سرنوشت تلخ مرضیه مرضیه نه نماد مقاومت، بلکه قربانی فریب و سوءاستفاده رجوی بود
آمار بالای مرگ و میر در کمپ اشرف 3 صابر و صابرها چه بیهوده زندگی شان را تلف کردند
از مرگ مشکوک رضا تا افسردگی و نابودی جلال در هلند متلاشی شدن خانواده ای دیگر، در تنور خودخواهی های رجوی
آشنایی با مزدوری دیگر از فرقه رجوی
یکی از مسئولین سازمان که میگفت علی صفا مانند کوه تناقض است! ولی بدلیل داشتن اطلاعات بکلی سری سازمان همیشه طوری با او رفتار میکردند که کار به جایی کشیده نشود که وی ساز جدایی سر دهد که سازمان هم ناچار شود با او با مشت آهنین برخورد کند. اینکه این روزها هم به او کمی پرو بال داده اند شگرد سازمان است. کسانی که وضعیت علی صفا را دارند که جداییشان برای سازمان گران تمام میشود اصطلاحا بآنها کرسی میدهند!
بهزاد نظیری چگونه لو رفت!؟
ما گفتیم” خوب خدا را شکر که اززبان شما واقعیت ها را شنیدیم، آن هم چه واقعیت هایی!!!!!!حالا زحمت بکشید مشخصات وکیل مجاهدین را درساختمان ملل به ما بدهید چون ما مبلغی که همراهمان است می خواهیم به ایشان تحویل دهیم.این مرد مسن با تعجب پرسید” شما از ایران این پول را آورده اید؟ و ما در جوا ب گفتیم” آری مستقیم می خواهیم به وکیل ونماینده حقوق بشر شما این مبلغ را بدهیم”
فریده ونایى، قربانى دسیسه هاى شیطانى
شکى ندارم که فریده از همان ابتداى سرنگونى صدام و حزب بعث، بارها مرگ خودش را از خدا خواسته است تا از دست رجوى خلاص شود. قبل از سرنگونى صدام دیکتاتور عراق، من فریده را خوب میشناختم و فرمانده محورمان بود و زیاد در رابطه با مشکلات و تصادم با من صحبت داشته، آنزمان واقعاً خیلى فعال و سرحال بود و انگیزه داشت، اما بعد از سقوط دولت قبلى عراق و عدم چشم انداز براى سازمان مجاهدین، روحیه او خیلى پائین آمده بود.
مرگ میر یعقوب ترابی، ننگ دیگری برای مریم قجرعضدانلو و سرکوب های درون فرقه ای
شب قبل از فرار ما از اشرف وی را مطلع کرده بودیم و از این مسئله آگاه بود اما آنگونه که خودش می گفت هنوز منتظر بود تا از طریق سازمان ملل به خارج منتقل شود چرا که شهروند کانادا محسوب می شد لذا جدایی را برای روزی که بتواند از این طریق از عراق خارج شود موکول کرده بود. زندگی در اسارت آمریکایی ها در این سن و سال برای او راحت نبود اما چنین روزی که انتظارش را می کشید بسیار طولانی شد. روزی که متاسفانه در واپسین روزهای مرگ فرارسید.
نفیسه بادامچی پزشک یا شکنجه گر؟
این خانم دکتر مسئولیت یک بخش از همان بیمارستان را برعهده داشت… بلافاصله بعد از اینکه عمل دیسک من در بیمارستان خصوصی بغداد پایان یافت، دوباره به بیمارستان طباطبایی منتقل شدم که در آنجا به مدت یکماه تحت مراقب باشم… نفیسه بادامچی که احتمالاً از همان ایام مثله کردن زنان را استارت زده بود دیگر آن مهربانی سابق را نداشت، زنی خشن و بی رحم شده بود که اولین ضربه را بعد از عمل به من وارد آورد، به این ترتیب که دستور داد از شب دوم حضورم در بیمارستان به نشست عملیات جاری که خودش در اتاق دیگر برگزار می کرد بروم و فکت نویسی کنم و زیر ضرب توهین و افترا قرار گیرم!
توطئه طراحی شده رجوی برای از میان برداشتن نعمت فیروزی
مقاله ای دیکته شده به قلم نعمت فیروزی را در سایت دروغ پرداز ایران افشاگر خواندم که نه محتوای متن مقاله بلکه آنتنی کردن این عنصر بریده از رجوی که سالیان روی دستشان مانده است , بسا برایم غیرمنتظره وغیرمترقبه بوده است و آنرا خیلی مشکوک تلقی کرده طوریکه بوی از میان برداشتن ایشان از جانب تشکیلات مافیایی رجوی به مشام میرسد.
