرگز در مخیله ام نمیگنجید دست سرنوشت چنین انتظار بى پایانى را براى ما رقم بزند. بهار زیبا آمده و طبیعت نو شده اما غم سنگینى وجود ما را احاطه کرده است. امسال به یاد مادرمان هفت سین ما در سفره اى سیاه همراه با شمع وماهى نوار سبزه سیاه وعکس پدر ومادر با روبان سیاه انداخته شد وغم دورى از تو وآرزو به دل ماندن آنها عجیب قلبمان را میفشرد.
دلنوشته آقای زاد اسماعیلی به فرزندش
فرزندم، ما والدین در اواخر عمر خود هستیم و اگر به دستان لرزان، یارای کمک نداری، لطفا به خودت فکر کن واز خودت دور نشو، زیرا که آنگونه تو را می شناسیم، بچه ای نبودی که پدرو مادرت را فراموش کنی
دلنوشته کوتاه به محمود دهقان عضو اسیر رجوی در آلبانی
اطمینان دارم تودراسارت ودرکنترل رجویها با مغزشویی که میکنند قادربه دیدن واقعیت نیستی ودرصورت خروج ازتشکیلات سیاه رجویها وبازگشت به جامعه مثل سایرجداشده ها درخواهی یافت که عمروجوانی ات به تباهی و به بطالت رفته است.
ملاقات با آقای احمد حقیقت از خانواده های چشم انتظار در دفتر انجمن نجات گیلان
آقای احمد حقیقت درملاقات با مسول انجمن متاثر از ظلم وجور رجوی وحیران از ناگفته ها وناشنیده های مناسبات فرقه ای و دیکتاتور گونه رجوی گفت:” واقعا سرم سوت کشید وقتی شنیدم کانون خانواده دراین سازمان جهنمی فروپاشیده است
درد دل خانم پریسا مراد خانی
تو روخدا بجنبین سال نو هم داره می رسه. سی سال زندگی کردن بدون برخورداری ازحس پدر شدن وهمسر دار شدن! به جایی رسیدین! و اون رجوی همه چیزتونو ازتون گرفت. نذارین تو سال های آینده مثل همون سی سال با چشم انتظاری که پدرومادرتونو رجوی گرفت ؛ خواهر و بردارا و خواهر زادها وبرادرزادها رو ازتون بگیره با چشم انتظاری.
بنام اشک مادر
همه اینها به خاطردیدن شما بود. به خاطردلتنگیهای مادربود. بخاطرگریه های شبانه ى خواهر بود.هروقت آلبوم راورق زدیم پرازخاطره بود.حالابا کوله باری ازخاطره چیزی جز اشک و آه و افسوس برایمان باقی نمانده است. ما امسال منتظرعیدی از شما عزیزان هستیم
از نوشتن نامه تا نیل به مقصود از پا نخواهم نشست
؟ آیا به ما هم فکر میکنى؟ حتما فکر میکنى. به آخرین بازمانده ها، به برادرانت که پیر شدند به فروزان که روى قلم دوشت بزرگ شده وحالا دوتا پسراش سربازن. به دخترا ونوه هاى من. به بچه هاى فرشاد ومهرناز ومینا که ازته دل دایى وعمو بهت میگن ولى هنوز ندیدنت. به خدا دل همه تنگه
نامه به رضا حسن زاده عضو اسیر رجوی در آلبانی
چرا به فکر افراد خانواده ات نیستی؟ دستکم به فکر مامان باش.. که میدانی چقدر زحمت برایت کشیده است. این درخواست عجیب و قریبی نیست که نتوانی انجام بدهی. یعنی رجویها همین یک تماس با خانواده را هم ازشما آنهم در کشور آلبانی سلب کرده اند!؟
دیدار نزدیک از خانواده بزرگوار و چشم انتظار اسماعیل پورحسن کویخی
خانواده ایشان خاصه مرتضی پورحسن ازاعضای فعال واکتیوانجمن نجات گیلان طی سالیان گذشته بمنظوررهایی عزیزشان ازهیچ کوششی دریغ نکردند وحتی برای دیدارو نجات دلبندشان ازچنگال رجوی به کرات با تقبل سختیهای فراوان به عراق ناامن مسافرت نمودند

