خانواده های اعضاء

  • زمان زيادي سپري شده است

    زمان زیادی سپری شده است

    بابک جان تومیدانی ما چقدرتورا دوست داشتیم ولی تو براحتی ازما دل کندی وما چه آرزوها که نداشتیم تا خوشبختی تورا ببینیم وفعلا نیزازطریق انجمن نجات اززنده بودن شما اطلاع حاصل پیدا کرده واین نامه را برایت نوشتم که امیدوارم جواب نامه را برایم بدهی…

  • مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

    مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

    اما گپی خودمانی و درد دلی برادرانه، خیلی می خواهم بگویم و بنویسم و حرف بزنم ولی از کجا، از چه، مگر میشود فراق 25 ساله را در چند صفحه نوشت. هنگام تحریر باور کن هرکدام از حرفها و کلمه ها سعی می کنند از…

  • حالا دیگر می توانی به ایران بیایی

    حالا دیگر می توانی به ایران بیایی

    برادر جان خواهش میکنم برگرد. از راه دور دست و پایت را میبوسم و شتر می خرم و جلوی پایت قربانی میکنم که تو به ایران بیایی. تو را قسم به خدا و ارواح خاک پدر و خواهرت حالا دیگر بیا. هرکس که اسم او…

  • مرحم دل – نامه اي به عزيز

    مرحم دل – نامه ای به عزیز

    پدر پیری که سالیان در انتظار شما می باشد و شب و روز برایت گریه می کند و همیشه ترا صدا می زند اگر می خواهد کس دیگری را هم صدا کند اول اسم ترا می برد ؛ در حدود دوازده سال است که در…

  • رهبران فرقه مجاهدین ، ناتوانی از درک احساسات مادرانه

    رهبران فرقه مجاهدین، ناتوانی از درک احساسات مادرانه

    پس از عرض سلام و احوالپرسی از آن نور چشم عزیزم امیدوارم که خداوند متعال همیشه پشت پناهت باشد. نور چشم عزیزم اگر بخواهید از احوالات اینجانب مادر عزیزتان و خانواده جویای حال باشید شکر به یزدان پاک سلامتی حاصل و جای هیچ گونه نگرانی…

  • از اینکه از تو بی خبر هستم خیلی ناراحتم

    از اینکه از تو بی خبر هستم خیلی ناراحتم

    پروانه جان نمیدانم برایت چه بنویسم چونکه امید ندارم که نامه بدستت می رسد. دوست ندارم که بدست یک خدا نشناس برسد که آنرا با یک لبخند به کنار بیندازد و به دستت ندهد. پروانه جان نمیدانم چه بنویسم. تمام گفتنی ها را دیگر با…

  • اگر تمام دنیا را به من بدهند جای مهر شما را پر نخواهد کرد

    اگر تمام دنیا را به من بدهند جای مهر شما را پر نخواهد کرد

    شما می دانید من الان چند سالم شده و به چه کلاسی میروم. میدانید وقتی که در کلاسهای تابستانی شرکت کردم روزی که امتحان از ما می گرفتند پرسیدند که نام پدرت چیست؟ اما من متأسفانه ندانستم که باید چه بگویم. میدانید که چقدر دلم…

  • نامه اي از پدر و مادر چشم انتظار به فرزند اسيرشان در فرقه رجوي

    نامه ای از پدر و مادر چشم انتظار به فرزند اسیرشان در فرقه رجوی

    بعد از بیست و چند سال مادرش حاجیه شهر بانو فرحی از فرسنگها ر اه دور به عراق پادگان اشرف برای ملاقات رفته ؛ بمدت یک ربع ساعت آنهم نمی گذاشتند با هم صحبت کنند ؛ آنها را جدا کرده اند حتی فرزند دیگرم حسن…

  • بیا این آخرعمری ازهمدیگر حلالیت بطلبید

    بیا این آخرعمری ازهمدیگر حلالیت بطلبید

    آری نامه مینویسم وخواهم نوشت وتا عمردارم این کاررا خواهم کرد، این حق طبیعی یک پدراست. شب پیش فیلم مصاحبه ات را نگاه کردیم، هم خوشحال شدیم چون صدایت را پس از سالها شنیدیم، هم ناراحت، چون پسری به اون خوبی ونجیبی که همه اهالی…

  • اعضاء جداشده از فرقه رجویحقیقتی تلخ

    حقیقتی تلخ

    تمام مراجع بین المللی مراجعه خواهیم کرد و شکایت خود را مبنی بر آنکه سازمان از جمله مریم و مسعود رجوی فرزندانمان را اسیر خواسته های پوچ و بی اساس خود کرده اند تا از طریق فرزندمان به خواسته های پوچ و بی اساس خود…

  • منتظر قدمهای مبارکتان هستیم

    منتظر قدمهای مبارکتان هستیم

    مسعود جان من در کارگاه کوچک خیاطی که چند سال پیش به راه اندخته ام به در و دیوارش فقط عکس تو و زهرا را زده ام تا بتوانم همیشه شما را یاد کنم و بارها مشغول کارم که به یاد شما می افتم و…

  • امیدوارم که کاری بکنید تا دل همه ما شاد شود

    امیدوارم که کاری بکنید تا دل همه ما شاد شود

    به هر حال امیدوارم که کاری بکنید تا دل همه ما شاد شود. ضمنا" اگر امکان دیدار با شما وجود داشته باشد من حاضرم به دیدن شما بیایم. در هر صورت من بی صبرانه منتظر جواب شما هستم. این نامه را از طریق یکی از…

دکمه بازگشت به بالا