شنبه, ۱۵ آذر , ۱۴۰۴
این آزادی نیست این اسارت است 31 تیر 1398

این آزادی نیست این اسارت است

نامه آقای بهمن هاشمی به برادرش فرزین هاشمی از اعضای کمیسیون خارجه فرقه رجوی فرزین جان سلام! مدت زمان زیادی می گذرد که ارتباط خود را با من قطع کردی و من تا به حال چند نامه برای شما ارسال کردم اما تا به حال جوابی به من ندادی و نگران شما هستم. فقط من […]

حمید رضا دخترت چشم به راهت می باشد 30 تیر 1398

حمید رضا دخترت چشم به راهت می باشد

نامه اقدس بندی به فرزندش حمید رضا نوری اسیر در فرقه رجوی فرزند عزیزم سلام! من مادرت هستم. نمی دانی که چقدر دلم برای شما تنگ شده است. همیشه دعا می کنم که هر چه زودتر به آغوش گرم خانواده برگردی. من و پدرت سنی از ما رفته. پدرت همیشه به یاد شماست و می […]

سرنوشت زهره قائمی 24 تیر 1398

سرنوشت زهره قائمی

سران فرقه رجوی فکر می کردند که تا ابد می توانند به کارهای شومشان ادامه دهند. خبر نداشتن که روزی بایستی حساب اعمالشان را پس دهند. زهره قائمی نزدیک به هشت سالی فرمانده مقر ما بود و عضو ارشد شورای زنان فرقه رجوی بود. در مقر تلاش می کرد که بیشتر گروههای تروریستی را برای […]

روایت فواد بصری از دستگیری مریم رجوی 23 تیر 1398

روایت فواد بصری از دستگیری مریم رجوی

با سلام خدمت آقای فواد بصری ما مجددا مزاحم شما شدیم. من هم خدمت شما سلام عرض می کنم ، خواهش می کنم. آقای بصری سایت فرقه را مرور می کردم. مقاله ای خواندم تحت عنوان سالگرد دستگیری مریم رجوی خیلی هم خنده دار بود و از طرفی رسانه فرقه در رابطه با این موضوع […]

نامه خانم طاهره رضایی به فرزندش حسن رضایی اسیر در فرقه رجوی 22 تیر 1398

نامه خانم طاهره رضایی به فرزندش حسن رضایی اسیر در فرقه رجوی

حسن جان سلام!خیلی دلم برای شما تنگ شده. خیلی وقت است صدای تو را نشنیده ام. چکار کنم هر چه باشد اولاد منی و من هم یک مادر که تحمل دوری فرزندش را ندارد. همیشه دعا می کنم و از خدا می خواهم که تو را ببینم. چندین سال دوری از مادر؟! فقط خدا می […]

آیا سران فرقه رجوی توانستند عاطفه ها را در درون افراد بخشکانند؟ 20 تیر 1398

آیا سران فرقه رجوی توانستند عاطفه ها را در درون افراد بخشکانند؟

یکی از کارهای مهم فرقه رجوی این است که عاطفه ها را خشک کند. بخصوص عاطفه فرد نسبت به خانواده! زمانی که در فرقه رجوی بودم هر کسی به خانواده خود فکر می کرد به شدت با آن برخورد می شد. رجوی ملعون همیشه در نشست ها می گفت کسی که در درون او سر […]

می دانی چقدر دلم برایت تنگ شده؟ 20 تیر 1398

می دانی چقدر دلم برایت تنگ شده؟

نامه خانم گل ریزان به برادرش عباس گل ریزان اسیر در فرقه رجوی عباس جان سلام! من خواهرت هستم سلطان، می دانی چقدر دلم برایت تنگ شده؟ چندین سال است شما را ندیدم. وقتی گذشته ها را بیاد می آورم آهی می کشم و با خودم می گویم خدا لعنت کند کسی که ما را […]

خانواده ات نمی تواند بی خیال تو شود 20 تیر 1398

خانواده ات نمی تواند بی خیال تو شود

نامه آقای علی نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی سلام! برادر جان محمد جعفر امیدوارم حال شما خوب باشد. این چندمین نامه ایست که برای شما می نویسم و متاسفانه تا به حال جواب هیچ یک از نامه های مرا ندادی. من، پدر و مادر و خواهرانت دلمان برای شما تنگ شده. خودت خبر داری […]

فرزانه میدانشاهی چه کسانی را سر به نیست می کرد؟ 06 تیر 1398

فرزانه میدانشاهی چه کسانی را سر به نیست می کرد؟

قبلا در رابطه با فرزانه میدان شاهی مقالات زیادی نوشته شده. یک زن دریده و تشنه به خون، زمانی که در پادگان اشرف بودم این زن فرمانده مقر ما بود. در واقع چند سال در مقر او بودم به علت مشکلی که با فرقه داشتم مرا در ارکان سازماندهی کرده بودند. بعد از سرنگونی صدام […]

هر کس اعلام جدایی می کرد سریع قرنطینه می شد 04 تیر 1398

هر کس اعلام جدایی می کرد سریع قرنطینه می شد

در هر مقطعی وقتی رجوی ملعون خبر دار می شد که اوضاع تشکیلاتی افراد بهم ریخته است برای جمع و جور کردن تشکیلات دیکتاتوری خود شروع می کرد به برنامه ریزی و نشست عمومی برگزار می کرد. تشکیلات رجوی استمرار نداشت و با زور و فشار تشکیلات را نگه داشته بود. وقتی در این رابطه […]

دخترم غم دوریت مرا بیمار کرده 02 تیر 1398

دخترم غم دوریت مرا بیمار کرده

خبردار شدیم خانم حبیبی؛ مادر پروانه ربیعی عباسی مریض است. تصمیم گرفتیم سری به خانم حبیبی بزنیم و احوالی از او بگیریم. یک ساعتی در منزل خانم حبیبی بودیم و درد دلش را برای ما بازگو کرد. خانم حبیبی می گفت خدا از رهبران فرقه نگذرد. می بینید چه بلایی بر سر من و امثال […]

رجوی تمام روستائیان اطراف پادگان اشرف را خریده بود 02 تیر 1398

رجوی تمام روستائیان اطراف پادگان اشرف را خریده بود

بمناسبت فرار من از فرقه رجوی فکر کنم قبلا داستان فرار خودم را از فرقه رجوی بطور خلاصه گفته بودم. در سازمان مجاهدین یک فضای بسته و دیکتاتوری حاکم بود. هیچ کس نمی توانست از قلعه مخوف اشرف اقدام به فرار کند اگر کسی موفق به فرار می شد بعد از چند ساعتی توسط روستائیان […]

blank
blank
blank