در کنار خانواده ها خواهیم بود دیدار مسئول انجمن نجات زنجان با کمند علی عزیزی
در دل تاریکی، در مقابل ارتش آزادی بخش ایستاده بودیم! خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت دوم
4 ماه محبوس بودم ببینید رجوی با ما چه کرد و چه جنایتی بر ما روا داشت!
از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت اول
من این خاطرات را به این خاطر به رشته تحریر در می آورم تا به دوست خوبم اسماعیل رجایی بگویم جایی که شما قرار دارید اصلا جایگاه خوبی نیست و هم چنان بر طبل توخالی دروغ های رجوی می کوبید. البته شما را مقصر نمی دانم چون می دانم که رجوی به شما و بقیه […]
تصمیم و جسارت رهایی برای رسیدن به دنیایی نو
زمانیکه در تشکیلات بودم، هرگز این تصور را به ذهن راه نمیدادم که روزی بخواهم لغزشی از خود نشان دهم؛ به معنای خروج از تشکیلات و پشت کردن به آرمان و رهبری و انقلاب درونی، یعنی با فهم الان که آزاد هستم میتوانم این را بگویم که خودم را در قبری با سنگ قبری قطور […]
به عنوان یک شاکی از محضر دادگاه خواهان اشد مجازات برای رهبران این سازمان هستم
یک دهه از بهترین سالهای عمرم گرفتار دیو خون آشام بغداد، مسعود رجوی بودم، در کمتر از 6 ماه سرو کار من به زندان های مجاهدین و سلول های انفرادی افتاد، تنها جرم من درخواست خروج بود، 6 ماه نیز از مهرماه 1376 تا آخر اسفند ماه همان سال، در سلول انفرادی زندان اسکان در […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت سوم
در قسمت قبل به این موضوع اشاره کردم که به لحاظ روحی سرخورده شده بودم و در آموزشها شرکت نمی کردم، به سالن غذا خوری نمی رفتم. یکی از دوستانم وعده های غذایی را در آسایشگاه به من می رساند. بعد از چند روز مصطفی مسئول آموزش سراغ من آمد و گفت چرا در آموزشها […]
تبلور زیبایی زندگی در عمیق ترین رنج های دوران اسارت جدا شده های مجاهدین
در دنیای پرفراز و نشیب کنونی هر کدام از انسان ها سرگذشت و سرنوشت های بسیار متفاوتی داشته اند. زندگی های پر فراز و نشیب با تلخی ها و شیرینی های متعدد. تلخی هایی که گاه از طرف افراد فرصت طلب به آنها تحمیل شده و گاه به خاطر انتخاب های غلط شان. گاهی هم […]
نامه هادی شبانی به اسماعیل رجایی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
در سایت های فرقه رجوی نامه ات در مورد خودم را دیدم و مطالعه کردم. وقتی عکست را دیدم ابتدا تو را نشناختم چون بسیار پیر شدی و به رجوی لعنت فرستادم که با تو و امثال تو چه کرده است. اسماعیل جان، من باور دارم چیزی هایی که درباره ام نوشتی، نظر خودت نیست. […]
تصاویر واقعی از زندگی اعضای جداشده، باطل السحر فریبکاری های رجوی
بر اساس تجربه سالها گذران عمر و اسارت در فرقه رجوی همیشه دستگاه تبلیغاتی فرقه رجوی و تفکرات ضد آزادی آن، بخش بسیار مهمی از توان خود را در زمینه به بند کشیدن افراد، شستشوی مغزی، سیاه نمایی بیرون از تشکیلات صرف می کرد. تفکرات فرقه ای رجوی برای ادامه حیات مبتنی بر این است […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوم
در قسمت قبل گفتم که دو نفر نزد ما آمدند و پیشنهاد دادند که به ما بپیوندید و وارد ارتش شوید. سه ماه نزد ما در ارتش بمانید و اگر تمایل نداشتید شما را به کشورهای اروپایی اعزام می کنیم. بعد از اینکه من و تعدادی از اسیران درخواست پیوستن به سازمان را دادیم، ما […]
در آستانه هجدهمین بهار آزادی و ششمین سالگرد تولد دخترم
شروع سال 1403 با هجدهمین سالگرد آزادی من از اسارت تشکیلات مجاهدین خلق و ششمین سال تولد دخترم مصادف است. احساس عجیبی در این مدت داشتم. تقارن این دو سرفصل فرخنده من را بر آن داشت کمی در خود تامل و یکبار دیگر زندگی گذشته و آنچه برمن گذشت را مرور کنم. در کتابی خوانده […]
چشم بسته ما را به زیارت می بردند
در تاریخ 31 فروردین 1403 برای زیارت حضرت معصومه با خانواده راهی شهر قم شدیم. بعد از زیارت در صحن حضرت معصومه نشسته بودم و در فکر رفته بودم. خانمم متوجه من شد و گفت بد جوری در فکر فرو رفته بودی. چیزی شده؟ در جواب گفتم یک زمانی ما را به زیارت می بردند، […]
نگاهی به آسیبهای روحی و جسمی که در فرقه رجوی به اعضا وارد میشود
سعید محمدپور در یادداشتی در خصوص آسیب های روحی و جسمی که به وی طی ۲۷ سال حضور در فرقه رجوی وارد شده، نوشت: آسیبهای روحی و جسمی که برای افراد گرفتار در فرقه رجوی وارد می شود برای کمتر کسی قابل تصور و قابل باور است. در این جا من به مهمترین آنها اشاره […]
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت اول
مقدمه: آنچه را که می خوانید خاطرات 20 سال زندگی درد ناک من در سازمانی بنام مجاهدین خلق است. حاصل تجربیات یکی از قربانیان سازمان خطرناک مسعود رجوی. سازمانی با شعارهای فریبنده؛ آزادی، عدالت اجتماعی، جامعه بی طبق توحیدی و شعارهای عوام فریب دیگر.و با این شعار ها خط خطوط خودش را پیش می برد. […]

