رجوی مزدور:عوام فریبی و دست بوسی اربابان تا به کی؟
گذشت آن زمانی که از دله دزدی و طمع ورزی عده ای , که معلوم نیست برای چه خود را به این انقلاب منتسب می دانستند, نمونه می آوردی و تعمیم می دادی تا ما را نسبت به این انقلاب بد بین نمایی.ولی تو و سازماندت را اگر به حال خود می گذاشتند , شتر را با بارش می بردی.
سازمانی که به افرادش اعتماد نمی کند، هیچ پایه و اساسی هم ندارد
آقای پایکار که سال هاست پیگیر دیدار با برادرش می باشد خیلی صمیمی به گفتگو با دوستان جدا شده ای که همدردان برادرش بودند نشست و وقتی صحبت از مناسبات فرقه ای و اختناق و سانسور حاکم بر قرارگاه اشرف شد، گفت: « در سال 82 که برای ملاقات برادرم به اشرف رفته بودیم، هنگامی که برادرم را برای ملاقات آوردند، چند نفر دور و بر ما نشسته بودند و حرف های ما را کنترل می کردند.»
شعار ایران، اشرف، لیبرتی، بعدا نوبت کجاست!!
اخیرا در تلویزیون فرقه شعاری نظرم را جلب کرد که بسیار خنده دار بود و به یاد دورانی افتادم که در سازمان چگونه این شعارها جای خودشان را با شعارهای دیگر عوض می کردند. انواع و اقسام شعارهای بی محتوای دیگری در سازمان وجود داشت که هیچ باری نداشته و بیشتر برای سر کار گذاشتن نفرات بوده و هم چنان هم این شعارهای پوچ و بی معنا توسط اعضای نا آگاه فرقه تکرار می شود.
حلقه محاصره رجوی ها تنگتر می شود
با این موضع گیری وزارت خارجه آمریکا، رجوی ها بر سر دو راهی گیر کرده اند. از یک سو اگر مانع رفتن بقیه بشوند، بر تروریست و قانون شکن بودن خود صحه گذاشته و زمینه برای برچیده شدن قلعه اورسوراواز نیز مهیا می شود و این امر به معنای به خطر افتادن مریم قجر و بر چیده شدن قلعه اور است. از سوی دیگر اگر اجازه رفتن را بدهند، باید آماده افشای جنایات خود از زبان بالاترین مسئولین فرقه و فرار دستجمعی از لیبرتی و بی آبرویی هر چه بیشتر نزد مقامات سازمان ملل باشند
خانواده ها مصرانه خواهان ملاقات با فرزندانشان در کمپ موقت ترانزیت هستند
آنان ضمن اعتراض به کارشکنی رجوی دیکتاتور در انتقال همه افراد از اشرف به کمپ جدید از مسئولین حقوق بشری و بین المللی می خواهند تا با سرعت دادن به این نقل و انتقالات زمینه را برای یک ملاقات آزاد و بدون مراقب توسط مسئولین فرقه رجوی فراهم تا فرزندانشان از اسارتگاه جهنمی رجوی ها خارج تا بتوانند تصمیم جدیدی برای باقی مانده عمر و زندگی خود بگیرند.
گدایی مریم قجر از کشورهای غربی برای آزادی در ویلپنت
بعد از نزدیک به دو ماه از جار و جنجال تبلیغاتی برای برپایی گردهمایی در ویلپنت پاریس این بار نیز مریم به تکرار یاوه هایی پرداخته که هیچ خریداری نداشته و سعی کرده بود تا از کشورهای غربی برای مردم ایران آزادی گدایی کند. اگر قدری به حرفهای بی محتوای مریم توجه کنیم می بینیم که باز هم نعره سرنگونی و پیروزی سر داده و از اینکه وی را به بازی سیاست راه نمی دهند آه و ناله در مقابل دولت های غربی پرداخته
سر دژخیم رجوی مرد
در اولین برخورد باز هم متوجه شدم که او دارای همان برخوردی است که سال 65 از وی دیده بودم بغایت لمپنی و چاله میدانی که انگار از دوران کودکی عقده های زیادی علیه مردان دارد از خودش بروز می داد و به واقع برخوردهایش برای اعضای ستاد اشرف تهوع آور و چندش آور بود و همه از دست وی نالان و ناراحت که چگونه سران فرقه این عنصر کثیف را به فرماندهی رساندند.
