پنجشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۴
پایان برده داری نوین در مجاهدین 03 بهمن 1386

پایان برده داری نوین در مجاهدین

این پیروزی متعلق به تمامی خانواد ه هائی است که عزیزانشان سالهاست باشیوه های غیر انسانی در مجاهدین شست و شوی مغزی شده و براین اسا س مجاهدین از هر گونه تماس گیری و هرگونه خبر گیری وارتباط با خانواده هایشان ممنوع کرده بود تا آنانرا به یک مهره بدون عاطفه برای اجرای دستورات رهبری دیکتاتور مجاهدین تبدیل کنند. این پیروزی مردم بر ظالمان و ستمکاران هست.

مصاحبه با خانواده ایرانپور شیراز ۲۱/۱۰/۸۶ 30 دی 1386

مصاحبه با خانواده ایرانپور شیراز ۲۱/۱۰/۸۶

مصاحبه با خانواده ایرانپور (شیراز 21/10/86)

اعلام آمادگی بی رنگ و روح رجوی جهت تشکیل دادگاه در مورد جرایمش 23 دی 1386

اعلام آمادگی بی رنگ و روح رجوی جهت تشکیل دادگاه در مورد جرایمش

تنها نکته برجسته همین است که حاضر به پاسخگویی به جرایم خود شده است! که نشان از ترفندی جدید برای نجات فرقه از شرایط موجود دارد! رجوی با ادعای مظلومیت باردیگر سعی بر فریب افراد مستقر در اشرف و نیز خانواده ها و افرادی که وابستگی فکری به این جریان دارند را در سر می پروراند! اما این شیوه تا چه میزان بتواند گره کور این رهبریت را باز کند؟

احساسات جریحه دار شده 16 دی 1386

احساسات جریحه دار شده

خانواده آقای محمد رضا فرجی پور مدت بیست سال است از دیدن ایشان و یا شنیدن صدایش محروم مانده اند، زیرا بر همگان آشکار است، محمد رضا نیز همچون سایر افراد به اسارت کشیده شده در قرارگاه اشرف از هیچگونه امکانات و یا اختیاری برای تماس با دنیای بیرون از قرارگاه اشرف ندارد و مسئولین فرقه مجاهدین اصولا از هر گونه تماس و یا ارتباط عاطفی انسانها بشدت آشفته شده و با تحلیل های بیمارگونه، احساسات و عواطف خانواده ها و افراد مستقر در قرارگاه اشرف را متاسفانه به هیچ می شمارند.

سمیه و نامه جدید 16 دی 1386

سمیه و نامه جدید

بابام می خواست اونو بیاره کمپ امریکائی ها. اون خانمه گفت کمپ ما جای خوبی برای زنها نیست بذارید همونجا بمونه تا کارش درست شه. بابا م که فکر نمی کرد اینقدر طول می کشه. سمیه هم دیگه امیدش را از دست داده. بابا وقتی محمد رجوی که وضعش از همه بهتر بود نمی خواست در عراق بماند دیگه تکلیف سمیه معلوم است. سمیه می گه بابام منو بزور برگرداند آمریکا. تو نامه اش به دفتر سازمان ملل

نیروهای آمریکایی مسئول حفظ جان افراد جداشده در اردوگاه تیف هستند 03 دی 1386

نیروهای آمریکایی مسئول حفظ جان افراد جداشده در اردوگاه تیف هستند

تعدادی که بر این تفکر مدعی رهبری، ایراد دانسته و خواهان جدایی از این فرقه بودند همواره با مخالفت این مدعیان مواجهه گردیده و از شکنجه گاههای این رهبریت! سر درآوردند، خوشبختانه تعدادی از جدایی طلبان توانستنتد جان خود را از دست این غاصبان رهبری رهانیده و پرده از جرایم اشان بردارند، متاسفانه سعید عزیزما که با وجود بیماری قلبی بهمراه دیگر جدایی طلبان به زیر شکنجه های مخوف بسرکردگی مژگان پارسایی کشانده شده بود را به قتلگاه کشاندند.

