روز 19 مهر روز مهمی برای من و خانواده ام است. روزی است که فرزندم به دنیا آمد و مرا با دنیای شیرین پدر شدن آشنا کرد. حسی وصف ناپذیر که لذتش تا عمق وجودت نفوذ می کند. هر ساله سعی می کنیم برای فرزندم جشن تولدی بگیریم تا این خاطرات در ذهن پاک و […]
روز 19 مهر روز مهمی برای من و خانواده ام است. روزی است که فرزندم به دنیا آمد و مرا با دنیای شیرین پدر شدن آشنا کرد. حسی وصف ناپذیر که لذتش تا عمق وجودت نفوذ می کند.
هر ساله سعی می کنیم برای فرزندم جشن تولدی بگیریم تا این خاطرات در ذهن پاک و معصومش جا باز کرده و بداند تولدش چقدر برای ما ارزشمند بوده است و بداند با ورودش به زندگی مان و با حضورش زندگی را برای من و همسرم دلپذیرتر کرده و معنایی عمیق تر به آن بخشیده است.
تصمیم گرفتیم امسال بر خلاف سالهای گذشته جشن تولدش را در حضور هم کلاسی هایش و در مدرسه و کلاس او برگزار کنیم.
وقتی وارد کلاس شدیم پسرم و بقیه دانش آموزان بسیار خوشحال شدند. وقتی در جریان حضور ما قرار گرفتند به پسرم آرمین تبریک گفته و شادی کردند. برای ثبت این خاطرات تعداد زیادی عکس گرفته شد.

آرمین شبانی پسر هادی شبانی
وقتی در کنار بچه های دانش آموز قرار گرفتم خود بخود به یاد بچه های اشرف افتادم که آن زمان در پانسیون اشرف تحت رسیدگی قرار داشتند ولی از محبت و عاطفه پدر و مادر محروم بودند و فقط از عصر روز پنج شنبه تا ظهر جمعه در کنار خانواده شان بودند تا اینکه در سال 69 رجوی به بهانه جنگ عراق و کویت آنان را از پدر و مادرشان جدا کردند و طبق گزارشاتی که وجود دارد نشان از اوج بدرفتاری در اروپا بود ولی برای رجوی اصلا مهم نبود. وی مخالف رابطه عاطفی و محبت بین اعضای خانواده بود و آنرا سمی برای تشکیلات می دانست به همین دلیل در نهایت عنوان داشت که خانواده کانون فساد می باشد و زیر آب همه را زد .
چهره های معصوم این کودکان که به دنبال علم و دانش هستند برایم بسیار جالب بود که چقدر شور و شوق و بازیگوشی در وجودشان موج می زد ولی کودکان در اشرف از این شیرینی و لذت بردن از خانواده محروم بودند.
خدا را شکر که توانستم از مناسبات جهنمی رجوی رها شوم. هر روز شاکر خداوند هستم که در دنیای آزاد و در کنار همسر و فرزندم نفس می کشم و از مواهب زندگی بهره مندم. سختی ها را با هم پشت سر میگذاریم و شادی ها را با هم تقسیم می کنیم.
انشاالله روزی همه گرفتاران در فرقه مافیایی رجوی رهایی یافته و معنی زندگی را فهم کنند.
هادی شبانی