مهدی ابریشمچی را بیشتر بشناسیم! – قسمت دوم
. او در چنین نشستهایی تعدادی از اوباش و نوچه های خود را که برای خودشیرینی در نشستها شلوغ میکردند را دور خود و سوژه نشست جمع میکرد و تا میتوانست بر سوژه نشست فشار میآورد! چون میدانست که عموم بچه ها حال و حوصله داد و فریاد ندارند و او میزی که چیده را نمیتواند تا انتها داشته باشد.! او در نشستهای باصطلاح ایدئولوژیکی که برگزار میکرد میگفت که همانطور که خداوند تمام عالم را به عشق محمد آفریده است اکنون و در زمانه ما تمام عالم متعلق به برادر مسعود و خواهر مریم است.
نقد ی بر نوشته علیرضا خالوکاکایی”طارق”
آقای طارق ما اگر مزدور بودیم مثل رهبران شما برنامه صلح آمیز هسته ای کشور خودمان را لو می دادیم ویا در زیر چتر نیروهای امنیتی کشورهای دیگر بودیم کما اینکه سران شما هستند که به آن مزدور می گویند بچه های جدا شده موقع خروج گفتند که اگر پایمان به بیرون برسد آن ظلم که برما شده افشا خواهیم کرد وبا کسی هم پیمان نبسته بودیم که شما به آن اشاره کردید در آخرین نشست که خود مسعود ومریم در اشرف گذاشته بودند رهبران تان گفتند که مریم در جلو ستون ومسعود در آخر ستون به سمت تهران حرکت خواهیم کرد اما ما در 17 ژوئن متوجه شدم مریم در پاریس است ماهم در ادامه آن ستون داشتیم می رفتم چرا مریم رجوی پیمان شکن نشد
بررسی نکاتی از مصاحبه مهدی ابریشمچی بمناسبت سالروز تاسیس سازمان
اطلاق” رهبری پاکباز” به مسعود رجوی که همواره درفکر عیاشی وحفظ جان ناقابل خود بوده است، یکی از طنزهای تاریخ فعلی ایران است وادعای شما دراستنتاج مبانی ایدئولوژیک از قرآن ونهج البلاغه ازطرف این عیاش بزرگ قرن، ازهمان شوخی های وقیحانه است و بدتر اینکه کتاب های مقدس دراین مورد متهم میشوند که آئین حرامسراداری را به رجوی وگماشتگانش آموخته اند!
حمیده شاهرخی را بیشتر بشناسیم
حمیده شاهرخی در عملیات فروغ جاویدان فرمانده یک تیپ رزمی بود که نزدیک به 95 درصد از نیروهای تحت فرماندهی او در حد فاصل گرده حسن آباد تا تنگه چارزبر از بین رفتند. افسانه یکی از مسئولینی بود که سرکوب نیروهای ناراضی و کسانیکه تمایل به جدا شدن از سازمان داشتند نقش فعال و بسزایی داشت. البته با زیرکی هرچه تمامتر! باین مفهوم که معمولا خود مستقیما در نشستهای سرکوب شرکت نمیکرد و معاون خودش که در سالهای 1368 تا 1370 زهره اخیانی بود را مامور اداره نشست و سرکوب شخص ناراضی میکرد.
کدام بنیادگرائی؟ کدام دستاورد تاریخی؟
مهدی ابریشمچی بعد از پیشکش کردن همسرش به مسعود، همان کاری که بعدا تمامی مردان سازمان مجبور به انجام آن شدند، گفت:”در سازمان مجاهدین خلق همه به مسعود رجوی پاسخگو هستند و او تنها به خدا پاسخگوست”. همین یک جمله حکایت از عمق مناسبات به غایت فرقه ای و ارتجاعی در درون سازمان مجاهدین خلق میکند. رهبری که علنا خود را تنها در برابر خدا پاسخگو میداند چگونه میتواند منادی دموکراسی و آزادی باشد و به خواست توده ها تن بدهد؟
زهره قائمی جنایتکار بود!!!
طولی نکشید که زهره قائمی وارد سالن شد و بدون مقدمه گفت خبر دارید که محمد آبروان شهید شده اکثر نفرات از جمله من از شنیدن این خبر گیج شده بودیم و در ادامه گفت ما آن را کاملا توجیح کرده بودیم در داخل خط خودش را رفت و شهید شد در واقع به کسانی که به عملیات می روند و خط خودشان را پیش می برند نبایستی گفت شهید وقاهت این زن آنقدر زیاد بود که مرز نمی شناخت نفرات را به کشتن می داد و از طرفی زیراب آنها را هم می زد. کلا شورای رهبری عامل کشتار افراد بودند فقط برای اینکه در مقابل رجوی خائن پیشی بگیرند و کرسی بالاتری نصیب آنها شود.

