نامه جداشدگان از مجاهدین به رئیس پارلمان اروپا
هدف رهبران سازمان مجاهدین خلق که آقای ویدال کوادراس به خوبی آنرا در پارلمان اروپا به پیش میبرد در ایزولاسیون کامل نگاه داشتن ساکنان اسیر در پادگان فرقه ای اشرف از دنیای خارج می باشد چرا که در چنین حالتی میتوان آنها را تحت تعلیمات تروریستی جهت اقدامات خرابکارانه در داخل عراق قرار داد. ما مایلیم از طریق شما از ایشان سؤال نمائیم که چرا با بازدید سازمان های بین المللی حقوق بشری از پادگان اشرف و صحبت مستقیم با افراد آن بدون حضور مسئولین سازمان به شدت مخالف است و توجیهات رهبران فرقه را تکرار می نماید.
مسعود رجوی در زیر زمین
رجوی در مخفیگاه زیرزمینی و در چنین محیط بسته ای امکان استفاده از وسایل ارتباط جمعی مدرن در حد نیاز این زمان نیست. و میبینیم که بعد از شش سال گاها یک پیامی میدهد که فقط اسرای محبوس در فرقه اش را مجبور به نشستن و گوش دادن به آن مینمایند. بعضا میگویند که این پیام ها هم با استفاده از تکنیک تقلید صدا ساخته شده است.
مسعود رجوی انقلابی است یا جنایتکار؟
بالطبع بازنده مجاهدین میباشند که سر دیگر طناب را به اعضائی داده اند که مبتلا به خیانت و خباثت رهبران خود شده اند. دلشان هم نمیخواهد که در باطلاق اشرف غرق شوند. رهبرانشان یا فرار را برقرار ترجیح داده اند و از اروپا برای آنها هورا میکشند و یا مثل مسعود رجوی مخفی شده اند و از مخفیگاه دستور صادر میکنند. از مخفیگاه دستور صادر کردن و از کنار گود هورا کشیدن هم کاری است که هر ننه قمری میتواند انجام دهد ولی سودی ندارد.
دلایلی بر عمق فرو پاشی فرقه مجاهدین
استراتژی مسلحانه مجاهدین نیز طوری شکست خورده که خود مسئولان این فرقه سعی دارند تا با ارائه مدارک و شواهد به غربی ها نشان بدهند که دیگر مسلح نیستند. مردان لباسهای شبه نظامی را در آورده و با پوشش رسمی و کراوات در تجمعاتشان ظاهر میشوند. در رسانه هایشان مطلقا از ارتش آزادیبخش، توپ و تانک خبری نیست. دیگر نه تنها توان حمل خمپاره به داخل ایران را ندارند بلکه به جائی رسیده اند که از صدای یک طرقه هم میترسند.
چند سئوال از شورائی های مجاهدین
من واقعا تعجب میکنم از اینکه میبینم انسانهایی از نوع اعضای شورای مجاهدین تا حد چهل سال به دنبال این سازمان طی طریق کرده اند، بدون اینکه یک تجدید نظرمختصر نسبت به این فرقه و عملکرد رهبرانش بنمایند. همچنان بدنبال هدف مجهول سرگردانند. جالب است که افرادی مانند هزارخانی، مازندرانی، کریم قصیم، مهدی سامع و امثالهم خودشان را روشنفکر هم مینامند اما تابع تغییرات مثبت نیستند!!
تاسف از عملکرد مجاهدین
در روابط فرقه ای- از جمله فرقه مجاهدین- شک کردن مطلقا ممنوع است. کسی که به رهبر شک کند در صف دشمن قرار میگیرد. سئوال هم نباید کرد. سئوال در ذهن های مغشوش، فاسد و مردد پدیدار میشود. عضو فرقه مجری دستورات رهبر است. فرمان دریافت میکند و اجرا مینماید. این در صورتی است که در خارج از فرقه ها رهبر سئوال برانگیزتر از دیگران است. احساس مسئولیتش هم بیشتر است. او باید در برابر سئوالات بدونه چون و چرا جوابگو باشد.
جا بجا شدن سنگ قبر مسعود رجوی
مریدان رجوی برای اثبات زنده بودنش یک سنگ قبر در سایت های وابسته به مجاهدین از قبیل: آفتابکاران، ایران افشاگر، همبستگی ملی، مجاهدین و غیرو… برایش اختصاص داده بودند. عکس و مشخصاتش در روی این سنگها ثابت بودند. هراز گاهی یک جمله به آن اضافه میشد. آنهم متن پیامی بود که مسعود از درون قبرش داده بود. شاید هم مریم و دیگر وابستگانشان دوست داشتند که این جنازه چنین پیامی داده باشد. لذا خودشان آن را نوشته و زحمت اموات را کم می نمودند.
ما از مجاهدین نکته ها آموختیم!!
برای حفظ ارزش های خانوادگی، پیشبرد دموکراسی و تکامل اجتمائی به این فرقه روی آوردم. دیدم که نه تنها این موارد در روابط آنها ارزش محسوب نمیشود بلکه به شدت ضد ارزش است. از جمله بچه ها را از مادران جدا کردند. همسران را مجبور به طلاق اجباری نمودند. آنها را تشویق به دشمنی با یکدیگرکردند. با توجه به شناختی که از آنها بدست آورده بودم این کار فرقه ای شان به من آموخت که حفظ ارزش های خانوادگی از الزامات طبیعی هر انسان است.
مجاهدین و چرخش به سمت اضمحلال
انتظار عده ای مبنی بر این که این فرقه به یک سازمان سیاسی تبدیل شود را انتظاری بدور از واقعیات میدانم. از ابتدا این سازمان بر اساس ایدئولژی و استراتژی غیر قابل تغیر بنیانگزاری شده است. این سازمان با عملکرد کشتن و یا کشته شدن بنا گذاشته شده و تا انتها هم خواهد رفت. بنیانگذاران این تشکیلات آن را بر اساس کار سیاسی پایه گذاری نکردند و ادامه دهندگان آنها هم این کار را نکرده و نخواهند کرد.
رسوائی فرقه مجاهدین
بیش از بیست سال است که جدا شدگان از مجاهدین فریاد میزنند. از جنایاتی میگویند که در کمپی به نام اشرف در عراق به وقوع پیوسته است. از بی حرمتی ها به حقوق تعدادی انسان. آن هم در عصر پیشرفته تمدن ها. توسط رهبران یک فرقه با نام مجاهدین خلق.
مجاهدین و اسلام بردبار و ضد بنیادگرائی
مجاهدین در تمامی طول موجودیتشان درخانه های تیمی،قلعه ها، کمپ ها، دور از جامعه و مردم بوده اند. اعضایشان سه دهه است که در ایزوله میباشند و با مردم ایران و حتی نزدیکترین عضو خانواده اشان تماس نداشته اند.
مجاهدین و پایبندان به رعایت حقوق بشر
تحویل کمپ مجاهدین به دولت عراق، احساسات بشر دوستانه برخی هموطنان را بر انگیخته است. سعی نویسندگان در ابراز درک مسئولیت، دلسوزی برای این جریان، بیان همدردی برای هموطنانی که در شرف مواجه شدن با یک فاجعه انسانی قرار گرفته اند و استفاده از این فرصت برای وارد کردن انتقاد هائی به آن ها بوده است.سعی بر آن دارم که در این مختصر به ابعاد اصلی این مطلب بپردازم تا تفاوت بین درک واقعیت و احساسات بشر دوستانه نویسندگان این مقالات روشنتر شود.