مجاهدین و طینت ضد انسانی و ضد ایرانی
وقتی ارباب سابق آنان یعنی صدام در عراق حاکم بود و به آنان جیره و مواجب می داد، هنگامی که عراق مورد تحریم قرار گرفت، رجوی ها پی در پی در نشریه خود چند صفحه را به مطالبی اختصاص داده بودند که نشان می داد لبه تیز تحریم ها بر گردن مردم عراق است و این عمل غیر انسانی است. حالا چه شده که وقتی موضوع تحریم ملت ایران است، این تحریم ها نه تنها بد نبوده بلکه باید بیشتر هم بشود؟
مجاهدین به ملت ایران خیانت کردند و در مقابل سربازان ایرانی ایستادند
به دعوت آقای اکبرنیا برادر اسیر فرقه رجوی علی اصغر اکبرنیا به همراه تعدادی از اعضای جدا شده برای ملاقات به محل کار ایشان در بنگاه معاملات ملکی رفتیم و صمیمانه به گفتگو نشستیم. وقتی صحبت مان به خیانت و وطن فروشی رجوی ها کشید، آقای اکبرنیا در تایید حرف هایمان گفت: ما ایرانی بودیم و حق داشتیم که در مقابل تجاوزات خارجی بجنگیم ولی مجاهدین به ملت ایران خیانت کردند و در مقابل سربازان ایرانی ایستادند.
مریم قجر، ضحاک مار بدوش است
او می گفت وقتی برادرم را مجددا به عراق بردند برایم زنگ زد، ولی نگذاشتند او زیاد صحبت کند و انگار تلفن را به زور از دستش می گیرند و آنرا قطع کردند و انگار وی را با ترفند به عراق بردند که هنوز در این آتشکده و جهنم گیر افتاده است. خانم سهرابی می گفت مریم ضحاک مار بدوش است که بچه های ما را بلعیده است.او همچون تمامی خانواده هایی که فرزندان شان در اشرف اسیر هستند می پرسید: رجوی ملعون خودش کجاست؟
چه کسی امروز شتر حضرت صالح را پی می کند؟
شتر حضرت صالح نیز در تمثیل و به روز شده اش، همان عقل و درایت در سایه اخلاق و اسلام محمدی می تواند باشد. هر چند به ظاهر شعار خوبی می دادی، حال بگو ببینم در مقام عمل، قرار داد کاپیتالاسیون را که سالها پیش، آن زمان که تو بچه بودی و دهانت بوی شیر میداد، چه کسی به منبر رفت ومذمت نمود؟ و حالا چه کسی با پاچه خواری راهگشای احیای آن است؟ چه کسی اخلاق اسلامی را زیر پا نهاد و دختران و زنان عضو فرقه را با انقلاب من در آوردی خود از دست شوهرانشان گرفت وبه عقد خود در آورد؟ و یا در مجالس میهمانی آمریکائیها, با پوشاندن دامن بالای زانو، وادار به پذیرایی از آنها نمود؟
رجوی پدرم را دق مرگ کرد، خدا او را لعنت کند
خانم حیدرزاده (خواهر پرویز) می گفت « پدرم سه سال پیش آرزو به دل مُرد، رجوی پدرم را دق مرگ کرد. ما دست از تلاش نمی کشیم تا مادرمان، برادرم را ببیند، مادرمان مریض است و ما نگران هستیم».خانم حیدرزاده از ما درخواست داشت که حتما به ملاقات مادرش برویم چرا که او بدلیل بیماری نتوانست از ییلاق به شهر بیاید و می گفت او منتظر دیدار با شماست و می خواهد از زبان شما و خصوصا آقای شعبانی که اخیرا از جهنم اشرف فرار کرده درباره برادرمان حرفی بشنود.