نامه آقای ابوالقاسم یغمایی به برادرش اسماعیل یغمایی 29 آذر 1386

نامه آقای ابوالقاسم یغمایی به برادرش اسماعیل یغمایی

و رجوی و سردمداران فرقه رجوی در اروپا به خوش گذرانی و کیف مشغولند و یک عده بدبخت بخت برگشته اعم از زن و مرد را در قلعه اسیر کرده و نه به جسم و نه به روح آنها اجازه حرکتی نمی دهند. اصلا برادر عزیز من میخواهم سوای عرف برادری که شما تنها برادر من هستی و من تو را از دو چشم خودم بیشتر دوست می دارم بعنوان چند جمله مقرضه و داخل پرانتز خواهش می کنم این چند سطر را در این نامه حساب نیاور باید به شما بگویم هرکسی در عقیده آزاد است.

ملاقات های مادررضوان 27 آذر 1386

ملاقات های مادررضوان

هفته ی گذشته بانوی قهرمان و خستگی ناپذیر مادررضوان، ضمن ملاقات هایی با خانم « آن لودویگسون» در خصوص دموکراسی و حقوق زن، بویژه زن ایرانی مذاکرات سودمندی داشتند. عقاید و نظرات روشن و عمیق وفعالیت های پرشور مادر طی سالها، مورد تایید و تحسین عضو شایسته مجلس سوئد قرار گرفت که عقاید ونظرات شخص […]

اولین دیدار با خانواده سال ۱۳۸۳ 27 آذر 1386

اولین دیدار با خانواده سال ۱۳۸۳

در فکر بودم که چه کارم دارد. هر طور بود 20دقیقه ای کار هایم را انجام داده و به اتاق کار مهناز رفتم. در آنجا با کمال تعجب دیدم تعدادی از بچه های دیگر هم نشسته اند.همه از هم دیگر می پرسیدند که چی شده ما را جمع کرده اند نکند دوباره یک بند جدید انقلاب راه انداخته اند؟! هیچ کس نمی توانست حدس بزند که چه خبر است

رنج و اندوه خواهرانه 24 آذر 1386

رنج و اندوه خواهرانه

چه شبها که این فرشته مهربان دیده بر هم ننهاده تا طفل کوچکش را در خواب نگه دارد و شکار خوبی برای رنج و غم پرورش دهد! چه اشکها بر رخسار پر مهر فرو ریخت تا اشک از دیدگان فرزند ناتوانش بسترد و دهان او را از پی لبخند بگشاید چه آه ها از سوز دل بر آورد تا سوز دل کودک خردسالش را فرو نشاند

برای آمدنت به آغوش گرم خانواده دعا می کنیم 18 آذر 1386

برای آمدنت به آغوش گرم خانواده دعا می کنیم

اگر می توانی با خانواده ات تماس داشته باش، مجید جان به آغوش خانواده ات برگرد. ما با تمام وجود خواستار بازگشتت هستیم. به خاطر پدرت برگرد که بیشتر اوقات گوشه گیری می کند و با کسی صحبت نمی کند و همیشه به فکر برگشتن تو می باشد و دعای شب و روز اوست که برگردی.

زمان زیادی سپری شده است 06 آذر 1386

زمان زیادی سپری شده است

بابک جان تومیدانی ما چقدرتورا دوست داشتیم ولی تو براحتی ازما دل کندی وما چه آرزوها که نداشتیم تا خوشبختی تورا ببینیم وفعلا نیزازطریق انجمن نجات اززنده بودن شما اطلاع حاصل پیدا کرده واین نامه را برایت نوشتم که امیدوارم جواب نامه را برایم بدهی تا بوسیله آنها بتوانم با تودیدارداشته باشم.

blank
blank
blank