پنجشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۴
نامه خانواده اسماعیل ونکی 28 تیر 1386

نامه خانواده اسماعیل ونکی

به : اسماعیل ونکی (اهل اراک) بسم الله الرحمان الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید حضور تو ای عزیزترین عزیزانمان، ای انکه به روح خسته ما جان می دهی. ای کسی که حضور تو در جمع ما، صفا و محبت می بخشد. ای نور چشمان حالت چطور است. ای امید ما چگونه در طی […]

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود… 27 تیر 1386

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود…

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود… نامه پدری منتظر: پسر عزیزم، سلام، امیدوارم حالت خوب باشد و در کمال سلامت باشی. اکنون که این نامه را برایت می نویسم اشک از چشمانم جاری است. به یاد روزهایی می افتم که تو در آغوش من بودی و دستان کوچکت را بر دور […]

نامه آقای حمید دولتشاهی به برادرش که در بند فرقه رجوی اسیر است 26 تیر 1386

نامه آقای حمید دولتشاهی به برادرش که در بند فرقه رجوی اسیر است

نامه آقای حمید دولتشاهی به برادرش که در بند فرقه رجوی اسیر است به : وحید دولتشاهی وحید عزیزم سلام همانطور که در نامه دیماه 85 یاد آور شده ام من تمام راههای ممکن برای برقراری تماس با تو را امتحان کردم وموفق نشدم.وبه ناچار به انجمن نجات که از مدتها پیش به دنبال برقراری […]

نامه به یکی از اعضاء فرقه رجوی 26 تیر 1386

نامه به یکی از اعضاء فرقه رجوی

نامه به یکی از اعضاء فرقه رجوی خانم فرزانه کُرد پناه شاهی،عضو شورای رهبری سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد ودر حصار بسته اردوگاه اشرف مشکلی نداشته باشید. من از وطنم ایران برای شما این نامه را می نویسم وطنی که بیش از 18 سال از آن به دور بودم ودر فضای سکت اشرف […]

نامه به حسن ابراهیمی اسیر در فرقه رجوی 02 اردیبهشت 1386

نامه به حسن ابراهیمی اسیر در فرقه رجوی

نامه ای به یکی از افراد در بند فرقه رجوی خدمت برادرم حسن ابراهیمی سلام امیدوارم که حالت خوب باشد. در یک فضای آزاد دارم برایت این نامه را مینویسم، نه کسی بالای سرم ایستاده و نه کسی نامه ام را چک می کند. تازه دارم معنی و مفهوم آزادی را میفهمم. نزدیک به دو […]

نامه ای به پروانه ربیعی 30 فروردین 1386

نامه ای به پروانه ربیعی

نامه ای به پروانه ربیعی به نام خداخدمت دختر عزیزم دعا و سلام می رسانم. پروانه جان از خداوند می خواهم که در پناه خدا باشی عزیزم. سال نو را به تو تبریک می گویم و از خداوند می خواهم که سال نو سالی باشد که تو به ایران بیایی و به این غم ها […]

خانه هنوز بوی تو را می دهد… 26 فروردین 1386

خانه هنوز بوی تو را می دهد…

خانه هنوز بوی تو را می دهد… نامه به طیبه نوریسلام، سلامی با اشک و آه، سلامی با ناله و فغان، سلامی از جان، سلامی به گرمی خون وجودم، سلامی از جگرم که گوشه ای از آن متعلق به توست.دخترم ، عزیزم، دلبندم، طیبه جان چرا ما را فراموش کردی. چرا ما را از یاد […]

blank
blank
blank