در مقر موزرمی طبق معمول مشغول بیگاری بودم سری به آشپزخانه مقر زدم. تمام نفرات آشپزخانه درگیر آماده سازی شام بودند. از یک نفر سئوال کردم خبری شده در جواب گفت خودمان هم نمی دانیم. از مسئول آشپزخانه سئوال کردم در جواب گفت شب خودت می فهمی. ذهنم درگیر این موضوع شده بود. رفتم سالن […]
در مقر موزرمی طبق معمول مشغول بیگاری بودم سری به آشپزخانه مقر زدم. تمام نفرات آشپزخانه درگیر آماده سازی شام بودند. از یک نفر سئوال کردم خبری شده در جواب گفت خودمان هم نمی دانیم. از مسئول آشپزخانه سئوال کردم در جواب گفت شب خودت می فهمی.
ذهنم درگیر این موضوع شده بود. رفتم سالن غذا خوری یک سری نفرات روی سن مشغول تمرین رقص و آواز بودند. از مسئول آنها سئوال کردم گفتم امشب چه خبر است. در جواب گفت نمی دانم به ما گفته شد بعد از شام روی سن برنامه اجرا کنیم.
بعد از ظهر همان روز مسئول ارکان همه ما را جمع کرد و گفت امشب لباسهای تمیز تنتان کنید با دوستان هم محفلی ام موضوع را در میان گذاشتم. آنها هم بی اطلاع بودند. شب برای شام به سالن غذا خوری رفتم. آن شب شام مفصلی به ما دادند. سر شام آهنگهای شاد پخش کردند.
بعد از شام مسئول مقر پشت میکروفن رفت و گفت می دانید چه اتفاق خوبی در سازمان افتاده همه گفتند خیر. در ادامه گفت برای اولین بار در سازمان برادر مسعود به همه نفرات می خواهد پول بدهد.
در سازمان بی سابقه است ماهانه به هر نفر 10 هزار دینار داده می شود یک سری کاسه داغ تر از آش شروع کردند به هورا کشیدن و شعار ایران رجوی … رجوی ایران را سر دادن.
مسئول نشست همه را ساکت کرد و گفت کسی سئوال دارد یکی از نفرات گفت نقدی به ما می دهید. مسئول نشست گفت خیر برای هر نفر دفترچه صادر می کنیم و در دفترچه او واریز می کنیم در مقر فروشگاه راه اندازی می شود از فروشگاه خریداری کنید.
ای خاک عالم بر سرت رجوی ملعون چندین سال در مقرهایت با ما چکار کردی آیا رجوی و سرانش از انسانیت بویی برده بودند؟ چند ماه 10 هزار دینار رجوی در دفترچه نفرات واریز می شد در یک مقطعی رجوی پشیمان شد. 10 هزار دینار را قطع کرد. در نشست مقر مسئول مقر گفت ما شورای رهبری با برادر نشست داشتیم برادر گفت علت قطع 10 هزار دینار، گرایش افراد به سمت زندگی طلبی بود. این طرح اشتباه بود و تشکیلات ما را به مرور زمان خراب می کرد.
فواد بصری

